نجوای شبانه و اهمیت بزرگ‎مردان به آن
نویسنده : Admin

 نجوای شبانه و قیام لیل، بهترین وسیله‎ برای تغذیه روح و شارژ باطری قلب است. قرآن مجید به این موضوع بسیار پرداخته و به قیام لیل تشویق نموده و شب‎خیزان را می‎ستاید؛ گویا قیام لیل پیوسته و ملحق به فرائض است؛ به همین علت است که آن را «نافله» می‎نامد.

رسول الله صلی‎الله علیه و سلم نیز نجوای شبانه را، چه در سفر و چه در حضر، هرگز ترک نمی‎کرد. (1) بسیاری از علمای اسلام معتقدند که قیام لیل بر ایشان فرض بوده است؛ این امر را می‎توان از این آیات کلام الهی درک کرد:
«یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ ‏* قُمِ اللَّیلَ إِلَّا قَلِیلاً ‏* نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً ‏*‏ أَوْ زِدْ عَلَیهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً ‏*‏ إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیكَ قَوْلاً ثَقِیلاً ‏*‏ إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْءاً وَأَقْوَمُ قِیلاً ‏*‏ إِنَّ لَكَ فِی النَّهَارِ سَبْحاً طَوِیلاً ‏*‏ وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَیهِ تَبْتِیلاً ‏*‏ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِیلاً» [مزمل: 9-1]
‏ترجمه: ‏(‏ای جامه به خود پیچیده!‏ ‏شب، جز اندكی (از آن) بیدار بمان.‏ ‏نیمی از شب، یا كمی از نیمه بكاه (تا به یك سوم شب می‌رسد).‏ ‏یا بر نیمه آن بیفزا (تا به دو سوم شب می‌رسد) و قرآن را بخوان خواندنی (همراه با دقّت و تأمّل، و در ضمن شمرده و روشن).‏ ‏ما سخن (پر مسئولیت و پر دردسر و لبریز از تكالیف و وظائف) سنگینی را بر تو نازل خواهیم كرد (كه قرآن است).‏ ‏عبادت شبانه، (افعال آن) مؤثّرتر و ماندگارتر، و اقوال (آن) درست‌تر و پابرجاتر است.‏ ‏تو در روز، تلاش فراوان و طولانی‌داری (و به سبب اشتغال به امور زندگی و تبلیغ رسالت، فراغتی برای پرداختن به قرائت قرآن نخواهی داشت).‏ ‏نام پروردگارت را بِبَر، و از همه چیز بِبُر و بدو بپیوند (و در دل‌های شب به نیایش و پرستش او بپرداز).‏ ‏یزدان، خداوندگار مشرِق و مغرب (و همه جهان هستی) است، و جز او معبودی نیست، پس تنها او را به عنوان كارساز و یاور برگیر و برگزین (و كار و بار خویش را بدو واگذار كن).‏
«وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحْمُوداً» [اسراء: 79]
ترجمه: (‏در پاسی از شب از خواب برخیز و در آن نماز تهجّد بخوان، این یك فریضه اضافی (و افزون بر نمازهای پنجگانه) برای تو است. باشد كه (در پرتو این عمل) خداوند تو را به مقام ستوده‌ای (و مكان برجسته‌ای در دنیا و آخرت كه موجب ستایش همگان باشد) برساند (و مقام شفاعت كبری را به تو ارمغان دارد).‏
پیامبر خدا صلی‎الله علیه و سلم به عبادت شبانه و شب زنده‎داری بسیار مواظبت می‎کرد و حرص و علاقه‌ی فراوانی به آن داشت؛ شب‌ها آن قدر در نماز می‎ایستاد که قدم‎های مبارک ایشان وَرَم می‎کرد. مغیرة بن شعبه می¬گوید: «پیامبر اکرم صلی‎الله علیه و سلم آن قدر در نماز ایستاد که قدم‎هایش ورم کرد، به ایشان گفته شد: خداوند که گناهان گذشته و آینده‏تان را آمرزیده است؛ [پس چرا بدین‎سان خود را به رنج و مشقت می‎اندازید] رسول نازنین صلی‎الله علیه و سلم فرمودند: آیا من بنده شکر گذاری نباشم؟» (2)
امام ترمذی رحمه‌الله از أم‎المؤمنین عایشه صدیقه رضی‎الله عنها روایتی نقل می‏کند: «باری پیامبر اکرم صلی‎الله علیه و سلم تمام شب را با یک آیه سپری نمود.»
کسانی که از حکایات و واقعات صحابه رضی‎الله عنهم اطلاع دارند و کتب حدیث، سیرت و تاریخ را مطالعه می‎کنند، به خوبی می‎دانند که قیام شب و عبادت شبانه در میان آنها جایگاه خاصی داشت و حتی که شعار و علامت شناخت‎شان شده بود. زمانی که صحابه در مقابل «هِرَقل» قرار گرفتند؛ خود را رهبان اللیل و فرسان النهار (عابدان شب و اسب سواران «مجاهدان یکّه‎تاز») روز، معرفی کردند.
سیدالتابعین امام حسن بصری رحمه‌الله از جمله افرادی به شمار می‎آید که از حالات صحابه، نسبت به سایرین بیشتر واقف است؛ وی می‎گوید: هنگامی که دعوت الهی به سوی مؤمنین آمد، آن را تصدیق کردند و از صمیم قلب به آن یقین کرده و قلب، جسم و دیده‎شان در مقابل آن سر تسلیم فرود آورد؛ قسم به خدا هرگاه من آنان را می‎دیدم، گویا قومی را مشاهده می‎کردم که حالات قیامت را با چشم ‎سر مشاهده می‎کنند. صحابه اهل نزاع و باطل نبودند؛ اوامری را که از جانب خداوند به سوی آنها آمد، تصدیق کردند و خداوند متعال نیز به بهترین وجه در قرآن مجید توصیف‏شان کرد؛ «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» [فرقان: 63]
ترجمه: بندگان (خوب خدای) رحمان کسانی‌اند كه آرام (و بدون غرور و تكبّر) روی زمین راه می‌روند (و تواضع در حركات و سكنات ایشان و حتی در راه رفتن آنان آشكار است.)
آری! صحابه برای کسب رضای خدا بر قدمها استوار ایستاده بودند و برای او تعالی چهره را در سجده‎گاه فرش بر زمین می‎کردند و از خوف و خشیت الهی اشک‎شان جاری بود.
حسن بصری در ادامه می‎گوید: «صحابه برای هدفی والا شب زنده‎داری می‎کردند و برای مقصودی خاص، روزها خاضع و فروتن بودند.»
قیام لیل مظهر و نشان ویژه‌ی انسان‎های صالح و ربانی، داعیان، مجاهدان و مربیان مصلح هر عصر و زمان بوده و آنان برای توانمندی در مبارزات، و کسب قوت خارق‌العاده جهت انجام مسئولیت‎های روزانه خود، از عبادت‎های شبانه و سحرخیزی نیرو می‎گرفتند. رمز موفقیّت این عالمان ربانی و مصلح، و اسرار پشتکار و تلاش‏شان در تعلیم، اصلاح و صبر و پایداری‎شان در برابر مشکلات و رنج‎ها را زمانی انسان می‎تواند بفهمد، که از نجوای شبانه و ارتباط‏شان با رب تبارک و تعالی اطلاع حاصل کند. شاید بسیاری از علما که مردم از حقیقت حال آنها اطلاع ندارند و آنها را به خشونت و خشکی متهم می‎‏کنند و آنها را علمای ظاهری می‎خوانند؛ از جمله کسانی باشند که به شب زنده‎داری و ذکر و تسبیح الهی پایبند هستند. پس شما خواننده محترم نسبت به آن عده از عالمانی همچون امام عبدالقادر گیلانی، شیخ شهاب‌الدین سُهرَوردی، شیخ احمدبن عبدالاحد سَرهَندی و سیداحمد بن عرفان شهید هندوستانی؛ که در زهد و پارسایی، کثرت عبادت و رقّت قلب شهرت دارند و از دنیا بریده و به اصلاح و تربیت نفس اشتغال دارند، گمان شما چیست؟
علامه ابن قیم رحمه‌الله در مورد شیخ و استادش شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه‌الله می‎گوید: «باری شیخ الاسلام نماز فجر را خواند و تا دَم‏دَمه‎های ظهر نشست و به ذکر الهی مشغول شد؛ سپس رو به من کرده و گفت: این خوراک صبحگاهی من است؛ اگر این صبحانه نباشد، توان خود را از دست می‎دهم. (یا کلامی مشابه با همین مطلب فرمود).» (3)
ابن قیم جوزی، شاگرد امام ابن تیمیه نیز چنین حالتی داشت؛ مورخ مشهور ابن کثیر رحمه‌الله در وصف او می‎گوید: «در عصر خود، در دنیا کسی را که بیشتر از ابن قیم عبادت کند، سراغ ندارم. ایشان شیوه‌ی خاصی در نماز داشت؛ بسیار طولانی نماز می‏خواند و رکوع و سجده‏ها را طولانی می‏کرد. گاهی بعضی از دوستان وی را سرزنش می‎کردند، [که چنین خود را به رنج می‎اندازد] اما ایشان از عمل خود دست بردار نمی‎شد.» (4)
علامه ابن رجب حنبلی رحمه‌الله نیز در مورد ابن قیم می‎گوید: «ایشان عبادت‏گذار و تهجدخوان بود؛ بی‎نهایت نمازش طولانی بوده و با ذکر و یاد الهی دلبستگی داشت، عاشق و شیدای الهی بود. عاجزانه و با انکسار در آستان عبودیت پروردگار حضور می‏یافت؛ در این اوصاف مانند او کسی را مشاهده نکرده‎ام.» (5)
از همه عجیب‏تر در این باب، حالات علامه حافظ عبدالرحمن ابن جوزی رحمه‌الله است؛ وی از جمله منتقدان و معترضان علیه زهّاد و عبّاد افراطی و تندرو می‎باشد. نوه‏اش ابوالمظفر می‎گوید: «ایشان کل قرآن را در هفت روز ختم می‎کرد.» ابن نجار گفته است: «حافظ عبدالرحمن ابن جوزی صاحب طبع و ذوق سلیمی بود و از شیرینی مناجات حظ وافری داشت.» ابن القادسی می‎گوید: «حافظ ابن جوزی شب‌ها به حدّی به قیام و عبادت مشغول بود که نزدیک بود از پای در آید.» (6)
همچنین همه‌ی ائمه و رهبران اسلامی، پیش‎قراولان اصلاح و تجدید، بزرگمردان تعلیم و تربیت و آنان که خداوند وجودشان را مایه خیر و نفع مسلمانان قرار داده است، آثار و خدمات‎شان تا مدت‌ها جاودان مانده و جامه قبولیت به تن گرفته و یاد و خاطره زیبایی از خود بجای گذاشته‏اند؛ حالات و معمولات‎شان چنین بوده است و همه عبادت‎گذار، شب زنداه‎دار و سحرخیز بوده‎اند و رابطه‌ی عمیقی با خدای متعال داشته‎اند. حقیقتاً که همین قاعده باقی مانده و آینده نیز چنین خواهد بود؛ مطمئناً هیچ بیداری نمی‎تواند غفلت را بزداید، هیچ حرکت و انقلابی جمود و کسالت را از بین ببرد و هرگز حیات، سرزنده‎گی و چابکی حریف خستگی، ملالت و مرگ شود؛ مگر با همان نجوای شبانه و سحرخیزی.
«سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً» [احزاب: 62]
ترجمه: ‏این سنّت الهی، در مورد پیشینیان جاری بوده است و در سنّت خدا دگرگونی نخواهی دید.‏

امام سید ابوالحسن علی حسنی ندوی- رحمه ‌الله-
ترجمه: ابوحسان

پی‌نوشت:
1ـ علامه ابن قیم جوزی رحمه‌الله- می‎گوید: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نه در سفر و نه در حضر قیام و نماز شب را ترک نمی‎کرد و اگر بیماری و خواب بر ایشان غالب می‏آمد؛ دوازده رکعت نماز، روز بجای می‏آورد. (زادالمعاد، 1/ 84)
2ـ بخاری، مسلم، ترمذی، و نسائی.
3ـ الوابل الصیب، ابن قیم جوزی، ص:719ـ 720، چاپ المنار.
4ـ البدایة والنهایه، 14/ 335
5ـ التاج المکلل، ص: 417.
6ـ همان.

