تفسیر آیة الکرسی [بخش پنجم]
نویسنده : Admin
در حکومت و ریاست آسمان‌ها و زمین عظمت و جلال و کبریایی رب العالمین به اندازه ‌ای است که هیچ احدی بدون اذن و اجازه او نمی ‌تواند شفاعت کند. همه در برابر او گردن تسلیم خود را خم کرده‌ اند. این مطلب را در جمله بعد چنین بیان فرموده است: «مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» [البقرة: 255] (کیست آنکه در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازه او؟.)

استفهام انکاری است، یعنی هیچ احدی بدون اذن او نمی ‌تواند شفاعت کند. و این صفت پنجم از صفات خدا است که مقام الوهیت و مقام عبودیت را روشن می ‌کند.
چه بندگان همگی در بارگاه الوهیت بر جایگاه بندگی می ‌ایستند، نه از آن فراتر می ‌روند و نه از آن تخطی می ‌کنند. همچون بندۀ فروتن فرمانبردار می ‌ایستند که در حضور ارباب خود گستاخی نمی ‌کند و خودسرانه به سخن نمی‌ پردازد و پیش از دستور او دست به کاری نمی‌ زند و در نزد او جرأت میانجیگری به خود راه نمی ‌دهد، مگر آنگاه که به او اجازه داده شود. بدین هنگام متواضعانه این اجازه را پذیرا می‌ گردد و در حدود اختیار خود میانجیگری می ‌کند. بندگان همان طور که در میان خود متفاوت هستند، در ترازوی خدا نیز با یکدیگر تفاوت دارند و لیکن هر یک از آنان در جائی می ‌ایستد که لیاقت آن را دارد، و هیچ بنده‌ ای از حد و مرز خود پا فراتر نمی ‌گذارد، این الهام و اشاره ‌ای است به عظمت و شوکت و رهبت و هیبتی که در ظلّ الوهیت والا و بالای خداوندی قرار دارد. صیغه استفهام انکاری به این الهام و اشاره، عمق و ژرفای بیشتری می ‌دهد و بیانگر آن است که چنین کاری ناشدنی است و اگر چنین می ‌بود، زشت و ناپسند می‌ نمود. پس آن چه کسی است که بتواند بدون اجازه خداوند در پیشگاه او شفاعت و میانجیگری کند                                          برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 54
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

مولانا رهسپار سرزمین وحی شدند
نویسنده : Admin

شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید برای زیارت بیت الله الحرام و ادای فریضه حج تمتع عازم سرزمین وحی شدند.


شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید، روز سه شنبه (9 مهر 1392) به منظور ادای حج تمتع رهسپار دیار محبوب شدند.

ایشان صبح روز سه شنبه (9 مهر 1392) تهران را به مقصد مدینه منوره ترک کردند.

منبع:سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 50
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

موعظه
نویسنده : yaser998

[عن ابن مسعود (رضی الله عنه) قَالَخَطَّ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلمَ خَطًّا مُرَبَّعًا وَخَطَّ خَطًّا فِی الْوَسَطِ خَارِجًا مِنْهُ، وَخَطَّ خُطَطًا صِغَارًا إِلَى هَذَا الَّذِی فِی الْوَسَطِ مِنْ جَانِبِهِ الَّذِی فِی الْوَسَطِ، وَقَالَ:«هَذَا الْإِنْسَانُ، وَهَذَا أَجَلُهُ مُحِیطٌ بِهِ أَوْ قَدْ أَحَاطَ بِهِ، وَهَذَا الَّذِی هُوَ خَارِجٌ أَمَلُهُ، وَهَذِهِ الْخُطَطُ الصِّغَارُ الْأَعْرَاضُ، فَإِنْ أَخْطَأَهُ هَذَا نَهَشَهُ هَذَا وَإِنْ أَخْطَأَهُ هَذَا نَهَشَهُ هَذَا»]. (رواه البخاری)از ابن مسعود روایت شده که پیامبر (صلى الله علیه وسلم) مربعی را ترسیم نمود و خطی در وسط آن بطرف بیرون از مربع کشید و خطهای ریزی از قسمت داخل مربع بطرف خط وسط کشید و فرمود: این خط که در درون مربع است آدمی است و این مربع اجل اوست که گرد وی را گرفته و او را احاطه کرده «امکان در رفتن از آن را ندارد» و این خطهای ریز خُرْد آفت و بلاها و بیماری و حوادث هستند که اگر از یکی از آنها نجات یابد دیگری وی راگرفتار می ‌نماید. «چون از یکی بِجَهَذ در دیگری افتد» تا بوسیله یکی از این بلاها مرگش فرا می ‌رسد. خطی را که بیرون از مربع است اَمَلُ و آرزوهای اوست «که همیشه در فکر کارهایی است که پس از فرا رسیدن اجل او خواهند آمد».

عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: [كُنَّا فِی جَنَازَةٍ فِی بَقِیعِ الْغَرْقَدِ فَأَتَانَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلمَ فَقَعَدَ وَقَعَدْنَا حَوْلَهُ وَمَعَهُ مِخْصَرَةٌ فَنَكَّسَ فَجَعَلَ یَنْكُتُ بِمِخْصَرَتِهِ ثُمَّ قَالَ: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ وَقَدْ كُتِبَ مَقْعَدُهُ مِنْ النَّارِ وَمَقْعَدُهُ مِنْ الْجَنَّةِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَفَلاَ نَتَّكِلُ عَلَى كِتَابِنَا؟ وَنَدَعُ الْعَمَلَ؟ قَالَ: «اعْمَلُوا فَكُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ»].(متفق علیه). از حضرت علی (رضی الله عنه) روایت شده که می ‌فرماید: ما همراه جنازه ‌ای بودیم در قبرستان بقیع الغرقد[1] . پیامبر نزد ما آمد و نشست، ما نیز در  اطراف او نشستیم: چوبدستی که بهمراه داشت آهسته آن را به زمین می‌ کوبید سپس فرمود: کسی از شما وجود ندارد مگر اینکه جایش در بهشت یا جهنم مشخص شده است. عرض کردند یا رسول الله آیا به مکتوب ازلی خود و آنچه برای ما مقدر شده اعتماد نکنیم؟ یعنی وقتی که جای ما در بهشت یا جهنم مشخص است پس عمل برای چیست و به همان جایی که برایمان معین شده توکل کنیم. رسول اکرم (صلى الله علیه وسلم) در جواب آنها فرمود: عمل کنید که هر کس آمادگی دارد برای آنچه که از برای آن آفریده شده است. «یعنی اگر کسی برای نیکی آفریده شده آمادگی انجام کارهای نیک را خواهد داشت و بالعکس اگر برای بدی آفریده شده باشد آمادگی انجام آن را دارد».

    ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَما الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ.[آل عمران : 185]

    «هر کس مرگ را می ‌‌چشد و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت پس آنها که از جاذبه آتش دوزخ دور شدند و به بهشت وارد گشتند نجات یافته و به سعادت نائل شده‌اند و زندگی دنیا چیزی جز کالای فریب نیست».

«آری آدمی که فوت کرد مردم جنازه او را بر دوش خود حمل و او را به خاک می ‌سپارند» بعد از آن چه؟ همه چیز خاتمه یافت مردم به قبر تو پشت کرده «و بطرف خانه ‌هایشان بر می ‌گردند و تو صدای کفشهای آنها را می ‌شنوی چند روزی خانواده‌ ات در سوگ تو گریه می‌ کنند و سپس تُرا از یاد می ‌برند. تو تنها ویک میمانی، حال فکر کن که اگر دوباره بر انگیخته شدی و از قبر برخاستی چه چیزی را آرزو می ‌کنی؟ سیگار؟ خلافکاری و مزاحمت؟ آواز و موسیقی؟ آرایش و خودنمایی یا طاعت و عبادت؟ به خود فکر کن و اینها را در نظر بیاور. بیاد بیاور که در قبر از اعمال و کردارت سوال می ‌شود. چه آورده‌ ای؟ آن وقت چه پاسخی خواهی داد؟ 20 ترانه و خواندن 60 فیلم، هزاران سیگار، یا نمازها و دعا و صلواتی که بدادت می ‌رسند و اعمال صالحی که از آن بهره‌ مند شوی و بتو نفع رسانند. «كَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً» مرگ بعنوان موعظه و پند کافی است، برای این سفر «بدون بازگشت»﴿وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى﴾ زاد و توشه آماده کن همانا بحقیقت بهترین توشه تقواست.

﴿وَاتَّقُواْ یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾. [بقره : 281].

«و از روزی بپرهیزید «بترسید» که در آن بسوی خدا باز گردانده می‌ شوید و سپس به هر کس آنچه را که انجام داده به تمامی باز پس داده می‌ شود و به آنان ستم نخواهد شد. «بلکه هر چه می‌ بینند نتایج اعمال و رفتار خودشان است».

 


[1]بقیع قبرستانی است در مدینه و به جایی گفته می‌شود که در آن درختان و گیاهان گوناگون باشد.

بقیع الغرقد : که در حدیث آمده چون در آن قبرستان گیاهی بنام غرقد زیاد است به بقیع غرقد مشهور است.

غرقد نام گیاهی است که به فارسی دیوخار نام دارد. گیاهی است دارای برگهای کامل و برنگهای سفید و بنفش و قرمز و صورتی و زرد دیده می‌شود و 70 گونه از آن شناخته شده است. که همگی در نواحی گرم و معتدل می‌رویند. (فرهنگ معین جلد دوم). مترجم.