 منبع: پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 39
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

دقت در انتخاب دوست
نویسنده : Admin
انسان در همه ادوار زندگی از ایام کودکی و جوانی تا روزگار کهولت و پیری همواره نیازمند رفاقت و دوستی با دیگران است و نمی تواند رشته ارتباط خود را با همنوعان قطع نماید و به گوشه و انزوا پناه ببرد. برخی از دانشمندان لغت عقیده دارند که کلمه انسان از ماده «انس» اشتقاق یافته است، به همین مناسبت یکی از نیازهای طبیعی انسان را نیاز به انس و همدلی با دیگران دانسته اند. بنابراین اگر فردی در جزیره ای از همه امکانات رفاهی برخوردار باشد باز هم دچار رنج و ملالت خواهد بود، زیرا فاقد دوست و همدلی است که با او دم‏خور باشد. شاید بتوان ادعا کرد که بر اساس همین غریزه بود که انسان‏ها مجبور به ازدواج و تشکیل خانواده و زندگی گروهی شدند، زیرا تاریکی وحشت‏زای تنهایی چهره حیات را عبوس و غم انگیز می سازد و روح و روان را در تنگنای محاصره قرار می دهد. از سوی دیگر چنان که بدن از انواع گوناگون خوراکی ها تغذیه می کند و نیرو می گیرد، روان نیز از مصاحبت با دوستان به کسب فضائل نائل، یا به انواع سیئات آلوده خواهد شد و هر دوستی به میزان رفاقت و دوستی در امور مادی و معنوی رفیق خود نفوذ می کند و هر یکی دانسته یا ندانسته بر روی عقائد، اخلاق، رفتار و گفتار دیگری تأثیرگذار است.


 جوان و رفاقت
گرچه دوست خوب و شایسته برای کلیه طبقات مردم در تمام ادوار زندگی ارزنده و مهم است، ولی برای نسل جوان که خصوصیات دوران کودکی را پشت سر گذاشته و در آستانه حیات جدی و فعالیت‏ها و ارتباط‏های اجتماعی قرار دارد حائز اهمیت بیشتری است.
جوان بر اساس عوامل عاطفی حساب نشده و انگیزه های زودگذر قبل از آگاهی از طرز تفکر و صلاحیت دیگران درهای دوستی با آنان را با میل و علاقه شدیدی بر روی خود می گشاید و همین بی توجهی به جنبه های عقل و مصلحت ممکن است جوان را از شاهراه زندگی باز دارد و به وادی تباهی و فساد بکشاند. البته جوان گاهی گرفتار سوءمحاسبه نیز می شود؛ او برای خود دوستانی پیدا می کند و روزهای نخست دوستی‏شان به ظاهر مخلصانه و عاری از هر گونه شائبه ای است، ولی بعدها کم کم انحراف آغاز می گردد. گرچه این انحراف در بدو امر بسیار ناچیز به نظر می رسد ولی با مرور زمان زاویه انحراف توسعه یافته و در بحبوحه این پیوند نامیمون تکالیف و مسئولیت‏ها را به باد فراموشی می سپارند. سخنانشان از موضوع درس و تعلیم به خواب‏های دل انگیز مبدل گردیده و این دو دوست به عاشق و معشوق یکدیگر تبدیل می شوند و بدین‏ سان این عشق جان‏سوز تمام فرائض دینی و مسئولیت‏های اجتماعی را به یغما می برد. سرانجام آن دانش آموز ممتاز در دروس، سیر نزولی می یابد، دعوتگر پرتلاش و متحرک دیروزی به عنصری بی کفایت و لاابالی تبدیل می شود و مسلمان ملتزم به احکام شرع در مظان انواع تهمت‏ها قرار می گیرد. لذا نباید تمایلات و جاذبه ها و کشش‏های طبیعی جوان را در شیوه ارتباط و تعامل با گروه همسن نادیده گرفت و از خیرخواهی و راهنمایی با منطقی مستدل و رسا کوتاهی ورزید تا مصون از هر گونه نفوذ نامیمون عناصر تبهکار و ناصالح و دور از هر نوع گزند تربیتی پرورش یابد.

خطر رفیق بد
بدون شک نداشتن رفیق شایسته و دوست صمیمی باعث محرومیت‏هایی در زندگی دنیاست، ولی مصیبت بسیار بزرگ رفاقت با عناصر فاسد و همنشینی با افراد ناصالح است. زیرا این قبیل دوستان با تلقین‏های شیطانی رفیق خود را به گمراهی و ضلالت سوق می دهند و با وسوسه های منحرف کننده به انواع گناه و پلیدی آلوده اش می سازند. به عبارت دیگر کسی که رفیق خوب ندارد تنها به پاره ای از نعمت‏ها نمی رسد و از کمالاتی که ممکن است بر اثر دوست صالح و شایسته نصیبش شود محروم می ماند، ولی آن کسی که رفیق بد دارد نه تنها به کمال عالی تری نمی رسد بلکه کمالات فطری و فضائل طبیعی خود را نیز از دست می دهد و در نتیجه به محرومیت‏ها و آلام دنیوی و کیفرهای اخروی دچار خواهد شد و موقعی که سیه روز و بدبخت شد و دین و دنیایش تباه گشت اظهار ندامت می کند و آرزو می کند ای کاش با چنین عنصر فاسدی دوست نمی شدم.
قرآن کریم از زبان اهل جهنم چنین نقل می کند: «یویلتی لیتی لم أتخذ فلانا خلیلا» [فرقان: 28]
(ای وای کاش فلانی را به دوستی نمی گرفتم.)
به راستی که تحمل مرارت‏های تنهایی به مراتب گواراتر از مصاحبت با دوست نااهل است. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم می فرماید: «الوحدة خیر من الجلیس السوء» [شعب الایمان، بیهقی:4784]
(تنهایی به مراتب از همنشین بد بهتر است.)
آری، همنشین نا اهل باعث از بین رفتن لطافت روح می گردد و پویایی و بالندگی آن را از بین می برد. از همین رو مولوی در مثنوی می گوید: مار بد از دوست بد بهتر است، زیرا مار بد جان مارگزیده را می ستاند اما دوست بد انسان را به سوی آتش جاودان جهنم می کشاند و مایه معنوی فرد را به تاراج می برد؛

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 41
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

مبارزه با اسراف
نویسنده : Admin

 اسلام دینی ‏است که برای ابعاد گوناگون زندگی بشر برنامه دارد و تعادل در همه‏ امور را به ‏پیروان خود توصیه می ‏نماید؛ از جهتی استفاده و بهره‏‏ مشروع از نعمت‏هاى الهى و زیبایی‏ هاى زندگى ‏را جایز دانسته، و از سویی دیگر اسراف و زیاده ‏روى و ضایع نمودن نعمت‏ها را حرام و ناروا مى ‏داند؛ این مسئله بدان دلیل است که هر مسلمانی به‏ تناسب امکانات، توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسئولیت دارد و این مسئولیت پذیری او را آراسته به ‏ویژگی‏های نیک اخلاقی می‏گرداند، در غیر این‏صورت فرد اسراف‏کار خواهد بود و از اجراى مسئولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمى‏ ماند و دچار عادت‏های سوء اخلاقی می‏ شود که از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مى‏ زند.

لذا مهم‏ترین عوامل هدایت و رستگاری جامعه، اعتدال و رعایت حدود الهی است، اسراف و برون رفت از اعتدال و تجاوز از حدود الهی، مانع پیشرفت و اصلاح امّت و سبب نابودی سرمایه‏ ها و ثروت‏های مادی و معنوی می ‏باشد. جامعه‏ اسراف‏گرا، جامعه‏ ای بیمار و مبتلا به‏ بدترین مرض و فسادانگیزترین صفتی ‏است که فرجامی به ‏جز هلاکت و بدبختی نخواهد داشت.
بهترین راه پیشگیری از چنین بیماری مهلک و خطرناک و پاک‏سازی و نجات جامعه مبتلا به‏ این مرض، تمسّک جستن به‏ کتاب آسمانی قرآن و احادیث گهربار رسول مکرم اسلام  - صلی الله علیه وسلم- می‏ باشد.
اسلام به‏ آموزه ‏های دینی، اخلاقی و راهنمایی‏هایی که جزء لاینفک زندگی مسلمان هستند، اهمیت ویژه‏ای نشان داده تا به‏ ابعاد گوناگون جسمی، روحی و روانی رسیدگی کرده و راه بهتر زیستن را بیاموزد.
 همان اندازه که به ‏چنگ‏ زدن این امور تشویق نموده، در مقابل از اضداد آن‏ها بازداشته است تا مسلمانان از حد و مرز شرع  تخطی نکنند.
از جمله‏ این فضائل میانه‏ روی است که در یک پهلوی آن افراط (ولخرجی و اسراف)، در پهلوی دیگرش تفریط (بخل و تنگ چشمی) قرار دارد که هردو ناپسند و مورد نکوهش قرار گرفته‏ اند.
با این حساب اسلام دین میانه ‏ای‏ است که به ‏طور نمایان خواسته‏ های جسمی و روحی انسان ‏را یکسان مد نظر قرار داده تا یک‏نوع هماهنگی نسبی ‏را ایجاد کند که انسان نه در (رهبانیت و) گوشه نشینی فرو رود و نه هم در مادیت و آز.
شاید مفهوم اسراف در اذهان مردم چنین نقش بسته که اسراف در خوراکی‏ها، نوشیدنی‏ها و خرج کردن بی ‏رویه‏ اموال صورت می ‏گیرد و بس، حال ‏آنکه اسراف معنای وسیع‏تری دارد.
اما وجه مشترک  همه‏ این معانی‏ اینست که اسراف در اسلام جایگاهی ندارد، و بر میانه روی تاکید بسزایی دارد، و آن‏چه در اذهان مردم دور می ‏زند ناشی از اینست که در فهمیدن دین دقت نظر کافی ندارند؛ یا شاید بیانگر اینست که آموزه‏ های دینی را درک نکرده ‏اند، یا آن‏ها را ترک کرده‏ اند و به‏ منبع دیگری توجه دارند که بسیاری از مردم تعالیم دینی‏شان را از آن‏جا فرا گرفته ‏اند.
از این‏رو شناخت همه‏ این معانی امری لازمی است تا یک مسلمان حد  و مرز آن‏چه را که خداوند در زندگی او از میانه ‏روی و اعتدال نهادینه کرده ‏است، مطلع و آگاه باشد.

اسراف در عبادات
در جنبۀ عبادی اسلام دستور داده تا در نماز و روزه و... میانه روی صورت گیرد، گرچه بعضی از این امور ارکان دین هستند و انسان را به خداوند نزدیک می‏ کنند بازهم دستور به ‏اعتدال و میانه ‏روی در آنها داده است، خداوند متعال فرموده است: «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»  (خداوند آسايش شما را می ‏خواهد و خواهان زحمت شما نيست.)
زیرا شرط عبادت نفی مشقت غیرعادی است، از این‏رو برای عبادت‏گذار در بعضی اوقات رخصت داده شده تا به‏ آسانی بتواند زمینه‏ ادای واجباتش را فراهم آورد، و در امر عبادات افراط و زیاده روی نکند تا مردم از دین گریزان و متنفر نشوند؛ پیامبر - صلی الله علیه وسلم- فرمودند: «هلک المتنطعون»  و این ‏را سه بار تکرار نمودند؛ (افراط‌گرایان هلاک شدند.)
پیامبر - صلی الله علیه وسلم- در سفری با مردی مواجه شدند که روزه او را از پای در آورده بود، بی‏درنگ او را چنین گوشزد کردند: «لیس من البرّ الصوم في السفر» (روزه گرفتن در سفر از کارهای نیک به ‏شمار نمی ‏آید.)

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


 


ادامه مطلب
بازدید : 43
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

چرا به خداوند متعال توکل نکنیم؟
نویسنده : Admin
امیدی که دارم به فضل خداست ..... که بر سعی خود تکیه کردن خطاست.
انسان در زندگی هرچند زرنگ و شجاع هم باشد اما باز هم در زندگی فردی و اجتماعی خود با یکسری چالشها و دشواری ها و آلام روحی مواجه می گردد که امید به خود و زندگی به میزان قابل توجهی در او کاهش می یابد. بنابراین با این همه اضطراب و ترس و لرز در دوران زندگی توانایی آن را ندارد که به تنهایی خودش را اهل سعادت قرار دهد و برای دیگران مثمرثمر واقع شود، از این رو نمی توان به قدرت مادی اتکا نمود و آن را ضامن خوشبختی خود دانست بلکه یک شخص مؤمن همواره آرامش درونی و عافیت جسمانی را در گرو اعتماد به ذات الله و حسن ظن و توکل بر او می داند.

چنانکه در حدیث قدسی آمده است: «أنا عند ظن عبدی بی، و أنا معه حین یذکرنی» رحمت من قرین گمان بنده من است که هرگاه مرا یاد کند با او هستم.
پس توکل به خدا، ضرورتی اجتناب ناپذیر است و هیچ کس از آن بی نیاز نیست، عالم و عامی، مرد و زن، حاکم و محکوم، کوچک و بزرگ. چون اجتماع به دست قوی و توانایی نیاز دارد که در هنگام گرفتاری و ناگواریها همکار و مددگار او باشد.
بدون تردید آنانی که آراسته به گوهر ایمان و یقین اند و به صفات خداوند اعتقاد دارند، خود را و امور خویش را به او وا می گذارد و در تمام مراحل زندگی بر او توکل می کنند.

دعوت به توکل در قرآن و سنت
«وعلی الله فتوکلوا إن کنتم مومنین» (المائده:23) تنها به خدا توکل و اتکا داشته باشید اگر ایمان دارید.
«وعلی الله فلیتوکل المتوکلون» (ابراهیم:12) کسانی که اهل توکل اند باید تنها بر خداوند توکل کنند.
«ومن یتوکل علی الله فهو حسبه» (الطلاق:3)هرکس به خدا اتکا و توکل داشته باشد خداوند برای او کافی است.
«إن الله یحب المتوکلین» (آل عمران: 109) خداوند کسانی را که به او توکل دارند، دوست می دارد.
«ومن یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم» (الزمر:36) هر کس به خداوند توکل کند همانا او چیره وتوانا و داناست.
«وتوکل علی الحی الذی لایموت» (فرقان: 58) توکل کن بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم خطاب به ابن عباس فرمودند: {و إذا سألت فاسأل الله و إذا استعنت فاستعن بالله} (رواه احمد و الترمذی) و هرگاه چیزی خواستی از خداوند بخواه وهرگاه کمک خواستی از خداوند کمک بگیر.
عن عمرو بن العاص رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «إن قلب ابن آدم بکل واد شعبة فمن اتبع قلبه الشعب کلها لم یبال الله بأی واد هلکه ومن توکل علی الله کفاه الشعب} (رواه ابن ماجه)
حضرت عمرو بن عاص راوی است که حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ارشاد فرمودند: قلب انسان در هر میدان – علاقه ها و روابط - شاخه های زیای دارد پس هر کسی که دلش را به هر شاخه ای سوق دهد، خداوند اعتنایی ندارد به اینکه در چه میدانی هلاک خواهد شد و هر آن کسی که بر خدا توکل می کند، خداوند در زمینه کلیه شاخه ها برایش کافی است.
عن أنس بن مالک رضی الله عنه یقول: قال رجل یا رسول الله أعقلها و أتوکل أو أطلقها وأتوکل؟ قال: أعقلها و توکل، یعنی الناقة. از حضرت انس بن مالک رضی الله عنه مروی است که مردی اعرابی گفت: ای رسول خدا شتر را ببندم و توکل نمایم و یا رهایش کنم و توکل نمایم؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: آن را ببندد و آنگاه توکل کن.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 63
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

غیبت
نویسنده : Admin

Imageحضرت ابو هریرة رضی الله عنه می گوید: از حضرت رسول اکرم (ص) پرسیده شد که غیبت چیست؟ ایشان فرمودند از برادرت به گونه ای یاد کنی که ایشان نمی پسندد. گفته شد اگر آنچه که من می گویم- واقعا- در او باشد باز هم غیبت محسوب می شود؟ ان حضرت فرمودند: اگر آن عیبت در او باشد تو مرتکب غیبت شده ای و گر نه تو بهتان بسته ای- که جرمش سنگینتر از غیبت است.

 


مـــــکن غیبت کــس را بـــیــــان                  که روزی شود بر تو غیبت عیان
سعدی
یکی دیگر از بزرگترین و خطرناکترین و در عین حال شایع ترین انحرافات زبان، غیبت است که یکی از آفتهای مهلک زبان آدمی و از گناهان کبیره محسوب می شود غیبت عبارت است از ذکر نقاط ضعف و معایب پنهانی دیگران که اگر بشنوند ناراحت شوند. خواه این نقاط مربوط به جنبه های اخلاقی، روحی و اجتماعی باشد یا مربوط به جهات جسمی، اعم از قیافه و یا اعضا بدن و طرز حرکات و رفتار یا مربوز به متعلقات انسان اعم از زن و فرزند و یا لباس و خانه او و امثال آن باشد.


این افراد عاجز و درمانده با فرو کردن نیش سمی خود بر پیکر مردم به قصد بدنامی دیگران، اعتبار، آبرو و شخصیت آنان را لکه دار می کنند. بر اثر غیب حرمت اشخاص در هم شکسته  می شود و سرمایه بزرگ آبرو مورد تاراج قرار می گیرد و به راستی که گاهی ترور شخصیت از ترور شخص مهم تر است.


انجام این عمل ناروا و زشت نوعی تجاوز به حریم حقوق مردم می باشد که با بذر نمودن آن بدبینی می روید و در میان افراد یک خانواده و یک اجتماع آثار شومی به بار می اورد پیوند اجتماعی را متزلزل ساخته و در نتیجه سرمایه اعتماد از بین می رود و پایه تعاون و همکاری فرو می رود.


آری! تفرقه واختلاف، فتنه و آشوب قهر و جدایی، کینه و دشمنی و بدنام کردن و ریختن آبروی دیگران از یک طرف و فساد و تباهی در دین، ایمان، دنیا و آخرت غیبت کنند. از آثار مخرب غیبت دیگران است.

اگر در مجالس و محافل روزمرده نظری بیفکنیم به روشنی در می بایم که چقدر غیبت در آنها رواج دارد. برخی از مردم وقتی شروع به غیبت دیگرام می کنند می گویند غیبت فلانی را نمی کنم پیش رویش هم این رامیگویم  منظورشان این است که چون من در جلوی شان این صحبت را هم می کنم غیبت آن شخص برایم جایز است. این را به خاطر داشته باشید که شما در جلوی آن شخص غیبت او را مرتکب شوید و یا در غیابش به این عمل زشت مبادرت ورزید در هر صورت گناه کبیره است و چنان گناه بزرگی است که در ردیف گناه زنا داخل می باشد.


البته این در صورتی است که سخن و گفتار غیبت کننده صحت داشته باشد و اگر غیبت کننده چیزی را پشت سر دیگران می پوید راست و درست نباشد در واقع با یک حرف مرتکب سه گناه کبیره شده است بدین معنا که هم غیبت کرده هم دروغ گفته و هم تهمت زده است.


عن ابی هریرة رضی الله عنه قال: قیل لرسول الله ما الغیبة؟ قال: ذکرک اخاک بما یکره. قیل أفرایت ان کان فی اخی ما اقول. قال: ان کان فیه ما تقول فقد اغتبته و ان لم یکن فیه ما تقول فقد بهته. (سنن ابی داود 2/320 کتاب الادب باب الغیبة)


حضرت ابو هریرة رضی الله عنه می گوید: از حضرت رسول اکرم (ص) پرسیده شد که غیبت چیست؟ ایشان فرمودند از برادرت به گونه ای یاد کنی که ایشان نمی پسندد. گفته شد اگر آنچه که من می گویم- واقعا- در او باشد باز هم غیبت محسوب می شود؟ ان حضرت فرمودند: اگر آن عیبت در او باشد تو مرتکب غیبت شده ای و گر نه تو بهتان بسته ای- که جرمش سنگینتر از غیبت است.


بنا بر این باید توجه داشت که غیبت نکینیم و همچنین غیبت نشنویم و در مجالس ان باید رخ کلام را عوض کرد و موضع دیگری را اغاز کنیم و اگر جهت کلام عوض نمی شود باید آن محفل را ترک گفت زیرا غیبت کردن و غیبت شنیدن هر دو حرام اند.

 

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 65
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

بحران وسوسه و درمان آن
نویسنده : Admin

Imageبرخی از وساوس شیطان گاهی به مراحل خطرناکتری می‌رسد و تا پای اعتقادات مومن پیش می‌رود، یعنی در دلهای مومنان در باره ذات الله و برپایی روز رستاخیز، بهشت، جهنم و ... یکسری وسوسه‌هایی را القاء می‌کند در چنین وساوسی تا زمانی که عقیده شخص درست باشد  آسیبی به ایمان شخص وارد نخواهد شد.