لینک ثابت
بازدید : 47
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

نگاهی به زندگی امام محمد بن اسماعیل بخاری
نویسنده : Admin
سیرت، شمائل و فضائل و جوانب مختلف شخصیت امام بخاری را نمی‏توان در چند ‏صفحه به بحث و تدقیق گرفت، بلکه بررسی زندگی این بزرگمرد عرصه علم حدیث، نیاز به نگاشتن کتاب ضخیمی دارد، ولی از باب "ما ‏لایدرک کله، لایترک جله" به صورت بسیار فشرده، معلوماتی را در مورد ایشان خدمت ‏خوانندگان عرضه می‏داریم.‏

نام ایشان، محمد پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر مغیره پسر "بردزبه" جعفی، و کنیه‏اش ابوعبدالله ‏و لقبش بخاری است. وی در شب جمعه 13 شوال سال 199هـ در شهر "بخارا" دیده به جهان گشود. امام ‏بخاری را "جعفی" بدان سبب گویند که جد بزرگش، "مغیره" به دست "الیمان الجعفی" به اسلام ‏گرائید، نسبت ایشان به سوی قبیله "یمان" نیز از همین جهت است. البته در مورد جدش، یعنی ابراهیم معلومات ‏کافی در دست نیست، اما پدرش، اسماعیل از علمای متقی و پرهیزگار و شخص متمول و ‏ثروتمند، و از شاگردان امام مالک و حمادبن زید بوده است، او به هنگام مرگش گفته است که در ‏سرمایه او مال حرام و مشتبه وجود ندارد. بخاری کودکی بود که پدرش وفات یافت و ‏مادرش به تربیت و تعلیم فرزندش همت گماشت، و ثروت فراوانی را که از پدرش به ارث مانده ‏بود، وقف تعلیم و تربیت وی نمود.‏

سفر حج
‏ امام بخاری-رحمه الله- بعد از خواندن علوم مقدماتی و کسب معارف آن دوره در بخارا، در همراهی مادر و برادر ‏بزرگش، احمد، به منظور ادای حج عازم مکه مکرمه گردید، پس از ادای فریضه حج ‏مادر و برادرش دوباره به وطن برگشتند، و امام بخاری-رحمه الله- برای طلب حدیث در همان جا ‏باقی ماند.

رحلت در طلب حدیث
امام بخاری-رحمه الله- پس از اینکه مدتی در مکه مکرمه اقامت گزید و به فراگیری علوم مختلفه، مخصوصا علم حدیث، از محضر علمای بزرگ این دیار مبارک، عازم ‏مدینه منوره گردید، وی سپس برای استماع حدیث و تکمیل ‏معلومات خود، به اکثر شهرهای جهان اسلام مسافرت نمود. او چه در حضر و چه در سفر از اساتید بیشماری استماع ‏احادیث نموده است، و خودش آنان را بیشتر از یکهزار نفر به شمار آورده است.

اساتید و شاگردان امام بخاری- رحمه الله-
 امام بخاری-رحمه الله-  از محضر اساتید زیادی کسب فیض کرده و شاگردان بسیاری را نیز به جامعه اسلامی تقدیم‏ نموده است که برخی از آنها عبارتند از:
- در بخارا؛ محمد بن سلام البیکندی، و عبدالله بن جعفر المسندی، و محمد بن یوسف ‏و محمد بن عروه.
- در بلخ؛ مکی بن ابراهیم، قتیبه بن سعید بغلانی، یحیی بن بشر.
- در بغداد؛ ‏عفان، محمد بن عیسی، سریج بن نعمان، علی بن مدینی و احمدبن حنبل.
- در مکه: ‏ابوعبدالرحمن المقرئ، و حسان بن حسان البصری.
- در بصره؛ ابوعاصم النبیل، انصاری.
- در ‏کوفه؛ عبیدالله بن موسی، و ابونعیم.
- در شام؛ ابومسهر، و محمد بن یوسف فریابی.
- در عسقلان؛ ‏آدم.
- در حمص؛ ابوالیمان.
 و...‏
همچنین از بارزترین شاگردان اما بخاری -رحمه الله- می‏توان به افراد ذیل اشاره کرد:
 ‏امام مسلم، امام ترمذی، امام نسائی، محمد بن نصر مروزی، صالح بن محمد، مطین، ابن ‏خزیمه، ابوقریش، ابن صاعد، ابن ابی داود، ابوعبدالله فریری، ابوعبدالله محاملی، ابوزرعه، ‏ابوحاتم، ابراهیم بن اسحاق، محمدبن یوسف، منصور بن محمد، حماد بن شاکر و.... ‏
خطیب بغدادی از فربری شاگرد بخاری نقل کرده که گفته است: افراد حلقه‏های استماع احادیث ‏صحیح بخاری که هم درس من بودند، هفتاد هزار نفر بودند.‏

ذکاوت و نبوغ
آثار نجابت و ذکاء از خردسالی در سیمای امام بخاری -رحمه الله-  هویدا بود، چنانچه هنوز به بلوغ نرسیده بود که ‏راجع به مذاهب فقهی و مسائل حدیث و علم اسماءالرجال معلومات کافی فراهم نموده بود، و ‏در همین دوران برخی مشائخ خود را متوجه اشتباهات علمی‏شان می‏ساخت. وی در شانزده ‏سالگی کتاب‏های معروفی را خوانده و احادیث زیادی را استماع نموده بود، او خود گفته است که ‏در نوجوانی هفتاد هزار حدیث را حفظ داشته‏ام. امام ذهبی درباره این برهه از عمر امام بخاری می‏گوید:  «صنّف وحدّث وما فی وجهه من شعر»  (او به تصنیف و روایت احادیث در حالی پرداخت ‏که هنوز مویی در چهره او دیده نمی‏شد.)‏
امام بخاری- رحمه الله-  از حیث قدرت ضبط و قوت حافظه از نوابغ روزگار بود، هرگاه کتابی را یک بار ‏مطالعه می‏کرد، آن کتاب در حافظه‏اش می‏ماند. یکبار، همدرسانش که هنوز از قدرت حافظه ‏او آگاهی نیافته بودند، هنگامی که احادیثی را استماع می‏نمودند و آنها را یادداشت می‏کردند، ‏می‏دیدند که امام بخاری احادیث را یادداشت نمی‏کند، لذا او را به تنبلی متهم کرده و ملامت می‏‏نمودند که چرا وقت خود را بیهوده صرف می‏نمایی. امام بخاری به آنان گفت: مجموع احادیثی ‏را که یادداشت کرده‏اید، پیش روی خود بگذارید که جمعا یازده هزار حدیث هستند، و من آنها ‏را از حفظ برایتان می‏خوانم، سپس تمام آن احادیث را از حفظ قرائت کرد.
امام بخاری- رحمه الله-  مدتی زیادی در مدینه منوره به فراگیر حدیث پرداخت، و در همان جا به تألیف دو ‏کتاب مهمش همت گماشت، چنانکه او خود گفته است: «در هجده سالگی در روضه مطهر ‏نبوی، در شب‏های مهتابی کتاب "قضایا الصحابه" و کتاب "التاریخ الکبیر" را تألیف نمودم.»‏
آنچه محدثان معاصرامام بخاری را در حیرت انداخته بود، اوج قوت حافظه و ثبت و ضبط وی بود، او نه ‏تنها در متن احادیث، بلکه در اسناد متعدد تمام احادیث و حتی تقدیم و تأخیر نام راویان آن اسناد، از هوش و حافظه بسیار بالایی برخوردار ‏بود. هنگامی که قدرت ضبط و حافظه او در جهان اسلام انتشار یافت، برخی به آن احساس ‏سرفرازی می‏کردند و برخی هم از روی حسادت، چنین قدرتی را برای حافظه امام بخاری یک مبالغه ‏اغراق‏آمیز وغیرقابل قبول می‏دانستند. لذا برای تحقیق این مطلب دو مرتبه او را امتحان کردند، ‏یک بار در بغداد، و یک بار در شهر سمرقند که در اینجا به عنوان نمونه واقعه آزامایش وی دتوسط علمای سمرقند ذکر می‏شود.‏
هنگامی که امام بخاری وارد شهر سمرقند شد، حدود چهار صد نفر از اساتید و طلاب حدیث سمرقند ‏یک هفته دور هم جمع شدند، و برای اینکه امام بخاری را از حیث روایت در اشتباه بیندازند مجموعه‏ای از احادیث را جمع آوری نموده و در سلسه اسناد آنها تغییراتی آوردند، آنان سلسله سندهای ‏شام را در سلسله سندهای عراق و سلسله سندهای عراق را در سلسله اسناد شام وارد کردند، ‏و به این تربیب در اسناد و متون یک سلسله احادیث دیگر، تغییراتی آوردند، سپس این احادیث را با همان سندهای متغیر نزد امام بخاری قرائت کردند، و امام ‏بخاری بعد از آنکه تمام اسناد تبدیل شده آنها را شنید، تمام آن احادیث را به ‏صورت اصلی و واقعی خود برگرداند به طوری که آن چهار صد نفر نتوانستند در ‏تصحیح اسناد تبدیل شده این مجموعه از احادیث، اشتباهی از وی مشاهده نمایند.‏

صفات و خصوصیات‏
امام بخاری- رحمه الله- علاوه بر آن همه تبحر در حدیث و فقه و تفسیر به فضائل اخلاق اسلامی هم آراسته بود، ‏وی بی‏نهایت بردبار، و اهل حیا و دارای شجاعت و سخاوت و ورع ، پرهیزگاری، زهد، و تقوا بود، ‏هر سحرگاه سیزده رکعت نماز می‏خواند، و در ماه رمضان در هر سه شب یک با رقرآن مجید را ختم می‏‏کرد، او همواره بر فقرا و مستمندان انفاق می‏کرد، از غیبت سخت اجتناب می‏کرد.‏

امام بخاری از دیدگاه اساتید و معاصرانش
تمام اساتید، معاصران، و شاگردان و علمایی که بعد از امام بخاری آمده‏ند، همه به فضل، کمال، ‏تقوا،خداترسی و ایگاه ویژه علمی امام بخاری در حدیث، فقه، تفسیر، و تاریخ نه تنها ‏معترف بودند، بلکه او را در موارد یاد شده یکتای روزگارش می‏دانستند، که ما در این جا چند ‏نمونه از سخنان اساتید، معاصران، و شاگردان ایشان را نقل می‏کنیم.

‏1-‏ ابومصعب احمدبن ابوبکر زهری می‏گوید: «محمدبن اسماعیل(امام بخاری) از نظر ما نسبت به ‏احمد بن حنبل از مهارت بیشتری در فقه و حدیث برخوردار است. شخصی از حاضرین او را ‏سرزنش نموده و گفت: از حد تجاوز نمودی؟ ابومصعب در جواب گفت: هرگاه امام مالک را می‏دیدی و سپس به سیمای محمدبن اسماعیل، و سیمای مالک می‏نگریستی، هر دو را در فقه ‏و حدیث همسان می‏یافتی.»‏
‏2-‏ امام قتیبه بن سعید بغلانی، استاد امام بخاری، می‏گوید: «من با فقها و عابدان بسیاری ‏نشسته‏ام، اما مانند محمد بن اسماعیل را ندیدم. او در ‏زمان خودش همانند عمر در عصر صحابه بود.» او می‏گوید: «از شرق و غرب طالبان علم نزدم آمدند، ‏اما کسی را مانند محمدبن اسماعیل نیافتم.»‏
‏3-‏ امام احمدبن حنبل گفته است: «از خراسان زمین (عالمی) همانند محمدبن اسماعیل ‏بخاری ظهور ننموده است.»‏
‏4-‏ محمدبن بشار، او را سردار فقهیان می‏نامید.‏
‏5-‏ عبدالله بن محمد مسندی می‏گوید: «محمدبن اسماعیل، امام است، هر که او را امام ‏نداند، او را متهم کن.»‏
‏6-‏ احمدبن اسحاق می‏گوید: «اگر کسی خواسته باشد، فقیه واقعی و راستین را ‏ببیند، باید به سوی محمدبن اسماعیل نگاه کند.»‏
‏7-‏ امام اسحاق بن راهویه که از اساتید بلندپایه امام بخاری نیز هست، به شاگردانش ‏می‏گفت: «این جوان (امام بخاری) را ببینید و از او حدیث بنویسید، زیرا اگر او در عصر حسن بصری می‏‏بود، بر اساس معرفتی که در حدیث و فقه دارد، حسن بصری نیازمند او می‏شد.»‏
‏8-‏ امام عبدالله بن عبدالرحمن دارمی گفته است: «من در حرمین، حجاز، شام، وعراق علمای ‏زیادی را دیده‏ام، ولی مانند محمدبن اسماعیل، عالمی جامع را ندیده‏ام.»‏
‏9-‏ ابوسهل محمودبن نضر فقیه می‏گوید: «من از 30 تن از علمای مصر شنیدم که ‏می‏گفتند: ما در دنیا آرزویی جز این نداریم که محمد بن اسماعیل را ببنیم.»‏

برگشت به بخارا‏
امام بخاری- رحمه الله- در جریان برگشتش به بخارا با مشکلات زیادی روبرو گردید، که از آن جمله حسدورزی یک عده ‏مغرض در نیشاپور، به هنگام اقامتش در آنجا بود، وی پس از اینکه به بخارا برگشت نیز  با ‏مشکلاتی روبرو گردید؛
یک بار "خالد بن احمد ذهلی"، فرماندار شهر بخارا و نماینده تام‏الاختیار خلیفه ‏عباسی، توسط شخصی از امام بخاری دعوت کرد تا در قصر او به فرزندانش "الجامع صحیح، ‏و"التاریخ الکبیر" را تدرس نماید، اما از آنجایی که امام بخاری به غایت اهل عزت نفس بود و هر گز در مقابل زر و زور ‏سر فرود نمی‏آورد و به هیچ قیمتی حاضر نبود که عزت و کرامت علم مورد تحقیر قرار گیرد، دعوت او را نپذیرفت، و در جواب فرستاده خالدبن احمد گفت: «به فرماندار شهر ‏بگو من علم را خوار و ذلیل نمی‏کنم، و نه آن را به دروازه‏های سلاطین حمل می‏کنم، اگر والی ‏نیازی به علم داشته باشد، باید به مسجد و یا به خانه‏ام حاضر شود.»
اینجا بود که خالدبن احمد ذهلی بنای مخالفت با امام بخاری را آغاز نمود و به بهانه های مختلف وی را می‏آزرد تا اینکه بالاخره این محدث کبیر را از شهر بخارا اخراج نمود. امام بخاری بناچار به روستای "‏خرتنگ" در دو فرسخی سمرقند نزد اقوام و خویشاوندان خود سکونت گزید، ایشان مدتی را در این روستا سکونت گزید تا اینکه د رهمین مکان دچار مریضی شد و در شب شنبه مصادف عید رمضان سال 256هـ دار فانی دنیا را وداع گفته و به دیار باقی شتافت.‏

مذهب و عقیده امام بخاری‏
شکی نیست که امام بخاری به شهادت تمام اساتید، معاصرانش و شاگردانش و نیز کسانی که  پس از ایشان آمدند، علاوه بر اینکه یک محدث چیره‏دست و ‏بی‏نظیر بود، یک مجتهد و فقیه بی‏مثال نیز بود، چنان که کتاب گرانسنگ ایم امام همام ("الجامع الصحیح") شاهد این ‏مدعا است، لذا مقلد دانستن چنین امام محدث و مجتهد بزرگ، تنقیص به شأن و جایگاه ‏علمی اوست. و به همین ترتیب عقیده‏اش، همان عقیده ناب و خالصی است که از صحابه و تابعین ‏و اتباع ایشان نقل شده است.  چنانچه محمدبن نعیم می گوید: از محمدبن اسماعیل در مورد ‏سخنانی که درباره ایمان از وی حکایت شده بود، پرسیدم: در جواب چنین گفت: ایمان عبارت ‏است از قول وعمل، زیادت ونقصان را می ‏ ابوبکر، سپس عمر،eپذیرد، و قرآن کلام الله و غیر مخلوق است، بهترین ‏اصحاب محمد سپس عثمان و سپس علی – رضی الله عنهم – هستند، ‏عقیده ام در زندگی و به هنگام مرگ همین است، وامیدوارم که برهمین عقیده در باره زنده شوم.‏
اساتیدی که بخاری از ایشان حدیث روایت می کرد، صحت اعتقادی شان را در نظر میگرفت، و ‏ازمحدثی که دارای عقیده فاسد می بود حدیث روایت نمی کرد، چنانچه او خود گفته است: از یک ‏هزار و هشتاد استادی که حدیث نویشتم، همه محدث، و همه به این عقیده بودند که ایمان عبارت از ‏قول و عمل است، و زیادت و نقصان را می پذیرد.‏
تأکید امام بخاری به صحت عقیده وبه ویژه به قضیه ایمان بدان سبب بود که فرقهء مرجئه که ‏یکی از فرقه های کلامی است، و دران عصر سخت فعالیت داشتند به این عقیده بودند که ایمان ‏تنها عبارت از قول است، یا به عبارت دیگر ایمان عبارت از تصدیق به قلب واقرار به زبان ‏است. ایشان عمل را در مفهوم ایمان داخل نمی دانستند، همچنان به کمی وزیادتی ایمان قائل ‏نبودند، واین عقیده با آیات صریح قرآن و عقیده صحابه وتابعین و اتباع ایشان متصادم است، به ‏این اساس محدثین کرام در برابر این فرقه وهمچنین سایر فرق موضع سرسختانه داشتند.‏

مؤلفات امام بخاری و "الجامع الصحیح"‏
امام بخاری- رحمه الله- کتاب‏های بسیار مفیدی را تألیف نموده است، ازآن  جمله می‏توان به کتابهای "التاریخ الکبیر"، "التاریخ الاوسط"، و "التاریخ الصغیر"، "الادب المفرد"، "جزء قراءة خلف الإمام"، "جزء أحادیث رفع الیدین" و.. اشاره نمود. اما مهمترین ‏و بارزترین تألیف امام بخاری کتاب " الجامع الصحیح" (صحیح بخاری) است.‏
صحیح بخاری، که اصل نامش: "الجامع الصحیح المسند من أحادیث الرسول ‏ ‏و سننه و أیامه" است، و اختصاراً از آن به "الجامع الصحیح" و یا "صحیح بخاری" نیز یاد می‏شود، ‏از مهمترین تآلیفات امام بخاری و همچنین از معتبرترین کتاب‏های حدیث در محافل اهل سنت به شمار ‏می‏آید.‏
‏ سبب تألیف: اسبابی که باعث شد تا امام بخاری به چنین کارنامه بی‏سابقه ‏دست یازد، شاید زیاد باشد، ولی اساسی‏ترین آنها دو امر است: ‏
نخست: امام بخاری می‏گوید: روزی نزد اسحاق بن راهویه بودیم که به ما (شاگردانش) گفت: ‏ای کاش کتاب مختصر و صحیحی را در باب احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم تألیف کنید، ‏امام بخاری می‏گوید: سخن او به دلم نشست، و ازهمان لحظه به تألیف "الجامع الصحیح" عزم ‏نمودم.‏
سخن دیگری نیز از خودش مروی است که می‏فرماید: «یک مرتبه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم  را در خواب دیدم که کنار ایشان نشسته‌ام و با بادبزنی مگس‌ها را از صورت مبارک ایشان دور می‏کردم. معبّران، خواب را این‌گونه تعبیر کردند که؛ «أنت تذبّ عنه الکذب» یعنی تو احادیث کذب و دروغینی که به آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم نسبت داده می‌شوند را دفع می‌کنی. همین خواب، باعث و مشوق من درتالیف این کتاب گردید».
البته میان این دو سبب، منافاتی وجود ندارد؛ چون ممکن است هر دو موضوع، سبب این امرشده باشد.
‏اما در مورد چگونگی و مقام تألیف این کتاب، اینکه چه  اهتمامی در تألیف این کتاب شده است،امام بخاری می‏فرماید:  «تألیف این کتاب را در مسجدالحرام و در کنار بیت الله آغاز نمودم، و احادیث صحیح این ‏کتاب را از ششصد هزار حدیث انتخاب کرده‏ام، و بجز حدیث صحیح در آن ننوشته‏ام، قبل از نوشتن ‏هر حدیثی غسل کرده‏ام و دو رکعت نماز خوانده‏ام، بعد از نماز و استخاره از خدا و حصول یقین به ‏صحت حدیث، آن را در کتاب نوشته‏ام، در مدت شانزده سال تألیف این کتاب را به اتمام رسانیدم، و ‏آن را در بین خودم و خدای خودم حجت قرار دادم.» ‏