 

 

پنبه وسواس بیرون کن زگوش                    رسن جـهـل و سلسلـه وسـواس
                                                                                     
                                                                                      (مولوی)


واژه وسواس به گفته «راغب» در «مفردات» در اصل صدای آهسته‌ای است که بعد از به هم خوردن زینت‌آلات برمی‌خیزد. سپس به هر صدای آهسته‌ای گفته شده، و بعد از آن به خطورات و افکار بد و نامطلوبی که در دل و جان انسان پدید می‌آید.
اساس و ریشه وسواس از نظر پیشوایان دینی عبارت از شیطان و نیروی نامرئی است که به درون آدمی راه می‌یابد و او را به اندیشه های نابخردانه سوق می‌دهد چرا که قلب آدمی می‌تواند خانه‌ای برای فرشتگان و یا لانه‌ای برای شیاطین باشد، آیینه دل، صورت اعمال آدمی را باز می‌نمایاند و جلوه‌های رحمانی یا شیطانی را منعکس می‌سازد، شیطان نیز با دامها و تورها بر سر راه حقیقت ایستاده است تا رهروان این راه را بفریباند و آنان را از صراط مستقیم منحرف نماید. شیطان طرق انحراف و گمراهی انسان را تزیین و چراغانی می‌کند و راه گناه و جرم را در نظر او خوش و زیبا جلوه می‌دهد اصولا برنامه های شیطان با مخفی کاری آمیخته است و گاه چنان در گوش جان بشر می‌دمد که انسان می‌پندارد این افکار و تخیلات وارداتی، فکر و اندیشه خود اوست و از درون جانش نشات می‌گیرد وهمین باعث اغوا و گمراهی او می‌شود. کار شیطان تزیین است و مخفی کردن باطل در لعابی از حق، و دروغ در پوسته‌ای از صداقت و گناه در لباس عبادت وگمراهی در پوشش هدایت، خلاصه هم خودشان مخفی هستند و هم برنامه هایشان پنهان است ولی آنگاه که آدمی از خدا یاد می‌کند و نیروی الهی را به استمداد می‌طلبد و آن را به قلب خود راه می‌دهد شیطان و نیروی نامرئی بدخواه و بداندیش از دل او متواری و رانده می‌شود.

منشاء وسوسه
وسوسه از چند کانال بروز می‌کند:
الف: وسوسه‌ای که از جانب شیطان و یاران اوست و شیطان در مورد آن سوگند خورده است. قرآن مکرراً این مطلب را بیان کرده است: «قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین [اعراف: 15].
اهریمن گفت: بدان سبب که مرا گمراه داشتی، من بر سر راه مستقیم تو در کمین آنان می‌نشینم، سپس از پیش‌رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ- و از هر جهت که بتوانم- به سراغ ایشان می‌روم و از راه حق منحرفشان می‌نمایم تا بدانجا که بیتشر آنان را سپاسگذار نخواهی یافت.
ب: وسوسه نفس اماره و هوای نفسانی که از شیطان هم سخت‌تر و کینه‌توز تر است و حضرت یوسف علی نبینا و علیه الصلاة و السلام آن را «امارة بالسوء» خوانده است؛ آنجا که می‌فرماید: «و ما ابری نفسی ان النفس لامارة بالسوء» [یوسف 53].
من نفس خود را تبرئه نمی‌کنم چرا که نفس سرکش طبیعتا به شهوات می‌گراید و زشتیها را تزیین می‌نماید ومردمان را به بدیها و نابکاریها می‌خواند.
ج: وسوسه‌ای که از جانب دوستان بد و شیطان انس است، خداوند متعال ارشاد می‌فرمایند: «و یعض الظالم علی یدیه یقول یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی و کان الشیطان للانسان خذولا [فرقان 29-27].
و در آن روز ستمکار هر دو دست خویش را از شدت حسرت و ندامت به دندان می‌گیرد و می‌گوید: کاش با رسول خدا راه بهشت را بر می‌گزیدم ای کاش من فلانی را دوست نمی‌گرفتم بعد از آن که قرآن به دستم رسیده بود مرا گمراه کرد و از حق منحرف و منصرف کرد آری شیطان انسان را خوار خوار می‌دارد.
گاهی این سه عامل به طور مستقیم و بی‌پرده آدمی را وسوسه می‌کنند؛ مثلا وقتی کسی به زنی نامحرم چشم بدوزد آن زن نیز به او اظهار تمایل کند، تحریکات نفس و شهوت، وسوسه و ترغیب شیطان و تمایلات آن زن نامحرم و وسوسه او آشکار و مستقیم و بی‌پرده است، چنین وسوسه‌ای خطرناک و تبعات مهلک و زیان باری در پی خواهد داشت.

نشانه های وسوسه
1- اجتناب وسواسی از همگان به بهانه ناپاکی و آلودگی روحی آنان
2- شک در عبادات، نیت و تلفظ صحیح کردن و تعداد رکوع و سجده و این که نیت چه نمازی بوده است
3- ترسهای بیهوده در باره لباس و آلودگی آب و اتفاق حوادث و ...
4- تردید، مثل شک در بستن درب اتاق و حیاط و شیر اب و...
5- اجبار، این که فرد خود را در هر کاری مجبور تصور کند گرچه نیازی هم به آن نباشد از قبیل ادای احترام و تعارفات و سوگند خوردن دراموری که احتیاج به قسم ندارد.
6- در حل و رفع مسائل و مشکلات حتی عادی و روزمرده خود را در بن بست ببیند و در نتیجه مرتکب تکرار کارهای بیهوده می‌شود.
7- لجاجت و عناد، وسواسی در تمام کارهایش با پشتکاری که هیچ فایده ای ندارد لجاجت نشان می‌دهد.
8- فکرهای بیهوده کردن مانند اینکه نکند فرزند یا پدر یا مادر و همسرم بمیرند، آتش سوزی رخ دهد، زلزله نیاید و...
9- پرداختن به اعمالی که انجام آن از عهده بیشتر انسانها عادی بیرون است، مثل شستن مکرر چیزی، بیشتر در بانوان تجلی می‌کند، اگر چه مردان مبتلا به این اثر هم کم نیستند.
اینان به اندازه‌ای به شستن بیهوده گرفتارند که امکان دارد در زمستان به بیماری های خطرناکی هم مبتلا شوند.
10- سخت‌گیری برای موضوعاتی جزیی و اشکال‌تراشی و عیب جویی از همسر و فرزندان و اطرافیان که این صفت مایه مرگ تدریجی پیوند زناشویی است.

 

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید

 


ادامه مطلب
بازدید : 57
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

نبرد با اسراف
نویسنده : Admin
اسراف بر هم زننده تعادل و موازنت بین دخل و خرج و نیز نابود کننده توانایی مالی زندگی و فرساینده ثروت و امکانات حیات است. اسراف‌کار اگر بخواهد به درآمد عادی و طبیعی‌اش اکتفا کند، توانایی پاسخگویی نیازهای خود و خانواده‌اش را ندارد و در نتیجه یا باید تن به اضافه کاری طاقت‌فرسا و ملالت آور بدهد.

 


زدریای الطاف پروردگار               خورید و نوشید در روزگار
نورزید اسراف اما در آن               که نبود خدا دوست با مسرفان
                                            [ترجمه منظوم قرآن، امجدی]

 

یکی از مظاهر خوشگذرانی و غرق شدن در لذایذ نامشروع، اسراف و زیاده‌روی در مصرف اموال و خرج آن در امور غیرضروری است، اموری که حرام و بی‌مورد می‌باشند. پس چنین اموری فقر و بینوایی و زحمت و مشقت را در میان طبقات زحمتکش و کم درآمد اشاعه می‌دهد و بدیهی است که در اثر بینوایی و بیچارگی، کینه‌ها و بدبینی‌ها بروز می‌کند، خواری و پستی رواج می‌یابد و لغزشها و جنایت‌ها در جامعه پدیدار می‌گردد.
از دیدگاه اسلام مال و دارایی در اصل از آن خدا است، و خداوند نیز آن را به عنوان امانت به انسان بخشیده است تا اینکه آن را در راه خیر و صلاح خویش و جامعه مصرف کند. قرآن کریم در این زمینه به صراحت می‌فرماید: «و آتوهم من مال الله الذی اتاکم» [نور:33]. و از مال و ثروت خدا که آن را به شما داده است بدیشان بدهید.
بنابر‌این اسراف افراد ثروتمند در مصرف مال خود و زیاده‌روی در ریخت و پاش آن در راههای نامشروع، همان تجاوز به اموال ملت است، زیرا که مال و ثروت رگ حیات و منبع قدرت ملت است.
بر کسی پوشیده نیست که اسراف بیهوده و مصرف بی‌رویه در جامعه ما بویژه در میان طبقه ثروتمند و طبقه متوسط رواج یافته است.  بسیاری از افراد برای تهیه اثاثیه و اشیای لوکس، دکوراسیون منزل، کلکسیونهای گوناگون، تابلوهای بی‌معنی و... مبالغ هنگفتی هزینه می‌کنند که بیشتر آن از راه حرام و بعضا با هزاران بدبختی و مکافات به دست می‌آید.
تمدن شهرنشینی بسیاری از ترقی و پیشرفت‌هایی را که اموال و دارایی آحاد جامعه را به هدر می‌دهد و آن را به نابودی می‌کشاند به ارمغان آورده و در میان مردم رایج و متداول گشته است. اجناس تازه سرسام آوری که هر روز در چهره‌های پر زرق و برق مختلف به بازار می‌آید به صورت هدف زندگی درآمده و مردم بطور فزاینده‌ای به خرید آنها می‌پردازند.
بسیاری از زنان مخارج زاید و هزینه‌های غیر ضروری را از همسران خود مطالبه می‌کنند، زنانی که متاسفانه تحت تاثیر هم چشمیهای همسایگان و یا اطرافیان و آشنایان خود قرار گرفته‌اند، و در اثر همین هم چشمی‌ها و تقلیدها فساد اجتماعی روی می‌دهد، آن هم در زمانی که مردان به هر طریق ممکن ناچار به تهیه چنین مخارج غیرضروری و هزینه‌های کمرشکن می‌باشند که گاهی منجر به زندان، مرگ،  بیچارگی و خواری دائمی در زندگی می‌گردد. [برگرفته از گناهان و لغزشها از دیدگاه اسلام، دکتر طباره].
به راستی آیا آرایش‌های بیش از حد بانوان و پوشیدن پوشاک‌های مختلف جدید و دور انداختن لباسهای از مد افتاده که هنوز قابل استفاده‌اند اسراف و زیاده‌روی نیست؟
آیا ریخت و پاشهای بی‌مورد و غذا درست کردن چند برابر برای یک وعده میهمانی و به دور انداختن غذاهای مانده و نخوردن کامل میوه‌ها اسراف نیست؟
آیا کشیدن سیگار و انواع مخدرات و در نتیجه پولهای گزافی در این راه دادن در مقابل "هیچ" اسراف و تبذیر نیست؟ آیا ساعت‌ها در سینماها و پای تلویزیونها نشستن به هدر دادن نبوغها، نیروها واستعدادها در راههای انحطاط، اسراف در وقت و زیاده روی نیست؟
آری! اسراف بر هم زننده تعادل و موازنت بین دخل و خرج و نیز نابود کننده توانایی مالی زندگی و فرساینده ثروت و امکانات حیات است. اسراف‌کار اگر بخواهد به درآمد عادی و طبیعی‌اش اکتفا کند، توانایی پاسخگویی نیازهای خود و خانواده‌اش را ندارد و در نتیجه یا باید تن به اضافه کاری طاقت‌فرسا و ملالت آور بدهد - اگر از ارتکاب جرم در خود احساس گناه کند- و یا به ناچار دامن خویش را به جرایمی از قبیل رشوه‌خواری، دزدی، گران فروشی، کلاهبرداری و... بیالاید.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 64
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

سخاوت ازعالی‌ترین لذایذ روحی
نویسنده : Admin

Imageانفاقی که شما می‌کنید خداوند از خزانه غیب خویش عوض آن را به شما گاهی در این جهان و گاهی در جهان آخرت و گاهی هم در هر دو جهان عنایت می‌کند. اسلام می‌خواهد خوبی و نیکی را به انسان بفهماند و او را قانع کند به اینکه محبت شدید مال و ثروت ممکن است موجب هلاک و تلف وی گردد.