اهمیت و جایگاه صحیح بخاری‏
چنان که قبلا گفته شد، صحیح بخاری نه تنها کتاب حدیث بلکه کتاب فقه نیز است، ‏و امام بخاری در تراجم ابوابش استنباطات دقیق و جالب فقهی را ذکر نموده است، به همین سبب ‏دانشمندان اسلامی گفته‏اند:  «فقه البخاری فی تراجم أبوابه» (یعنی فقه بخاری در تراجم ابواب ‏کتابش نهفته است.)
همین امتزاج حدیثی و فقهی ‏که کتاب صحیح بخاری به آن آراسته شده است، به این کتاب منزلت و مقام خاص و بی‏مانندی را بخشیده است و همه را ‏به فضل و مکانت خویش معترف ساخته است. چنان که ابن خلدون، درباره اهمیت این کتاب ‏در مقدمه‏ خودش (مقدمه ابن خلدون) می‏گوید: «امام بخاری در تألیف این کتاب، تنها بر احادیثی اعتماد نموده که محدثین بر ‏صحت آنها اجماع نموده‏اند، و کسی مخالف صحت آنها نبوده است.» ابوجعفر عقیلی می‏گوید: «‏هنگامی که امام بخاری کتابش (الجامع الصحیح) را تألیف کرد، آن را به امام احمدبن حنبل، یحیی بن ‏معین، و علی بن المدینی عرضه کرد، آنان کتاب بخاری را ‏خیلی پسندیدند، و جز چهار حدیث به صحت سایر احادیث آن گواهی دادند. عقیلی می‏گوید: قول ‏راجح در آن چهار حدیث، نیز قول امام بخاری است، وآن چهار حدیث نیز صحیح‏اند. همچنین ابن ‏کثیر در البدایه والنهایه گفته است: «تمام علما بر صحت و قبول احادیث بخاری اتفاق نظر دارند.» امام ذهبی در "تاریخ اسلام" گفته است: «صحیح بخاری اجلّ کتب اسلامی و برترین آنها بعد از ‏کلام الله است.»


مراجع: ‏
‏1- تذکرة الحفاظ، تألیف: امام ذهبی
‏2- سیر أعلام النبلاء، تألیف: امام ذهبی
‏3- هدی الساری، تألیف: امام ابن حجرعسقلانی.

منبع: سایت اهل سنت

لینک ثابت
بازدید : 71
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

زندگی نامه امام ترمذی -رحمه‏الله-
نویسنده : Admin

termezصفحات تاریخ اسلام همواره شاهد شخصیت‏های بلندپایه‏ای در زمینه‏های مختلف علمی و عرفانی بوده است، اما در این میان محدثین نقش بسزائی را در پیشبرد اهداف کتاب‏الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم  ایفا نموده‏اند.

بیوگرافی و سیره‏ی علما و اندیشمندان اسلامی، بخش مهمی از تاریخ اسلامی است، زیرا فرد مسلمان می‏تواند با مطالعه و الگو قرار دادن سیره بزرگان دین، کمبودها و نواقص خویش را جبران نموده و برای آینده‏ای درخشان برنامه‏ریزی کند. بزرگانی که به حق، وارث علم رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و طلایه‏دار علم و تمدن اسلامی و بشری بوده‏اند. یکی از شخصیت‏هایی که جهان علم و حدیث را شیفته و شیدای خویش گردانید، امام محمد بن عیسی ترمذی است.
درباره امام ترمذی، این محدث بزرگ، نویسندگان، مطالب ارزشمندی نوشته‏اند و شخصیت  علمی و دینی ایشان را معرفی نموده‏اند.
امام ترمذی نه تنها در  فن حدیث، بلکه در چندین رشته از علوم زمان خویش تبحر داشته‏اند. ایشان یکی از پیشتازان علم حدیث در قرون اولیه ظهور اسلام و از بزرگان علم و صاحبان اثر در دین می‏باشند.
بدون تردید بیان زندگی این چرچم‏دار احادیث نورانی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم کاری بس سخت و دشوار است اما به قول معروف «ما لایدرک کله لایترک کله»؛
آب دریا را اگر نتوان کشید       هم به قدر جرعه‏ای باید چشید
نام ایشان "محمد بن عیسی بن سورة بن موسی" است. کنیه ایشان "ابوعیسی" و نسبتشان "ترمذی"، منسوب به وطن وی می‏باشد.
"ابن رسته"، که یکی از جغرافی‏نویسان مسلمان است و کتاب خود را در دهه آخر قرن سوم تالیف کرده است، "ترمذ" را از شهرهای خراسان دانسته است، در حالی که برخی دیگر از جمله؛ "ابن حوقل"، ترمذ را از شهرهای ماوراءالنهر شمرده است. ترمذ در قرن چهارم بزرگترین شهر ساحل جیحون بوده است. امام مقدسی رحمه الله جغرافیدان قرن چهارم در این مورد می‏نویسد: «ترمذ باشکوه‏ترین شهر کنارۀ رود جیحون است، تمیز و خوش آب وهوا و بازارهای آن آجرفرش است و آب بر دو کرانۀ آن جاری است و کشتی‏ها از هر سو به آن شهر می‏آیند و سه دروازه در آن شهر وجود دارد».
"احمد یحیی بلاذری"، مورخ بزرگ قرن سوم هجری (متوفی 279هـ)، در کتاب "فتوح‏البلدان" می‏نویسد: «ترمذ به وسیله موسی بن عبدالله فتح شده است».
علما و محدثین بزرگی همچون "ابوعبدالله بن علی"، معروف به حکیم ترمذی، و سید برهان‏الدین ترمذی، که به سید حسن ترمذی معروف است، از این شهر ظهور نموده‏اند.
امام ترمذی در سال 209هـ دیده به جهان گشود. علوم ابتدائی را در زادگاه خویش فراگرفت. بعد از آن برای کسب علوم عالیه رهسپار مصر، حجاز، شام، کوفه و ... شد و از محضر اساتیدی همچون امام بخاری، امام مسلم، امام ابوداود، قتیبه بن سعید و بزرگان دیگری کسب فیض نمود.
امام ترمذی از اساتید امام بخاری نیز محسوب می‏شود و از نظر فضل و شرف همین کافی است که امام بخاری خطاب به امام ترمذی فرمود: «ما انتفعت بک أکثر مما أنتفعت بی»؛( آنچه من از تو بهره بردم، بیشتر از آن چیزی است که تو از من فراگرفته‏ای) امام ترمذی شخصی بسیار ذهین بوده و از حافظه‏ای بسیار قوی برخوردار بود.
یکی از بارزترین خدمات امام ترمذی به جهان علم و حدیث، کتاب"جامع اللترمذی" می‏باشد که مانند ستاره‏ای تابناک در آسمان  حدیث می‏درخشد و به اتفاق امت اسلام در زمره صحاح ستة داخل است. نخستین بار ابوعبدالله حاکم نیشابوری (متوفی 405هـ) و مولف کتاب "المستدرک"، این  کتاب را که پیش از آن به سنن معروف بوده است، "الجامع الصحیح" نام نهاد.
امام ترمذی در مورد کتاب جامعش می‏فرماید: «من کان عنده هذا الکتاب الجامع فکأن عنده نبیا یتکلم» (هر کس این کتاب جامع (جامع ترمذی) را در اختیار داشته باشد، گویا پیامبری در نزد او سخن می‏گوید).
یکی از خصوصیات بارز کتاب ترمذی آن است که هم جامع است و هم سنن. همچنین امام ترمذی در این کتاب التزام کرده است که مذاهب فقها را با ذکر دلائلشان بیان کند، به همین خاطر کتاب ترمذی در باب حدیث و فقه، کتابی ارزشمند محسوب می‏گردد. همچنین در تدریس صحاح سته، این کتاب از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است زیرا علمای کرام تمامی مباحث تفسیری، فقه و حدیث را بیش از همه در این کتاب ارائه نموده‏اند، لذاست که در رابطه با این خصوصیات، جامع ترمذی در ردیف صحیح بخاری است.
فایده: حافظ ابوالفضل محمد بن طاهر مقدسی (متوفی 507هـ) چنین می‏فرماید: «درمحضر ابواسماعیل عبدالله بن محمد انصاری بودم، سخن از ترمذی و کتاب جامع او به میان آمد. انصاری رحمه الله فرمود: "کتاب جامع ترمذی در نظر من سود بخشتر از صحیح بخاری و صحیح مسلم است زیرا  بهره‏گیری از آن دو کتاب برای همگان ممکن نیست و ویژه متخصصان است در حالی که از کتاب ترمذی همگان بهره‏مند می‏شوند"».
امام ترمذی شاگردان و راویان بسیار زیادی داشته است. از جمله شاگردان امام ترمذی، می‏توان به احمدبن عبدالله بن داود مروزی، هیثم بن کلیب شامی، محمودبن نمیر، ابوالحارث اسدبن حمدویه و محمدبن المنذربن سعیدالهروی اشاره کرد. ولی معروف‏ترین شاگردان ایشان، محمدبن احمدبن محبوب، ابوالعباس محبوبی مروزی (متوفی 366هـ) است که سالار همه محدثان مرو و از بازرگانان محترم آن شهر بوده است.

جامع ترمذی و احادیث موضوع
یکی از سوالات مهمی که از دیر باز مطرح بوده است، این است که آیا در جامع ترمذی حدیث موضوع وجود دارد یا خیر؟ ابن جوزی رحمه الله در موضوعات کبری، 23حدیث جامع ترمذی را موضوع قرار داده است. ولی لازم به ذکر است که امام ابن جوزی در زمینه جرح و تعدیل بسیار متشدد است، وی یک حدیث از صحیح بخاری و یک حدیث از مسلم را نیز موضوع قرار داده است. حافظ سیوطی در "القول الحسن فی الذب عن السنن" تمامی احادیثی را که ابن جوزی، موضوع خوانده است، تحقیق نموده و ثابت کرده که هیچ کدام از آن احادیث موضوع نیستند.

شروح جامع ترمذی
خداوند تبارک و تعالی، جامع ترمذی را از مقبولیت فوق‏العاده‏ای برخوردار نموده است. علما و محدثین بسیار زیادی بر این کتاب، شروحات و حواشی نوشته‏اند. از جمله معروف‏ترین شروحات ترمذی، عبارتند از:
1- اللباب فی شرح الترمذی و فی الباب؛ این کتاب، تالیف حافظ ابن حجر عسقلانی رحمه الله است. وی در این کتاب احادیثی را تخریج کرده که امام ترمذی با گفتن "وفی الباب" به آنها اشاره کرده است.
2- العرف الشذی تقریر جامع الترمذی؛ این کتاب تقریر ترمذی حضرت علامه انورشاه کشمیری رحمه الله است.
3- شرح ابن الملقن؛ این کتاب، از تصانیف علامه سراج الدین ابن الملقن رحمه الله است. وی از علمای قرن هفتم می‏باشد.
4-عارضه الاحوذی بشرح جامع الترمذی؛ تصنیف قاضی ابوبکربن العربی رحمه الله است. وی از فقها و محدثین بزرگ مالکی می‏باشد. احکام القرآن و العواصم من القواصم نیز از مصنفات ایشان می‏باشد.

دیدگاه علما در مورد امام ترمذی
علماء و محدثین بسیارزیادی، امام ترمذی را ستوده‏اند؛ امام ابواحمد نیشابوری درباره امام ترمذی چنین می‏فرماید: «محمدبن اسماعیل بخاری درگذشت و در خراسان از لحاظ علم وحفظ و زهد کسی همچون ابوعیسی محمدبن‏عیسی ترمذی بر جای ننهاد». امام سمعانی در "الانساب" می‏نویسد: «هو إمام عصره بلامدافعة، صاحب التصانیف و أحدالائمة الذین یقتدی فی علم الحدیث»؛( او بالاتفاق پیشوای زمانه خویش و صاحب تصانیف و از جمله ائمه‏ای بود که در علم حدیث به آنها اقتدا می‏شد.) ابن‏العماد حنبلی در "شذرات الذهب" می‏نویسد: «کان مبرزا علی الاقران، آیة فی الحفظ و الاتقان»؛(او بر افراد زمان خویش برتری داشته و نمونه ای از حفظ و اتقان بود).

مذهب امام ترمذی
حضرت علامه انورشاه کشمیری رحمه الله در "فیض‏الباری" بر این نظر است که ایشان شافعی مذهب بوده است. اما علامه ابن تیمیه رحمه الله در"توجیه النظر" می‏نویسد: امام ترمذی اهل حدیث بوده است.
توجه: منظور از اهل حدیث کسانی هستند که به علم حدیث اشتغال دارند.
از حضرت شاه ولی الله دهلوی منقول است که ایشان فرموده است که امام ترمذی مجتهد منتسب به امام احمد و اسحاق هستند.

آثار امام ترمذی
از آثار ماندگار علمی امام ترمذی می‏توان به "جامع الترمذی"- "کتاب الشمائل"- "کتاب العلل"- "کتاب الزهد"- "رساله فی الخلاف والجدل" اشاره کرد.
امام ترمذی در سال 279هـ دار فانی را وداع گفت و با رفتن ایشان محفل علم و حدیث از وجود بزرگمردی نمونه خالی شد.
منبع: سنی آنلاین
لینک ثابت
بازدید : 151
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

گذری کوتاه بر زندگی مولانا شمس الدین مطهری- رحمه الله-
نویسنده : Admin
مولانا خواجه‌ شمس‌ الدین‌ مطهری‌ فرزند مرحوم‌ خواجه‌ محمدرضا (كه‌ سلسله‌ی‌ نسبشان‌ به‌ حضرت‌ قطب‌ الاقطاب ‌ژنده‌ پیل‌ احمد جامی‌ و سپس‌ به‌ حضرت‌ جریر بن‌ عبدالله بجلی‌ رضی‌الله‌عنه صحابی‌ جلیل‌القدر می‌رسد.) در دی‌ ماه‌ سال‌1282 هـ .ش‌ در قریه‌ "تیزاب"‌ میان‌ خواف‌ كه‌ در 7 كیلومتری‌ خواف‌ خراسان‌ واقع‌ است‌، در خانواده‌ای‌ دارای‌ حسب‌ و نسب‌ و تقوا و فضیلت‌، چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. از دوران‌ كودكی‌ آثار طلب ‌علم‌، نبوغ‌ و استعداد سرشار بر جبینش‌ آشكار بود. مولانا قرآن ‌مجید و كتاب‌های‌ فارسی‌ از قبیل‌ دیوان‌ حافظ‌ شیرازی‌ و امثال‌ آن‌ و كتاب‌های‌ مقدماتی‌ را در زادگاه‌ خویش‌، زیر نظر برادر بزرگوارشان‌ مرحوم‌ حاج‌ خواجه‌ نظام‌ الدین‌ و سایر علمای‌ زمان‌ محل‌ فرا گرفت‌.


مسجد خرقه مباركه‌ هرات‌ افغانستان‌
مولانا مطهری‌ كه‌ همواره‌ تشنه‌ علم‌ و فهم‌ واقعی‌ و كامل‌تری‌ از قرآن‌ و سنت‌ و فقه‌ اسلامی‌ بود و خداوند آینده‌ای ‌بس‌ درخشان‌ برای‌ وی‌ در تقدیر قلم‌ زده‌ بود، نتوانست‌ به‌ میزان ‌علوم‌ و تعلیمات‌ آن‌ زمان‌ این‌ سرزمین‌ بسنده‌ نماید و برای ‌ادامه تحصیل‌ در سال‌ 1307 هـ .ش‌ عازم‌ شهر هرات‌ افغانستان ‌گردید و در مسجد خرقه‌ مباركه‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ عربی‌ و دینی ‌اشتغال‌ ورزید و از اساتید بزرگ‌ و مشایخ‌ عظام‌ و مشهور آن‌ جا در علوم‌ متداوله؛ صرف‌ و نحو، فقه‌، تفسیر، حدیث‌، معانی‌ و بیان‌ و غیره‌ و نیز در تصوف‌ و عرفان‌ و تزكیه‌ نفس‌ كسب‌ فیض‌ نمود.

مدرسه علمی‌ فتح‌ پوری‌
معلومات‌ حاصله‌ در هرات‌، با آن‌ كه‌ در سطحی‌ عالی‌ قرار داشت‌، امّا نتوانست‌ عطش‌ و استعداد كم‌ نظیر حضرت‌ مولانا مطهری‌ را پاسخگو باشد و وی‌ را اشباع‌ نماید؛ لذا ایشان‌ برای‌ تكمیل‌ بیشتر مرتبه‌ علمی‌ خویش‌ و بهره‌گیری ‌بیشتری‌ از دریای‌ بی‌پایان‌ علوم‌ شرعی‌ و معرفت‌ الهی‌ در شهریورماه‌ سال‌ 1312 هـ.ش‌ عازم‌ هندوستان‌ گردید و در چهاردهم‌ شهریورماه‌ همان‌ سال‌ به‌ شهر "چمن" (یكی‌ ازشهرهای‌ بلوچستان‌ پاكستان‌ كنونی‌) وارد گردید و از آن‌ جا راهی‌ دهلی‌ شد و مدت‌ پنج‌ سال‌ در مدرسه‌ "فتح‌ پوری" از محضر علمای‌ اعلام‌ و فقهای‌ كرام‌ كسب‌ فیض‌ نمود.