 

 

ببخشای بر زیر دستان به مهر         بر ایشان بهر خشم مفر و زچهر
که ایشان به تو پاک ماننده‌اند         خداوند را همچو تو بنده‌اند
                                 [اسدی]

 

دین مقدس اسلام همواره به بذل و بخشش در راه الله توصیه نموده و از بخل و تنگ چشمی نهی کرده و درصدد ریشه کن ساختن آن است، اسلام با خصلتهای آزمندی و اشرافیگری در انسان به مقابله برخاسته و برای تهذیب جامعه از این پدیده زیانبارهمه تلاش خود را بکار گرفته است و انسانها را به گونه‌ای می‌خواهد که اهل خیر و تعاون باشند و سرشت سخاوت و دست و دل بازی و رقابت در انگیزه‌های خیر و احسان و انواع نیکی در آنها نهادینه گردد و احسان و نیکی به دیگران شغل همیشگی آنان باشد و هیچگاه از مسئولیتهای خویش در قبال مردم شانه خالی نکنند.
خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرماید: «الذین ینفقون اموالهم  باللیل و النهارسرّا و علانیة فلهم أجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» [البقره: 274]
کسانی که دارایی خود را در شب و روز (و در همه اوضاع و احوال) و به گونه پنهان و آشکار می‌بخشند، مزدشان نزد پروردگارشان محفوظ است و نه ترسی بر آنان است و نه ایشان اندوهگین خواهند شد.
بر مسلمانان واجب است که در کارهای مربوط به خویش راه میانه را در پیش گیرد تا همه مال خود را در راه استفاده شخصی خود صرف نکند، و دیگران را در نعمتی که خداوند به او ارزانی داشته شریک و سهیم نماید و بخشی از ثروت و دارایی خویش را برای کمک به آسیب‌دیدگان و درماندگان اختصاص دهد.
حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم ارشاد فرموده‌اند: «یا ابن آدم إن تبذل الفضل خیر لک و ان تمسکه شر لک و لا تلام عل کفاف الله و أبدا بمن تعول و الید العلیا خیر من الید السفلی» ای فرزند آدم! بدون شک اگر مال زاید بر احتیاجات خود را ببخشی برایت بهتر است و چنانچه آن را نگه داری و نبخشی برایت ناپسند و شر خواهد بود و در نگهداشت آن قدر از مال که تو را کفایت کند بر تو ملامتی نیست و هرگاه خواستی بخششی کنی از کسانی آغاز کن که نفقه و هزینه‌شان را به عهده داری - خویشاوندان فقیر و مستمند - دست بالا از دست پایین‌تر برتر است؛ یعنی دست بخشنده بهتر از دست گیرنده است.

 

مصادیق سخاوت
الف: بخشندگی مال؛ مشهورترین و بارزترین مصداق سخاوت، بخشندگی در امور مادی است که در آیات و روایات فراوانی مورد توجه قرار گرفته است که در مباحث آینده به آن خواهیم پرداخت.
ب: سخاوت در علم و حرفه؛ آموزش دادن علم و حرفه به دیگران نیز از بزرگترین و باارزش‌ترین نوع سخاوت به شمار می‌رود زیرا این نوعی سود رسانی به توده مردم و قدمی در راستای رفع نیازمندیهای جامعه و معضل جهل و بیکاری است.
ج: سخاوت در قدرت و نفوذ؛ بهره‌برداری از قدرت سیاسی و نفوذ اجتماعی در جهت برطرف نمودن گرفتاری مردم یکی از نمونه‌های مهم سخاوت است زیرا احقاق حقوق مظلومان و جلوگیری از جور و ستم سرکشان و متجاوزان نیز بخشندگی به دیگران محسوب می‌گردد و از اهمیت فراوانی برخورداراست.
د: سخاوت در خیرخواهی؛ بسیاری از افراد نادان در اشتباه و انحراف فکری و اخلاقی مبتلا می‌شوند یا در امور فردی و اجتماعی خویش درمی‌مانند، فکر و عقل‌شان جایی نمی‌رسد این گونه افراد را نصیحت و راهنمایی کردن یک نوع سخاوت ارزشمند محسوب می‌گردد.

 

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 44
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

حجاب و حکمتهای آن
نویسنده : Admin
hejab1دین اسلام یک دین جامع و کامل است که برای تمام اقشار جامعه و به منظور حفظ حرمت و شخصیت هر انسانی، قوانین و دستورات ویژه ای صادر نموده است که رعایت کردن و عمل به آنها عزت، شرافت و جامعه ای سالم و ایده ال را به دنبال دارد.
یکی از احکام و قوانین وارده در اسلام، "حجاب" است. حکم حجاب اگر چه که مخصوص زنان نبوده و شامل مردان نیز می شود، اما با توجه به فرهنگ جوامع بشری و خلقت فطری زنان، دستور حجاب و رعایت آن، بیشتر متوجه زنان هر جامعه می باشد.
رعایت نمودن حجاب در یک جامعه مخصوصا از جانب زنان، برخلاف آنچه اروپائیان و غربزده ها تبلیغات می کنند نه تنها ظلمی در حق زنان نیست بلکه رعایت حجاب بیانگر احترام به شخصیت زن و ارج نهادن به مقام آنان می باشد. آیا پوشیده بودن اندام زن و در ستر و حجاب بودن او نشانه بی احترامی به شخصیت زن محسوب می شود؟! هرگز! بلکه توهین به مقام شامخ رن توسط کسانی انجام می گیرد که از این موجود باشرافت و با حیثیت، برای تبلیغات کالاهای تجاری خود استفاده نموده و تصاویر آنان را بر روی هر شئی جهت جلب مشتری، چاپ و منتشر می کنند. آیا استفاده ابزاری برای منفعت دنیوی و تجاری از زن احترام نهادن به مقام زن و شخصیت قائل بودن به او است؟!
خداوند متعال که هیچ کدام از افعالش خالی از حکمت نیست قانون حجاب را برای مردان و زنان امت اسلامی لازم قرار داده است که رعایت و پایبندی بر این حکم باعث اجر و پاداش در نزد خداوند و نیز داشتن جامعه ای سالم و دور از فساد را  به دنبال دارد.
لذا بر عموم مؤمنین بالاخص بر زنان امت اسلامی لازم است که به تمامی دستورات الهی جامه عمل پوشانده و حجاب اسلامی را حفظ نمایند. زیرا این هم یکی از دستورات خداوندی است و مومنان بعد از قبول ایمان و رسالت آنحضرت صلی الله علیه وسلم ملزم اند که تمامی دستورات و فرامین الهی را بدون چون و چرا در زندگی فردی و اجتماعی خویش پیاده نمایند. قرآن کریم در سوره احزاب ایه 36 می فرماید:«وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا»؛ (و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده‏اش به كارى فرمان دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس خدا و فرستاده‏اش را نافرمانى كند قطعا دچار گمراهى آشكارى گرديده است).
اما جدای از اینکه رعایت حجاب اسلامی از دستورات و فرامین الهی است، این حکم نیز همچون دیگر احكام اسلام، سرشار از حکمت و فلسفه است که نتایج بسیار خوب و پیامدهای مثبت و مفیدی در هر کدام از آنها نهفته است. مثلا  دستور به حجاب برای زنان امت اسلام، حکمتها و اسرار بیشماری دارد که برخی از آنها عبارتند از:
1ـ حفظ آبرو: حجاب بهترین عامل برای حفظ آبرو هر شخص است که جلو بسیاری از فتنه ها و مفاسد را می گیرد.
2ـ پاکی دل: رعایت حجاب، باعث پاک نگهداشته شدن دلهای مومنین( اعم از مرد و زن) می شود که پاکی دل لازمه تقوا و رعایت سایر دستورات الهی است. قرآن کریم هم در بحث حجاب به همین نکته تصریح کرده و می فرماید: «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ»؛ (اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزه‏تر است).
3ـ مکارم اخلاقی: رعایت حجاب در یک جامعه، بهترین سبب و انگیزه برای ترویج مکارم اخلاقی از قبیل؛ حیا، غیرت، عفت و پاکدامنی و اجتناب از انواع ابتذال و فساد و فحشا در جامعه می باشد.
4ـ نشانه ای برای زنان پاکدامن: حجاب یکی از علائم زنان پاکدامن و با حیا به شمار  می رود که این علامت آنان را از آزار و اذیت افراد اراذل و اوباش حفاظت می کند. به طوری که قرآن عظیم الشأن هم به این نکته اشاره کرده و می فرماید: «ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ»؛ (اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديكتر است). و نیز اصلاح ظاهر از نشانه های اصلاح باطن است و عفت و پاکدامنی هم به منزله تاجی است برای زن.
5ـ محافظت در مقابل هوسرانها: حجاب اسلامی، بهترین محافظ در مقابل مفاسد اجتماعی و اغراض شوم   فاسد انسانهای هوسران و مفسد می باشد. رعایت حجاب اسلامی جلوی چشم چرانی انسانهای بدسرشت را می گیرد، باعث حفظ آبروی مرد و زن می شود، و در مجموع یک زن با رعایت حجاب اسلامی قبل از همه اسباب حفاظت و آرامش خود و سپس جامعه را فراهم می آورد.
6ـ حفظ حیا و پاکدامنی: حیا مأخوذ از"الحیاة" به معنای زندگی است. یعنی بدون داشتن حیا، زندگی هیچ معنایی ندارد. حیا شعبه ای از ایمان است. حیا و پاکدامنی، موهبتی الهی است که خداوند در وجود هر کس که اراده تکریم او را داشته باشد به ودیعت می گذارد که این موهبت الهی، شخص را به سوی فضایل و مکارم اخلاقی سوق داده و از مفاسد و رذائل  اخلاقی باز می دارد و در صورت ارتکاب احتمالی گناه، او را به شدت سرزنش کرده و مورد مؤاخذه قرار می دهد و حجاب بهترین راه برای حفظ حیا است و بی حجابی یعنی دور انداختن حیا و پاکدامنی.
7ـ داشتن جامعه ای سالم: حجاب مانع ترویج بی حیایی و بی عفتی در جامعه شده، بلکه سلامت جامعه را تضمین می کند.
8ـ ریشه کن شدن زنا: حجاب اسلامی و رعایت کامل آن توسط افراد جامعه جلوی عمل شنیع و زشتی مانند زنا را می گیرد و به مرور زمان آن را ریشه کن می کند، زیرا زنی که به حجاب اسلامی پایبند بوده و پاکدامنی خود را حفظ کند به هیچ وجه اسباب ارتکاب خود و دیگران را به عمل زشت زنا را فراهم نمی آورد.
9ـ تقوی و پرهیزگاری: پوشش لباس مناسب برای زنان بیانگر تقوا و پرهیزگاری آنان است. چنان که خداوند متعال به همین نکته اشاره کرده و می فرماید:« يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ»؛ (اى فرزندان آدم در حقيقت ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مى‏دارد و [براى شما] زينتى است و بهترين جامه [لباس] تقوا است. اين از نشانه‏هاى [قدرت] خداست باشد كه متذكر شوند). عبدالرحمن بن اسلم- رحمه الله- در تفسیر این آیه می فرماید: شخص، از ترس خدا عورت خود را می پوشد ( حجاب را رعایت می کند)، که همین عمل او به منزله پوشیدن لباس تقوا است.
10ـ حفظ غیرت: حجاب بزرگترین عامل برای تقویت نیروی غیرت نسبت به شخصیت خود و محارم خویش است. کسی که به رعایت حجاب اسلامی اهمیت می دهد، نسبت به حفظ آبرو و حیثیت محارم و خانواده خویش نیز حساس بوده و غیرتی که در نتیجه رعایت حجاب در وجودش ایجاد شده است به او این اجازه را نمی دهد که کوچکترین هتک حرمتی را نه نسبت به خود و اهل و عیال خویش و نه نسبت به ناموس دیگران تحمل نماید
 