دارالعلوم‌ دیوبند
حضرت‌ مولانا خواجه‌ شمس‌ الدین‌ مطهری‌ شخصیتی‌ كه ‌رب‌ العالمین‌ خواسته‌ بود وجود پر بركت‌ او را وسیله‌ نجات‌ انسان‌های‌ بسیاری‌ قرار دهد و افراد زیادی‌ را توسط او به ‌مراتب‌ عالی‌ علم‌ و معرفت‌ الهی‌ برساند، همچنان‌ جویای‌ هر چه ‌بیشتر علوم‌ دریاهای‌ امواج‌ قرآن‌ و سنت‌ و شریعت‌ محمدی‌ صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم‌ بود و برای‌ سیراب‌ شدن‌ آرام‌ نداشت‌ تا بالاخره‌ مقدر وی‌ مهد بزرگ‌ علم‌ یعنی‌ «دارالعلوم‌ دیوبند» و محضر علمای‌ برجسته‌ و مجاهدی‌ همچون‌ علامه‌ سید حسین‌ احمد مدنی‌، مولانا اعزازعلی‌، مولانا شبیراحمدعثمانی‌، مولانا محمد ادریس‌ كاندهلوی‌، مولانا عبدالخالق‌، مولانا ابراهیم‌ بلیاوی‌، مولانا اصغر حسین‌ و مولانا مفتی‌ محمدشفیع‌ گردید كه‌ به‌ سرپرستی‌ حضرت‌ مولانا قاری‌ محمدطیب‌ در آن‌ جا به‌ افاده‌ مشغول‌ بودند.
حضرت‌ مولانا مطهری‌ به ‌خاطر تواضع‌ ویژه‌ و استعداد كم‌ نظیر و اخلاق‌ نیكویش‌ مورد توجه‌ اساتید قرار گرفت‌ و خودش‌ نیز به‌ آنها بسیار علاقه‌ داشت‌ و مهر و محبت‌ می‌ورزید. آن‌ قدر در فراگیری‌ علم‌ كوشا بود كه‌ یك‌ روز بیان‌ فرمود: «زمانی‌ كه ‌برای‌ تحصیل‌ به‌ هندوستان‌ رفته‌ بودم‌، پس‌ از پنج‌ سال‌ یك‌ مرتبه‌ پاكت‌ نامه‌ای‌ كه‌ برادرم‌ از ایران‌ برایم‌ فرستاده‌ بود، به‌ دستم ‌رسید. آن‌ وقت‌ وسط‌ هفته‌ بود، بلافاصله‌ نامه‌ را در جیبم‌ گذاشتم ‌و گفتم‌ اكنون‌ درست‌ نیست‌ فكر خود را به‌ نامه‌ و محتوای‌ آن‌ مشغول‌ سازم‌. نامه‌ را می‌توانم‌ روز جمعه‌ مطالعه‌ نمایم‌.» وی همچنین‌ آن‌ قدر به‌ اساتید خویش‌ علاقه‌ و احترام‌ داشت‌ كه‌ با ذكر نام‌ آنها اشكهایش‌ جاری‌ می‌گشت‌.

                                   برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 98
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

امام شاه‌ ولی‌ اللّه محدّث دهلوی- رحمه الله- [بخش اول]
نویسنده : Admin

جامعۀ بشری در طول تاریخ مرهون تلاشها و مبارزات بزرگ‌مردان مجاهد و فضلیت‌جویی بوده است که در مسیر پرماجرای تاریخ، همچون كوه‌هایی ستُرگ و استوار قد برافراشته، در برابر سیل بنیان کنِ مصایب و ناکامی ها ایستاده و همچون شمع سوخته اند تا حق و حقیت پایدار بماند. شخصیت‏های بیدارگری از تبار پیامبران و رهروان راه آنان که ملل جهان را از خواب غفلت رهانیده و دست آنان را گرفته و از منجلاب فساد و تباهی و از تاریکی‌های شرک، بدعت و معصیت به روشنایی توحید، سنّت و فضیلت رهنمون شده اند.

بررسی ابعاد مختلف زندگی چنین بزرگمردانی، فصلی مهم از تاریخ اندیشۀ جامعۀ بشری است و بین نسلهای آینده و گذشتگانشان پیوند برقرار می کند، به زندگی آنان معنا می بخشد و چشم انداز روشنی را برای آنان ترسیم می کند.
از میان رهبران فکری و مصلحان دینی جهان اسلام در قرن دوازدهم هجری قمری/ هجدهم میلادی، امام شاه ولی الله محدّث دهلوی - رحمه الله- از مقامی شامخ و منحصر به فرد برخوردار است. شاه ولی الله دهلوی شخصیتی برجسته و تأثیرگذار بود که در برهه ای پرآشوب از تاریخ هند، مسلمانان آن دیار را به مسیر صلح و شکوه سوق داد.
 ایشان برخوردار از بینشی عمیق، علمی جامع و قلمی روان بود. اندکی پس از ارتحال این رادمرد، اندیشه اش سرآغاز جنبش نیرومندی گردید که به قیادت شاه اسماعیل شهید و سیداحمد شهید به منظور آزادی مسلمانان از سیطرۀ امپریالیسم غرب صورت گرفت. [تاریخ فلسفه در اسلام؛4/ 149]
 در این نوشتار نخست برآنیم مروری گذرا بر اوضاع جهان اسلام در قرن دوازدهم هجری/ هجدهم میلادی داشته باشیم؛ سپس به بررسی اجمالی اوضاع تاریخی و فرهنگی هند بپردازیم و در ادامه شرح حال امام شاه ولی الله محدث دهلوی - رحمه الله- را که شامل خانواده، تحصیلات، آثار، سفرهای علمی، اساتید و خدمات علمی و اصلاحی ایشان است، بررسی نماییم. بخش دیگر این مقاله به بررسی شخصیت والای امام دهلوی، از زبان علمای بزرگ جهان اسلام اختصاص دارد و در پایان به خصوصیات منحصر به فرد ایشان خواهیم پرداخت.

اوضاع سیاسی و فرهنگی جهان اسلام در قرن دوازدهم
بخش اعظم جهان اسلام در آن سالها تحت حکومت امپراتوری عثمانی قرار داشت. این سلاطین که مقرِّ خلافتشان ترکیه بود، بر بسیاری از کشورهای اسلامی حکمرانی می کردند. در آن زمان حجاز جزو امپراتوری عثمانی بود و اشراف مکه به عنوان نایب السلطنۀ دولت عثمانی منصب امارت و ولایت را برعهده داشتند.
مقارن با حیات شاه ولی الله دهلوی، نادرشاه افشار به هند لشکرکشی کرد. در طول حیات شاه ولی الله، پنج خلیفه عثمانی بر مسند امارت تکیه زدند که به ترتیب عبارتند از: سلطان مصطفی دوم، احمد سوم، محمود اول، عثمان سوم و مصطفی سوم که بخش مهم و حساس زندگی شاه ولی الله هم زمان با مصطفی سوم گذشت.
در زمان سلطنت وی درگیری با روسیه به وقوع پیوست که بر اثر آن حکومت عثمانی مغلوب شد. سلطان مصطفی سوم بسیاری از مدارس علمی را تأسیس نمود. از سویی دیگر ایران نیز پس از دو قرن حکمرانی، آخرین روزهای حکومت صفوی را می گذرانید؛ اما پس از مدتی نادرشاه افشار به قدرت رسید و افاغنه، که ایران را تصرف کرده بودند، را از خاک ایران بیرون راند. بعد از درگذشت نادر، کریم خان زند به مدت نوزده سال بر ایران حکومت کرد.
گرچه این دوره در مجموع دوران هرج و مرج سیاسی به شمار می آید که آثار زوال و نابودی دولت قدرتمند مسلمان (عثمانی ها) آغاز شده بود و در کلیۀ کشورها تخت سیاست مورد تاخت و تاز قدرت طلبان قرار گرفته بود، اما در مصر، سوریه، عراق، حجاز، یمن، ایران، هند و در جاهای متعدد دیگر، علما و دانشمندان مسلمان مشغول درس و تدریس بوده و افرادی که ذوق تألیف داشتند به نوشتن مشغول بودند.
در فن حدیث، محدثی چون علامه ابوالحسن سندی، در سوریه شیخ اسماعیل عجلونی، در حجاز شیخ ابوطاهر کورانی کردی و شیخ حسن عجیمی، در یمن محدث و محقق بزرگ چون محمّد بن اسماعیل حسنی صنعانی نویسندۀ کتبی همچون «سبل السلام» شرح بلوغ المرام و «توضیح الافکار» شرح تنقیح الأنظار، و از علمای بزرگ شیخ عبدالغنی نابلسی را می توان نام برد. [تاریخ دعوت و اصلاح5 / 14-42 با تلخیص و اضافات]

اوضاع تاریخی و فرهنگی هند در عصر شاه ولی الله- رحمه الله-
در اواخر قرن هفدهم میلادی با مرگ «اورنگ زیب» امپراتور بزرگ و مقتدر مغول، بزرگترین حکومت اسلامی حاکم بر سرزمین هند رو به زوال گرایید؛ زیرا هر یک از خاندان سلطنتی مدعی تاج و تخت پادشاهی شدند و با یکدیگر به رقابتی سخت پرداختند؛ چنان که بر سر پادشاهی اورنگ زیب دو جنگ اتفاق افتاد و دو امپراتور یکی پس از دیگری حکومت را در دست گرفتند؛ از این رو حکومت مسلمان هند، از جایگاه مرتفعی که بر آن قرار داشت، فرود آمد و به تدریج رو به سقوط و انحطاط نهاد. قلمرو پهناور حکومت اسلامی تجزیه شد و در هر ناحیه، امیری زمام امور را به دست گرفت و کم کم برای امیران هندو و سیک این فرصت فراهم آمد که برای خود سپاهی ترتیب داده و با حکومت مسلمان به جنگ و ستیز برخیزند و از پیکر عظیم آن حکومت، قطعاتی برای خویش جدا سازند.
از طرفی دیگر دولت پرتغال و کمپانی هند شرقی و کمپانیهای هلندی و فرانسوی بر این میراث هنگفت اسلامی با یکدیگر منازعه می کردند و هر یک در گسترانیدن نفوذ خویش در آن سرزمین، بر رقیبان سبقت می جست. زمانی که حکومت مسلمان رو به ضعف نهاد و بر اثر شورش امرای محلی، وحدت کشور از بین رفت، برای این عناصر خائن، یک فرصت طلایی پدید آمد تا نفوذ خود را در این کشور اسلامی بسط دهند. لذا هر یک از آنان با شتابزدگی نقش جدید خود را آغاز کرد و برای بلعیدن این لقمۀ چرب و گوارا به تهیه مقدمات پرداخت. در میان این مسابقه دهندگان، کمپانی انگلیسی هند شرقی سرانجام توانست بر رقیبان خویش فائق آید و مقام اوّل را احراز نماید و با کوتاه ساختن دست کمپانیهای پرتغال، هلند و فرانسه، میدان را برای اهداف استعماری خویش خالی گرداند.
                                       برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 129
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