منبع: پايگاه اطلاع رساني سني آنلاين
لینک ثابت
بازدید : 42
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

چقدر امانتدار هستیم؟!
نویسنده : Admin

گفت پیغمبر که دستت هرچه برد               بایدش در عاقبت واپس سپرد (مولوی)
 یکی از عوامل گلایه ‏مندی‏ها و نگرانی‏ها، رواج خصومت‏ها و جرم و جنایت‏ها، گسترش پدیده خیانت در میان انسانهاست، به گونه ‏ای که دوست از دوست و همسران نسبت به یکدیگر و پدران به فرزندان خود اطمینان خاطر و اعتمادشان سلب می‏ شود.

بسیاری از مردم امانت‏داری را از تنگ‏ترین و محدودترین زاویه آن نگاه می‏کنند و آن را به حفظ و نگهداری مطلوب از چیزهایی که به کسی سپرده می‏ شود تفسیر می ‏نمایند؛ که اگر آن را به تمام و کمال و به موقع در اختیار صاحب آن قرار داد انسان امانتداری بوده و چنانچه آن را حیف و میل کرد آدم خائنی محسوب می‏شود. چنین چیزی هرچند بخشی از امانتداری است اما این واژه در فرهنگ اسلام مفهوم وسیع و گسترده‏ای دارد و منحصر به امانتهای مادی مثل پول، اتومبیل، کتاب و.... نیست.
نعمت‏های مادی و معنوی مثل دین، قرآن، آب، خاک، پست و مقام، اموال عمومی و بیت‏المال، احکام دین، فرایض و واجبات الهی، شاگردان در نزد معلمان، فرزندان نزد والدین، اعضا و جوارح انسانی و سرمایه‏هایی چون عمر و جوانی از مصادیق امانت می‏باشند، حتی خود ما، امانت برای جامعه و خویشتن هستیم و هر نوع خیانتی به هر امانتی، خیانت به خود محسوب می‏شود.
قرآن کریم ارشاد می‏فرماید: «ولاتجادل عن الذین یختانون أنفسهم» [النساء:107] (و از کسانی که بر خویشتن خیانت می‏کنند، دفاع مکن.)

تاکید نصوص قرآنی در رابطه با امانتداری
«إن الله یامرکم أن تؤدوا الأمانات إلی أهلها و إذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل» [النساء:58] (بی‏گمان خداوند به شما (مومنان) دستور می‏دهد که امانت‏ها را به صاحبان امانت برسانید و هنگامی که در میان مردم به داوری می‏نشینید دادگرانه داوری کنید.)
«والذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون» [المومنون:8] ([مومنان پیروز و رستگار] کسانی‏اند که در امانتداری خویش امین و در عهد خود بر سر پیمانند.)
«یا أیها الذین آمنوا لاتخونوالله والرسول و تخونوا أماناتکم و أنتم تعلمون» [الانفال:27] (ای مومنان! به خدا و پیغمبر خیانت نکنید و در امانات خود نیز آگاهانه خیانت روا ندارید.)
«فإن أمن بعضکم بعضا فلیؤد الذین اؤتمن أمانته و لیتق الله ربه» [البقره:283] (باید کسی که امین شمرده شده است امانت را باز پس دهد و از خدایی که پروردگار اوست بترسد.)
«إنا عرضنا الامانة علی السموات والارض والجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان إنه کان ظلوماً جهولاً» [الاحزاب:72] (ما امانت را بر آسمان‏ها و زمین و کوهها (و همه جهان خلقت) عرضه داشتیم و از پذیرش امانت خودداری کردند و از آن ترسیدند و حال اینکه انسان، زیر بار آن رفت و دارای موقعیت بسیار ممتازی شد، اما برخی از آنان- که پی به ارزش خود نمی‏برند و قدر این مقام رفیع را نمی‏دانند- واقعاً ستمگر و نادان‏اند.)

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید

 

ادامه مطلب
بازدید : 139
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

راه های تزکیه و اصلاح فرد و جامعه
نویسنده : Admin
\"\"اسلام، دین اصلاح و جامعه‏سازی است. اسلام یعنی همان دین وشریعت ناب محمدی که در آن به اصلاح فرد و جامعه امر شده و از آن به عنوان \"تزکیه\" یاد شده است.

تزکیه در اسلام مسئله‏ای عارضی نیست بلکه رکنی به حساب می‏آید و برای بیان اهمیت آن همین کافی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در نیایش‏ها و مناجات‏های خویش از خداوند متعال چنین خواسته‏اند: «اللهم آت نفسی تقواها و زکّها أنت خیر من زکیها أنت ولیها و مولاها.»
بدین ترتیب، تزکیه و اصلاح فرد و جامعه در نگاه اسلام از اهمیت فراوانی برخوردار است.

کالبد شکافی واژۀ \"تزکیه\"
تزکیه از نظر لغوی از ریشه \"زکاة\" گرفته شده و به معنای نمو، رشد، برکت و پاکی و اصلاح می‏باشد [لسان الحرب: 3/36)
تعریف اصطلاحی تزکیه: استاد ابوالحسن ندوی- رحمه الله- می‏فرماید: تزکیه معلمی است که وظیفه آن اصلاح و تریبت نفس و آراستن آن به فضایل شرعی و پاک گردانیدن درون از رذایل اخلاقی را به عهده دارد و انسان را به قلۀ ایمان، و رسیدن به درجه احسان و مزین نمودن اخلاق به خلق و خوی نبوی فرا می‏خواند، و فرد را به تبعیت از پیامبر، در ویژگی‏های درونی متوجه می‏سازد.
در یک جمله، تزکیه، رشد، احسان و فقه باطن می‏باشد.

تزکیه از جمله وظایف مهم انبیاء علیهم السلام
آیات و احادیث گهربار نبوی، از تزکیه و احسان بعنوان یکی از مهمترین وظایف انبیا یاد کرده است و آن را در کنار ارکان چهارگانه اسلام قرار داده است که تحقق بخشیدن، و به کمال رساندن آنها از مقاصد مهم بعثت پیامبر بشمار می‏آید.
قرآن کریم می‏فرماید: «هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین» [جمعه:2]
فلسفه تزکیه آراستن نفس به فضایل و پاک سازی آن، از رذایل اخلاقی است. به تعبیر دیگر، آن شکل از تزکیه که نمونه‏های عالی آن در زندگی گهربار صحابه، به صورت اخلاص در عمل و اخلاق نیکو متجلی شده است، تزکیه‏ای که تا ابد الگو بوده و تاریخ نظیر آن را به یاید نمی‏آورد، و می‏بینیم که زبان نبوت همراه با ایمان و اسلام، درجه و مرتبه خاصی را که بالاتر از اسلام است ذکر می‏کند و آن را به \"احسان\" تعبیر می‏نماید، که مراد از آن، کیفیتی از یقین و استحضار است که هر صاحب ایمان برای بدست آوردن آن باید بکوشد، و اشتیاق به آن در قلب هر فرد مومن همواره موج بزند.
از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پرسیده شد که احسان چیست؟ در پاسخ فرمودند: احسان آن است که خدا را چنان بپرستی که گویی او را می‏بینی و اگر این حالت به تو دست ندهد چنان باشی که او تو را بیند. [بخاری:4777-، مسلم:9-5]

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 60
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

چقدر به وعده هایمان متعهدیم؟
نویسنده : Admin
ahdیکی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر زندگی انسانها، وعده دادن، عهد کردن، قرار گذاشتن و وفا به وعده و وفا به قرارداد است که بسیای از روابط اجتماعی و خطوط نظام اقتصادی و مسائل سیاسی همگی بر محور همین قول و قرارها دور می زند و چنانچه تزلزلی در آنها پدید آید و سرمایه اعتماد از بین برود هرج و مرج وحشتناکی بر جامعه حاکم خواهد شد، زیرا مهم ترین سرمایه جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع به یکدیگر است؛ اصولاً آنچه جامعه را از صورت آحاد پراکنده بیرون می آورد و همچون زنجیر به هم پیوند می دهد همین اصل متقابل است، اما زمانی که عهد و پیمان ها شکسته شود دیگر اثری از این سرمایه بزرگ و اعتماد عمومی باقی نخواهد ماند و وحدت ظاهری جامعه به گسیختگی دچار می شود.

وعده ها باید کردن تمام           ور نخواهی کرد، باشی سرو خام
وعدۀ اهل کرم گنج روان            وعدۀ نا اهل شد رنج روان
در کلام خود خداوند ودود               امر فرموده است: أوفوا بالعقود
گر نداری خوی ابلیسی بیا              باش محکم بر سر عهد و وفا

متأسفانه امروزه در جامعه اسلامی شاهد این پدیده زشت هستیم. بسیاری از افراد قول می دهند و به آن عمل نمی نمایند، این دسته وقتی نسبت به انجام وعده خویش تخلف ورزیدند و شرف خود را درمعرض جریحه دار شدن دیدند و جوانمردی خود را خدشه دار ساختند، اکنون عذرهای دروغین می تراشند و گرفتاریهای فراوان را بهانه می کنند و به عذرخواهی پرداخته و بدین ترتیب تلاش می کنند تا تخلف خود را موجه جلوه دهند، در حالی که بیتشر این عذرها موجه نیست.
بنابراین در دادن وعده نباید کمترین سهل انگاری صورت پذیرد و انسان مومن باید در قول و قرار خود دقت و اهتمام فوق العاده داشته باشد، یعنی با مطالعه و فکر کردن به قول دادن اقدام نماید. برخی از افراد هستند که بدون فکر و مطالعه به این و آن وعده می دهند و در موقع عمل تخلف ورزیده و زمینه نارضایتی دیگران را فراهم می سازند. شاعر چه زیبا می سراید:

حَسَنٌ قبلَ نَعَم قولُک لا    و قبیحٌ قولَ لا، بَعدَ نَعَم
إنّ لا، بَعدَ نَعَم فاحشةٌ       فَبِلا فابدَأ إذا خِفتَ النّدَم

(پیش از آنکه آدمی به کسی "بلی" بگوید بهتر آن است که جواب "نه" بدهد، چه گفتن "نه" پس از گفتن "آری" قبیح و زشت می باشد. پس شرط عقل آن است که آدمی وقتی نمی تواند کاری را انجام بدهد، جواب نفی بدهد تا دچار شرمساری و خجالت نگردد).
مؤمنانی که نسبت به وعده ها و عهدها اهمیت قایل هستند مورد تمجید خداوند واقع شده اند.
در قرآن کریم می خوانیم: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»؛ [احزاب: 23] (از میان مؤمنان افرادی هستند که به پیمانی که با خدا بستند صادقانه عمل کردند، برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی در انتظارند و تغییری در پیمانی که بستند ندادند).


برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید

 

ادامه مطلب
بازدید : 66
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

رزق و عوامل تاثیرگذار در گشایش آن از دیدگاه قرآن
نویسنده : Admin
هم‏زمان با خلقت انسان، جستجو و تلاش او برای یافتن هر آنچه ادامه حیاتش را میسر سازد، شروع شده و همانا فراهم آوردن رزق و روزی، یکی از دغدغه‏های مهم و همیشگی انسان بوده است؛ زیرا خداوند متعال زندگی مادی بشر را به آن وابسته کرده است. البته گاه بسیاری از انسانها کسب روزی و سرمایه را مهمترین و شاید تنها هدف زندگی خود قرار داده‏اند که این تفکر اولا انسانها را از هدف غایی و فلسفه خلقتشان دور کرده است و ثانیا بسیاری از آنان را برای به دست آوردن متاع اندک دنیا، به تضییع حقوق دیگر انسانها و نارضایتی پروردگارشان سوق داده است.


رزق از دیدگاه قرآن
قرآن، کتابی جاوید الهی، قانون اساسی اسلام، معجزه بزرگ و یادگار ماندگار پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم و نخستین مرجع عقاید و احکام و اخلاق و آداب و شعایر اسلامی است.
خداوند در این کتاب گنجینه‏های معارف و رازهای حقایق، اصول عدالت، راه و روش سعادت، رهنمودهای سیر و سلوک و دستورالعمل های هدایت و تشریع را به ودیعت نهاده است. قرآن در گوش اعصار و قرون این ندا را طنین انداز می کند که «تنزیل من حکیم حمید» (فصلت:42)؛ قرآن فرو فرستادۀ خداوند دانای ستوده است.
قرآن راهنماست و چراغ راه، شفاست و درمان برای همه مردم و به خصوص برای مومنان؛ «یا أیهاالناس قد جاءتکم موعظة من ربکم وشفاء لما فی الصدور وهدی و رحمة للمومنین» (یونس: 57)؛ ای مردمان! از سوی پروردگارتان برای شما اندرزی و درمانی برای چیزهایی که در سینه‏هاست آمده است، وهدایت و رحمت برای مومنان است.
بنابراین فلسفه زندگی و راه و رسم انسان زیستن را باید از این چشمه زلال و گوارای زندگی گرفت، و باید زیربنای عقاید و اخلاق و عرفان و تفکر و پشتوانه رفاه انسان و پیشرفت جامعه رهنمودهای قرآن باشد. (1)
مسائل مربوط به رزق در کلام الهی بارها مورد اشاره قرار گرفته است که ما تحت چند عنوان، درباره آن بحث می کنیم.

1- مقدر بودن رزق از جانب پروردگار
با دقت در تعالیم ادیان الهی و در نهایت دین اسلام این امر واضح می گردد که خداوند متعال آگاه به گذشته و حال و آینده است و علم او بر هر چیز در هر زمان و مکانی که باشد، احاطه دارد. لذا او تعالی قبل از آفرینش مخلوقات جهان، رزق و روزی هر یک را به اندازه معین در تقدیر او نوشته است. این امر در کلام خداوند در چندین آیه مورد تاکید قرار گرفته است؛
الف: «و ما من دابة فی الارض إلا علی الله رزقها و یعلم مستقرها و مستودعها کل فی کتاب مبین» (هود: 6) هیچ جنبنده‏ای در زمین نیست مگر اینکه روزی آن برعهده خداست (و خدا روزی مناسب هر یک را در خشکی و دریا می رساند) و محل زیست (دوران حیات) و محل دفن (پس از ممات) او را می داند، همه اینها در کتاب روشنی (به نام لوح محفوظ، موجود و مضبوط) است.
ب: «و کأین من دابة لاتحمل رزقها الله یرزقها و إیاکم و هو السمیع العلیم» (عنکبوت: 60) چه بسیارند جنبندگانی که (در زمین با شما زندگی می‏کنند و بر اثر ضعف حتی) نمی‏توانند روزی خود را بر دارند، خدا روزی‏رسان آنها و شماست و خدا بس شنوا و آگاه است.
در بیان سبب نزول آیه آمده است: رسول خدا صلی الله علیه وسلم از اصحاب خویش در مکه خواست که به مدینه هجرت کنند، اما اصحاب گفتند: ما در آنجا نه مسکنی داریم و نه کسی را که به ما چیزی برای خوردن بدهد. پس خدای عزوجل به ایشان خبر داد که رزق و روزی او به مکانی معین، مخصوص نیست. بلکه رزق و روزی او برای تمام خلقش، در هر جا و در هر مکانی که باشند، عام است و حتی ارزاق مهاجران در دیار هجرت بیشتر و پاکیزه تر است. چنانکه مهاجران در صدر اسلام بعد از اندک زمانی صاحب ثروت و دارایی و فرمانروای کشورها و سرزمینهای سایر بلاد گشتند. (2)
ج: «فابتغوا عندالله الرزق و اعبدوه و اشکروا له» (عنکبوت:17) پس روزی را از نزد خدا طلب کنید و او را پرستش کنید و شکر او را به جا آورید.

2- حکمت در تقسیم رزق
با دقت در آیات گذشته این امر بسیار اساسی آشکار گردید که خداوند روزی‏رسان تمام جانداران و جنبندگان است و در کتاب خود، به آن تصریح کرده است، اما در این راستا همیشه یک مسئله ذهن انسانها و به خصوص حکمای اسلامی را به خود مشغول کرده است و آن اینکه بر چه اساسی خداوند متعال رزق و روزی را میان بندگان خود تقسیم می کند. چون دیده شده که در طول تاریخ عده‏ای معدود، بسیاری از ثروت‏های جهان را تحت سیطره خود داشته و در نهایت رفاه و ناز و تنعم بوده‏اند و بیشترین فعالیت زندگی‏شان صرف برطرف کردن نیازهای اولیه حیات شده است.
آنچه مسلم است:
الف: «أو لم یعلموا أن الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر» (زمر:52) مگر ندانسته‏اند که خداوند روزی را برای هر کس که خود بخواهد، فراخ یا تنگ می‏گرداند. و یا «الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر له» (عنکبوت:62) خداوند روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد فراخ می‏گرداند و برای هر کس که بخواهد تنگ می‏گرداند.
پس چگونگی تقسیم رزق، یکی از حکمتهای خاص پروردگار جهانیان است که انسان با توجه به توانایی عقلی و ظرفیت وجودی خود به برخی از آنها پی می‏برد.
ب: «والله فضّل بعضکم علی بعض فی الرزق» (نحل:71) خداوند برخی از شما را بر برخی دیگر از نظر روزی برتری داده است.
سید قطب در تفسیر «فی ظلال القرآن» پیرامون این امر می‏گوید: «برتری دادن در رزق، اسباب و عللی دارد که این اسباب و علل تابع سنت الهی است، پس گاهی ممکن است که انسان متفکر، دانشمند و اهل خرد بوده، اما موهبتش (توانایی‏اش) در کسب روزی محدود و اندک باشد. از آن روی که او در میدان‏های دیگر دارای مواهب دیگری است. گاهی برعکس، یک انسان کودن و نادان به مال و ثروتی گسترده دست می‏یابد، اما بدانید که این انسان قطعا در این بُعد خاص از موهبت برخوردار است. پس ساده لوحانه است که بپنداریم که وسعت رزق و روزی به توانمندی و استعداد انسان ارتباطی ندارد. البته گاهی هم گشایش و تنگی در رزق ابتلایی از جانب خدای سبحان است. به هرحال بر اساس همین حکمت‏های بالغه (الهی) است که علاوه بر تفاوت در مال و دارایی، در سایر ابعاد زندگی انسانها نیز تفاوت‏هایی قرار داده شده است.» ( 3)
ج: خداوند یکی از ضررهای افزایش دادن بی‏قید و شرط رزق و روزی بندگان را این چنین بیان می‏فرماید: «و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض و لکن ینزل بقدر ما یشاء» (شوری:27) اگر خداوند رزق و روزی را برای همه بندگانش (بدان گونه که خودشان می‏خواهند) فراخ و گشاده می‏گرداند به یقین در زمین تباهی می‏کردند. ولی به اندازه آنچه بخواهد (روزی) فرو می‏فرستند.
در حدیث قدسی آمده است: «از بندگانم کسی هست که او را جز توانگری به صلاح نمی‏آورد و اگر فقیرش سازم، بی‏گمان دینش را بر وی تباه کرده‏ام و از بندگانم کسی هست که او را جز فقر به صلاح نمی‏آورد، و اگر توانگرش سازم دینش را بر وی تباه ساخته‏ام. (4)
خداوند که خالق و دانای اسرار تمام بندگان است، خود می‏فرماید: «کلاّ إن الانسان لیطغی أن رآه استغنی» (علق:6-7) به یقین انسان سر به طغیان بر می‏دارد هنگامی که خود را بی‏نیاز می‏بیند.
د: خداوند متعال در چندین آیه، از رزق و روزی و تنگی و فراخی آن به عنوان یکی از راههای امتحان و ابتلای بندگان یاد می‏کند؛«فأما الانسان إذا ما ابتلاه ربه فأکرمه و نعمه فیقول ربّی أکرمن: و أما إذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی أهانن» (فجر:15-16)؛ اما انسان همین که پروردگارش او را بیازماید و او را گرامی دارد و به او نعمت دهد، خواهد گفت: پروردگارم مرا گرامی داشته است (با این تصور که این عزت و نعمت حقش بوده است) و اما اگر او را بیازماید و روزی‏اش را تنگ و کم نماید، خواهد گفت: پروردگارم مرا خوار و زبون داشته است. (و با فقر و فاقه ذلیل و حقیرم نموده است.)
در آیه دیگری خداوند در همین خصوص فرموده است: «و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع  و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشرالصابرین.» (بقره:155) و قطعا شما را با چیزی از (قبیل) ترس و گرسنگی و زیان‏های مالی و جانی و کمبود فرآورده‏ها می‏آزماییم و به بردباران (بر این آزمون‏ها) مژده باد.
گاهی نیز وفور نعمتهای خداوند، استدارج و مهلت و وسیله‏ای برای عذاب گناهکاران است: «ولاتعجبک أموالهم و أولادهم إنما یرید الله أن یعذبهم بها فی الدنیا و تزهق أنفسهم و هم کافرون» (توبه:85) و مال‏ها و فرزندان کافران و فاسقان تو را به شگفت نیندازد. جز این نیست که خداوند می‏خواهد با آن در دنیا آنان را شکنجه دهد و جان‏هایشان در حال کفر بیرون رود.
هـ: خداوند یکی دیگر از حکمت‏های تقسیم رزق را این گونه بیان می‏کند: «نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا» (زخرف:32) ما زیست‏مایۀ آنان را در زندگی دنیا بین آنان تقسیم کرده‏ایم. و در مرتبت، برخی از آنان بر برخی دیگر برتر گردانده‏ایم تا برخی از آنان برخی دیگر را به خدمت گیرند.
زمخشری در ذیل این آیه می‏نویسد: «همانا خداوند خودش روزی و اسباب مادی زندگی را درمیان انسانها تقسیم، مقدار آن را مقرر و مرتبه هر یک از آنها را با تدبیرش مشخص کرد، و بین آنها تساوی قرار نداد بلکه در برخورداری از اسباب زندگی و در مقام و منزلت بینشان تفاوت نهاد. از آنان قوی و ضعیف، غنی و فقیر، آقا و خادم قرار داد تا احتیاجات همدیگر را برآورده سازند و بعضی بعض دیگر را برای برآوردن نیازهایشان به خدمت بگیرند تا چرخ زندگی همه بچرخد و هر یک به منافعشان برسند و نیازهایشان برآورده شود، و اگر خداوند انسان‏ها را به حال خودشان رها می‏کرد و تدبیر همه امورشان را به خودشان وامی‏نهاد، البته که همه ضایع و هلاک می‏شدند.» (5)