امام شاه‌ ولی الله محدّث دهلوی- رحمه الله- [بخش دوم و پایانی]
نویسنده : Admin

در بخش اول این مقاله مطالب مختصری در مورد بیوگرافی و ابعاد شخصیتی امام شاه ولی الله دهلوی- رحمه الله- به رشته نگارش درآمد. در ادامه ابعاد فکری و خدمات علمی و اصلاحی این بزرگمرد اندیشه و اصلاح مورد بررسی قرار می گیرند.


خدمات اصلاحی و علمی امام شاه ولی الله دهلوی- رحمه الله-
شاه ولی الله دهلوی - رحمه الله- شخصیتی بارز و برجسته در تاریخ اسلامی هند است. او دانشمندی پژوهشگر و متفکر، فقیهی روشنفکر و عارفی متقی و مصلحی قاطع بود که در تاریخ اندیشۀ هند، نقشی برجای گذاشت که هرگز محو نخواهد شد.
 ایشان دارای فکر و اندیشه ای عمیق و قلبی بیدار بود، و از این موهبتهای الهی جهت احیای نهضت اسلامی در هند، به بهترین نحو استفاده نمود.
هر نویسنده ای که در بیان خدمات اصلاحی شاه ولی الله - رحمه الله- قلم بردارد بی -اختیار این شعر فارسی در ذهنش تداعی می شود:
دامان نگه تنگ و گل حسن تو بسیار               گلچین بهار تو ز دامان، گله دارد
نخست شاه ولی الله دهلوی- رحمه الله- روی عقیدۀ ملت هند انگشت گذاشت؛ زیرا اوّلین امتیاز و نشانه بارز این دین، تأکید بر عقیدۀ صحیح است و قبل از هر کار فرهنگی باید عقیده اصلاح شود.
ایشان با تلاش و همت در این مسیر قدم برداشت و هیچگاه شکار تهدید و تطمیع نشد. ایشان با شرک و خرافه ¬پرستی به مقابله برخاست؛ زیرا شرک (با انواع متعدد خود) قدیمی ترین و خطرناک ترین بیماری جامعه بشری ا¬ست. این مرض علاوه بر برانگیختن خشم خداوند متعال، بزرگترین سد راه سعادت و ارتقای روحی، اخلاقی و تمدن انسانی است. این بیماری کلیۀ غرایز دینی بشری را در نطفه خفه می کند. [تاریخ دعوت و اصلاح؛ 5/ 175]
شاه ولی الله- رحمه الله- علاج این امراض روحانی را، قرآن و تدبّر در معانی آن می -داند، لذا بدین منظور قرآن را به زبان فارسی- زبان رسمی اداری، دینی و علمی آن دوران هند- ترجمه نمود و آن را در دسترس عموم قرار داد.
درخشنده ترین کارنامۀ شاه ولی الله دهلوی- رحمه الله- پخش و نشر قرآن و علوم آن است؛ زیرا قرآن کریم سرچشمۀ جاودان هدایت انسانهاست و نیز اصلاح و تربیت مسلمانان و ترقی علمی و فکری شان به فهم و تدبر قرآن کریم و عمل به احکام آن وابسته است؛ ازاین رو، شاه ولی الله به تعلیم و گسترش قرآن و علوم قرآنی عنایت ویژه ای نمود.

                برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 216
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

سخن منصفانه و عادلانه سبب اصلاح در اعمال می شود
نویسنده : Admin
شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید به بیان تاثیر گفتار هر انسان در عملکرد وی پرداخت و "سخن منصفانه و عادلانه" را از عوامل اصلاح اعمال عنوان نمود.

امام جمعه اهل سنت زاهدان خطبه های نماز جمعه (5 مهر 1392) را با تلاوت آیات «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا*يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا» [احزاب: 70-71] آغاز کرد و خاطرنشان نمود: اصلاح اعمال در دین بسیار مهم و اساسی است. اعمال ما باید در مسیری باشد که مورد قبول و رضایت الله تعالی واقع شوند. الله تعالی حرکت در مسیر درست و صحیح و استقامت در این مسیر را دوست دارد. الله تعالی دین خود را در مسیر مستقیم و راست قرار داده است؛ «قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» [انعام: 161] بالاترین چیزی که مسلمانان در نماز از الله تعالی می خواهند هدایت بر صراط مستقیم است که این راه راست، راهی کسانی است که الله تعالی بر آنها انعام کرده است که این گروه شامل انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین می باشد.
ایشان در تشریح صراط مستقیم اظهار داشت: طبق تصریح آیات 70 و 71 سوره مبارکه احزاب، اول سخن و گفتار باید راست باشد، زیرا اگر سخن و گفتار در مسیر راست، صحیح، خداپسندانه، عادلانه و در مسیر اعتدل نباشد، در عمل انسان نیز تاثیر منفی می گذارد. اگر گفتار کج باشد، عمل نیز کج خواهد شد. الله تعالی می فرماید گفتار و سخن شما باید، حتی در مقابل دشمن، عادلانه باشد. مسلمان نباید نسبت به دیگران بی انصافی کند. الله تعالی می فرماید: «ولایجرمنکم شنئان قوم على أن لاتعدلوا» بغض و دشمنی با یک قوم و بی انصافی و ظلم یک قوم در حق شما باعث نشود که نسبت به آنها بی انصافی کنید، نباید گناه و ظلمی که مرتکب نشده اند را به آنها نسبت دهید.
مولانا عبدالحمید ادامه داد: هر انسان در قبال سخنان خود مسئول است؛ «مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» [ق: 18] تمام اقوال و الفاظ هر انسان توسط ملائکه ثبت می شوند. ما نه تنها در قبال سخنان و اقوالی که در حق خدا و رسول می گوییم مسئول هستیم، بلکه نسبت به سخنانی که در حق دشمنان خود می گوییم نیز مسئول هستیم. نباید ما به خاطر از حمایت خود و نزدیکانمان سخن نادرست و به دور از انصاف و عدالت بر زبان بیاوریم. سخن منصفانه و عادلانه سبب اصلاح در اعمال می شود. لذا مواظب گفتار و سخنان خود باشیم. انصاف در حق دوستان، کمال نیست، بلکه کمال در این است که انسان در حق دشمنانش منصف باشد. سخن و عمل ما باید با هم همخوانی داشته باشند. امام بخاری- رحمه الله- سخن حضرت عمار- رضی الله عنه- را نقل می کند که می فرمایند: انصاف یکی از خصلت‏هایی است که ایمان فرد را به پایه تکمیل می رساند.
                             برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 34
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

"وحدت با اهل سنّت فقط شعار نباشد"
نویسنده : Admin

 آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با نمایندگان ادوار اهل سنت مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه " "وحدت با اهل سنّت فقط شعار نباشد"، گزينش مديران با معيار اقليت و اكثريت را "بی ‌معنا" دانست.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آيت‌ الله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ديدار نمايندگان ادوار اهل سنت مجلس شوراي اسلامی از استان‌های آذربايجان غربی، خراسان جنوبی، سيستان و بلوچستان، كردستان، كرمانشاه و گلستان، با تقدير از حضور اهل سنت در همه مراحل انقلاب اسلامی، مخصوصاً در دفاع مقدس و سكونت آنها در مناطق مرزی كشور، گفت: مرزنشينان، با توجه به ارتباطاتی كه با اهل سنت كشورهای همسايه دارند، می ‌توانند سفيران دوستی و مناديان تعامل اسلامی مردم ايران با فِرَق مذهبی باشند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی  با ارائه آماری از جمعيت مسلمانان در جهان و مقايسه آماری جمعيت شيعيان و اهل سنت در ايران و ديگر كشورها، گفت: وحدت، بهترين دفاع در مقابل زياده ‌خواهی‌های دشمنان است كه از همدلی شيعه و سنّی می ‌ترسند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به مذاكراتش با آيت ‌الله سيستانی در عراق و با توجه به توصيه‌ های فقهی آيت‌ الله ‌العظمی بروجردی در زمان حياتشان، به بيان گوشه ‌هايی از زندگی سياسی، اجتماعی و فرهنگی حضرت علی(ع) پرداخت كه هميشه بر وحدت مسلمانان به عنوان سفارش قرآنی تأكيد می ‌كردند.
                            برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید

 


ادامه مطلب
بازدید : 48
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

محمد- صلی الله علیه وسلم- جامع تمام کمالات
نویسنده : Admin
muhammadدر عالم بشری، از بدو امر تا کنون این فطرت انسانی است که دنبال یک نمونه و الگوی برتر گشته و او را مقتدای خویش قرار می‏دهد و از او تعریف نموده و به وجودش افتخار می‏کند.
هر حزب و گروهی رهبر خویش را کامل دانسته و به او می‏نازد و سعی دارد تا او را کامل‏ترین شخص و برترین انسان معرفی نماید.
اما از آنجایی که ما مسلمانیم و ادعای اسلام- دینی که توسط اشرف انبیا و رسل به ما رسیده است- را داریم و از آنجایی که معتقد به یگانگی رسول الله صلی الله علیه وسلم در عالم بشری هستیم، لذا باید ایشان را شناخته و از نزدیک با زندگی ایشان آشنا شده و به دیگران بشناسانیم، زیرا عدم شناخت رسول الله صلی الله علیه وسلم مساوی است با عدم شناخت اسلام و ایمان، و هر مومن برای بقا و پایداری ایمانش، نیاز مبرم به شناخت رسول الله صلی الله علیه وسلم دارد؛ «النبی أولی بالمومنین من أنفسهم»، زیرا ایمان مومن تصویری است از آفتاب نبوت.
باید دانست که رسول الله صلی الله علیه وسلم شخصی عادی نیست که زبان و قلم بتوانند فضایل و مناقبش را بیان کرده و یا به رشته تحریر درآورند. او کسی است که قبل از تولدش دنیا از آمدنش با خبر می‏شود، تورات و زبور و انجیل آمدنش را خبر می‏دهند؛ «و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد». دست‏های خسته و پرنور ابراهیم در کنار فرزند فداکارش به سوی آسمان بلند است و فریاد می‏زند: «ربنا وابعث فیهم رسولا منهم»، پیامبران همه دست به دعا برداشته و آرزوی امتی بودنش را می‏کنند؛
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی               آمده مجموع در ضلال محمد

او ثمره تمام رسالتهاست، او نتیجه تمام تلاشها، کوشش‏ها و مجاهدت‏های داعیان خداوندی است، او خلاصه کائنات است؛
او فصیح عالم و من لالِ او           کی توانم کرده شرح حال او
انبیا در وصف او حیران شدند        سِر شناسان نیز سرگردان شدند

خداوند متعال آمدنش را اینگونه به تصویر می‏کشد: «لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم». او کسی است که با تولدش، دنیا غرق نور و سرور گردید و پایه‏های کفر و ظلمت و استبداد به لرزه درآمد و بنیان باطل به تزلزل و تکان افتاد؛ «جاءالحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقا» به راستی که او تربیت یافته دست ازلی پروردگار عالم بود؛ «أدبنی ربی فأحسن تادیبا».
تا قبل از بعثت در طفولیت، نوجوانی و جوانی و نیز بعد از بعثت تمام زندگی او نمونه کامل و جامع بود؛ حسن اخلاقش، فصاحت کلامش، زیبایی سیرت و صورتش تمام نمونه‏های گذشته را پشت سر گذاشته و اخلاق نیکو، تهذیب نفس، تواضع و فروتنی، انس با مردم، مدارا با ضعیفان و همدردی با فقیران و بسیاری اخلاق پسندیده اسلامی، که نمونه کامل آنها در او متبلور شده بود، او را اسوه حسنه و الگوی کامل برای تمام جهانیان قرار داد.
حسن یوسف، دم عیسی، ید بیضا داری           آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری

                      برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 109
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

معاذ بن جبل... امام العلماء
نویسنده : Admin

maazاو یکی از هفتاد نفری است که در بیعت عقبه دوم حضور داشت، او بعدها تا جایی از علم و فراست پیش رفت که امام الانبیا حضرت محمد صلی الله علیه وسلم وی را به عنوان «أعلم الناس بالحلال والحرام»، عالمترین انسانها نسبت به حلال و حرام، معرفی نمود به طوری که بسیاری از صحابه برای فراگیری احکام (حلال و حرام) گرداگردش حلقه زده و از علومش بهره می جستند، او به درجه ای از فضل و کمال دست یافته بود که امیرالمومنین حضرت عمر فاروق رضی الله عنه در توصیفش می فرماید: «عجزت النساء أن یلدن مثله»؛ زنان از به دنیا آوردن مانند او عاجزند. این انسان خوش نصیب و با فضل و کمال امام العلماء، عالم انصار و صحابی جلیل القدر، سید الاخیار، حضرت ابوعبدالرحمان معاذ بن جبل بن عمرو بن اوس است.

معاذ رضی الله عنه در سال بیستم قبل از هجرت در خانواده ای با شرافت و محترم دیده به جهان گشود و در سن هجده سالگی با دعوت حضرت مصعب بن عمیر رضی الله عنه مشرف به دین اسلام شد. در بیعت عقبه حضور داشته و در غزوه بدر و تمامی غزوات در رکاب آن حضرت صلی الله علیه وسلم قهرمانانه جنگید.
او کسی است که وقتی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بعد از غزوه تبوک وی را برای تعلیم قرآن و احکام دین عازم یمن نمود، شخص مبارک آن حضرت ایشان را پای پیاده تا بیرون شهر بدرقه نمود.
حضرت معاذ رضی الله عنه جوانی بلند قامت، سفید چهره و زیبا بود. دارای چشمانی سیاه، دندانهایی برّاق و ابروهای به هم پیوسته بود.[الاصابة3/98]
ابوبحیره یزید بن قطیب در مورد ایشان می فرماید: «وارد مسجد حمص شدم، جوانی را دیدم با موهای زیبا که وقتی صحبت می کرد گویا از دهانش نور و لؤلؤ بیرون می شود. سوال کردم: این جوان کیست؟ گفتند: او معاذ بن جبل است».
ابومسلم خولانی می گوید: «یک بار به مسجد دمشق رفتم، در آنجا جمعی از صحابه پیامبر را دیدم که حلقه زده اند و در مورد مسایل دینی بحث و گفتگو می کنند، در بین آنها جوانی را مشاهده کردم با چشمانی سیاه و دندانهایی برّاق که اصحاب در مورد هر مساله ای که با مشکل مواجه شده و در آن اختلاف می کردند به آن جوان مراجعه می کردند. از یکی از حاضرین پرسیدم: این جوان کیست؟ گفت: او معاذ بن جبل است».

                      برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 48
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

سخاوت و زندگی زاهدانه رسول خدا صلی الله علیه وسلم
نویسنده : Admin

neda_23به راستی که تمام لغتنامه های دنیا از به تصویر کشیدن زهد و بی رغبتی رسول برگزیده خدا حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه وسلم عاجزند، او همان پیامبری است که صحابه آنحضرت که تربیت یافتگان مدرسۀ ایمانی و ربانی ایشان بوده و نیز پیروان واقعی این پیامبر برگزیده خدا- اعم از عرب و عجم- در سراسر گیتی پهناور، مال و منال دنیا در نگاه بلند و زاهدانه آنان مانند سنگ و خشت متصور می نماید.

پس چگونه می توان زهد رسول اعظم صلی الله علیه وسلم را که اسوه و قدوه و معلم و امام در تمام فضایل و خوبی ها به شمار می رود را به تصویر کشید و بیان کرد.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم این جمله را همواره تکرار می فرمودند: «اللهم إنّ الأجر أجرالآخرة»؛ خداوندا! همانا پاداش واقعی آنست که در آخرت است.
ایشان همچنین می فرمودند:«مرا چه به دنیا، همانا من در این دنیا مانند مسافری هستم که برای چند لحظه زیر سایه درختی استراحت کرده، سپس آن را گذاشته و به راه خود ادامه می دهد».
روزی حضرت عمر رضی الله عنه، رسول خدا صلی الله علیه وسلم را دیدند که روی حصیری دراز کشیده اند و آثار حصیر بر پهلوی مبارکشان نقش بسته است، با مشاهده این صحنه، اشک از چشمان حضرت عمر رضی الله عنه جاری شده و فرمود: ای رسول خدا! شما بهترین بنده پروردگار عالم هستید و در این وضعیت سخت به سر می برید در حالیکه پادشاهان ایران و روم در بهترین خوشیها به سر می برند؟! در این هنگام رنگ چهره رسول اکرم صلی الله علیه وسلم تغییر کرده و فرمودند: «ای فرزند خطاب! در میان انسانها گروهی هستند که نصیب خوبیهای خود را در این دنیا می برند و در آخرت سهمی ندارند».
رسول خدا صلی الله علیه وسلم زهد در زندگی را نه تنها برای ذات مقدس خود می پسندیدند بلکه این نوع زندگی کردن را برای اهل و عیال خویش ترجیح می دادند بطوری که روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: بارالها! رزق آل محمد را به اندازه کفاف قرار بده.
حضرت ابوهریره رضی الله عنه در بیان زندگی زاهدانه خانوادۀ رسول خدا صلی الله علیه وسلم می فرمایند: «قسم به آن ذاتی که جان ابوهریره در قبضه قدرت اوست! پیامبر خدا و خانواده گرامیشان سه روز پشت سر هم از نان گندم سیر نخوردند تا اینکه از دنیا تشریف بردند».
حضرت عایشه رضی الله عنها وضعیت معیشتی همسران رسول خدا صلی الله علیه وسلم را اینگونه توصیف می کند: «یک ماه بر خانواده رسول خدا صلی الله علیه وسلم می گذشت و در منزلشان آتشی برای پخت غذا روشن نمی شد و فقط از خرما و آب تغذیه می نمودند».
حضرت امام بخاری در باب جهاد روایتی دارند مبنی بر اینکه: زره رسول خدا صلی الله علیه وسلم در دست یک یهودی به عنوان رهن محبوس بود و رسول خدا صلی الله علیه وسلم چیزی نداشت تا آن را آزاد کند.

                      برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید



 


ادامه مطلب
بازدید : 90
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

صفحات وبلاگ
تعداد صفحات : 26

قالب وبلاگ