3- اثر اعمال نیک و گشایش رزق
رزق یکی از مقدرات خداوندی است که با اعمال و نوع زندگی انسان رابطه مستقیم دارد و تک تک اعمال او (خیر و شر) بر مقدار و چگونگی رزق و روزی‏اش اثر دارد. لذا اگر انسان به اعمال نیک و خیر اقدام کند و در طول زندگی بدان پایبند باشد، در روزی او برکت پدید می‏آید و کسب رزق برای او سهل می‏شود، و اگر نافرمانی رب العالمین را پیشه سازد، از رزق طیب و پاک بی‏بهره مانده و برکت زندگی او از بین می‏رود. اینک با توجه به آیات قرآنی، موجبات تنگی و فراخی رزق را بررسی می کنیم؛

الف: اثر تقوی
«ومن یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه» (طلاق:2-3) هر کس از خداوند بترسد و پرهیزگاری کند، خداوند راه نجات (از هر تنگنایی) را برای او فراهم می‏سازد و به او از جایی که تصورش را نمی‏کند، روزی می‏رساند، و هر کس بر خداوند توکل کند (و سرانجام کار خود را بدو واگذارد) پس خداوند او را بس است.
این آیه دلیل واضح و روشنی است بر اینکه خداوند متعال برای بعضی از بندگان، فرج و گشایش فراهم نموده و اسباب گوناگون رزق و روزی را برای آنان از راههایی که در فکر آنان نمی‏گنجد، مهیا می‏کند و این به سبب تقوا و دینداری آنان است.
نکته مهم نهفته در این آیه و بسیاری از آیات دیگر، این است که هر چند این دنیا سرای اسباب است (و بالطبع برای حصول رزق و روزی، کسب و کار و تجارت و ... را سبب گردانده) اما نوعی دیگر از رزق و روزی هست که اصطلاحاً «من حیث لایحتسب» خوانده می‏شود و به قدرت خداوندی (در مقابل سنت خداوندی) ارتباط دارد و ربطی به کسب و کار و امور معمول حصول رزق ندارد. قرآن در موارد متعددی به این امر اشاره کرده است. ممکن است در زندگی ما انسان‏ها اتفاقاتی از این دست پیش آمده باشد. به عنوان یکی از بارزترین مصادیق آن می‏توان از ماجرای حضرت مریم نام برد که زکریا علیه السلام گاه و بیگاه انواع خوراکی‏ها و آشامیدنی‏های متفاوت را در کنار او و درمحراب عبادتش می‏یافت؛ «کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم أنی لک هذا قالت هو من عندالله إن الله یرزق من یشاء بغیر حساب» (آل عمران:37) هر گاه زکریا وارد عبادتگاه او می‏شد به نزد او رزقی می‏یافت، می‏گفت: ای مریم، این روزی برایت از کجا آمده است؟ [مریم] می‏گفت: آن از نزد خداست. خداوند هر کس را که بخواهد بی‏شمار روزی می‏دهد.
یکی دیگراز آیاتی که خداوند در آن تقوا و ایمان را سببی برای روزی معرفی کرده، آیه 96 سورۀ اعراف است؛ «ولو أن أهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض»، واگر مردمان این شهرها و آبادی‏ها (به خدا و انبیا) ایمان می‏آوردند و (از کفر و معاصی) پرهیز می‏کردند، (درهای خیرات و) برکات آسمان و زمین را بر روی آنان می‏گشودیم.

ب: اثر استغفار
استغفار سبب وسعت و فراخی رزق می‏گردد؛ در این رابطه خداوند متعال می‏فرماید: «و أن استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یمتعکم متاعا حسنا إلی أجل مسمی و یؤت کل ذی فضل فضله» (هود:3) و آنکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید آنگاه به درگاه او توبه کنید تا (به سبب استغفار صادقانه و توبه مخلصانه) شما را تا دم مرگ به طرز نیکویی (از مواهب زندگی این جهان) بهره مند می‏سازد و (در آخر برابر عدل و داد خود) به هر صاحب فضیلت و احسانی (پاداش) فضیلت و احسانش را می‏دهد.
در این آیه خداوند انسان‏ها را به استغفار و توبه از اعمال گذشته دعوت می‏کند و آنان را به صبر و پایداری و ثبات در این راه توصیه می‏نماید و به آنان اعلام می‏دارد که اگر استقامت و اسمترار در توبه و استغفار داشته باشند، آنان را از نعمت‏های کثیر و وافر خود بهره مند می‏سازد. (6)
استغفار همچنین سبب نزول پیاپی باران و کثرت آن می‏گردد و باعث برکت در اموال و اولاد می‏شود، چنانکه خداوند در سوره نوح می‏فرماید: «فقلت استغفروا ربکم إنه کان غفارا یرسل السماء علیکم مدرارا و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهارا» (نوح:10-12)؛ و (من نوح) بدیشان گفتم: از پروردگار خویش طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است (و شما را می‏بخشاید)، (اگر چنین کنید) خدا از آسمان باران‏های پر خیر و برکت را پیاپی می‏باراند و با اعطای دارایی و فرزندان شما را کمک و یاری می‏دهد، و باغهای سرسبز و فراوان بهره شما می‏سازد، و رودبارهای پر آب در اختیارتان می‏گذارد.
استغفار سبب جذب و گشایش رزق شده و موجب می‏گردد که انسان از جایی که گمان آن را ندارد، صاحب رزق و روزی شود و مقام و منزلت او محفوظ بماند. بر خلاف آن، کفر به خدا و غافل شدن از ذکر و یاد وی باعث تنگی رزق و مشقت و ناراحتی دنیوی (و اخروی) می‏شود، چنانکه خداوند می‏فرماید: «و من أعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا» (طه:124)؛ هر کس از یاد من روی بگرداند، زندگی تنگ (سخت و گرفته‏ای) خواهد داشت.

ج: اثر نماز
مسلماً نماز یکی از مهم‏ترین ارکان اسلام است که هر فرد مومن به هنگام ادای آن و پس از ادای آن احساس اطمینان، خوشبختی و آرامش می‏نماید، و هنگامی که با صبر و استقامت همراه باشد بخصوص هنگام بروز مصایب و مشکلات، تاثیر بسیار بزرگ و مهمی بر انسان دارد.
خداوند متعال می‏فرماید: «یا أیهاالذین آمنوا استعینوا بالصبر والصلاة إنّ الله مع الصابرین» (بقره:153)؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید، از بردباری و نماز ( در برابر حوادث سخت زندگی) کمک بگیرید (بدانید که) همانا خدا با بردباران است.
سعید بن جبیر- رحمه الله- درباره صبر می‏فرماید: «صبر و استقامت بنده، اظهار رضایت اوست از خداوند متعال بر آنچه بر او واقع شده است، و طالب ثواب بودن در مصایب، دال بر امید او به ثواب از باریتعالی است. چه بسا بنده اظهار بی‏صبری می نماید و به جزع  و فزع می‏پردازد و قدرت صبر و استقامت را از دست می‏دهد؛ بنابراین خداوند متعال اول به صبر و استقامت و ادای نماز دستور داده و پس از آن مسئله رزق را بیان می‏دارد. از این معلوم می‏شود که نماز و صبر بر تنگی و فراخی رزق تأثیر بسزایی خواهند گذاشت. اگر انسان نماز بخواند و هنگام نزول مصایب و مشکلات صبر را پیشه خویش سازد، خداوند رزق و روزی با برکتی نصیب او می‏سازد.(7)
خداوند متعال می‏فرماید: «وأمر أهلک بالصلاة واصطبر علیها لانسئلک رزقا نحن نرزقک و العاقبة للتقوی» (طه:132)؛ خانواده خود را به گزاردن نماز دستور بده و خود نیز بر اقامه نماز ثابت و استوار باش، ما از تو روزی نمی‏خواهیم، بلکه ما به تو روزی می‏دهیم،  سرانجام (نیک و ستوده) از آنِ (اهل تقوا و) پرهیزگاری است.

د: اثر انفاق و صدقه دادن
یکی دیگر از اموری که موجب فراخی رزق می‏شود و در آیات و احادیث بدان اشاره شده است، بذل و بخشش و انفاق در راه خداست.
انفاق در راه خدا پاداش دنیوی و اخروی را به دنبال دارد و از برکات مهم و بزرگ دنیوی آن می‏توان به رشد و نمو مال و وسعت در رزق اشاره کرد. خداوند می‏فرماید: «یا أیهاالذین آمنوا أنفقوا من طیبات ما کسبتم و مما أخرجنا لکم من الارض و لاتیمموا الخبیث منه تنفقون و لستم بآخذیه إلا أن تغمضوا فیه و اعلموا أن الله غنی حمید. الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء والله یعدکم مغفرة منه و فضلا والله واسع علیم» (بقره:267-268)، ای مومنان، از پاکیزه‏های اموالی که (از طریق تجارت و کسب و کار) به دست آورده‏اید و از [پاکیزه‏های] آنچه برایتان از زمین برآورده‏ایم، انفاق کنید و به سراغ چیزهای ناپاک نروید تا از آن ببخشید، در حالی که خود شما حاضر نیستید آن چیزهای پلید را دریافت کنید مگر با اغماض و چشم‏پوشی در آن، و بدانید که خداوند بی‏نیاز و شایسته ستایش است. شیطان شما را (به هنگام انفاق می‏ترساند و ) وعده تهیدستی می‏دهد و به انجام گناه شما را دستور می‏دهد، ولی خداوند به شما وعده آمرزش خویش و فزونی (نعمت)  می‏دهد، و خداوند گشایشگر (فضل و رحمت، و از همه چیز) آگاه است.
همچنین خداوند متعال می‏فرماید: «و ما أنفقتم من شیء فهو یخلفه و هو خیرالرازقینم (سبأ:39) هرچه (در راه خدا) انفاق کنید، او عوضش را می‏دهد و او بهترین روزی دهندگان است.

هـ: اثر دعا
دعا و نیایش یکی دیگر از اسباب جلب رحمت و فتح و گشایش درهای بی‏کران الهی است و انسان همواره توانسته است به وسیلۀ آن، احوال خود و حتی تقدیر الهی را تغییر دهد. در احادیث آمده است که دعا تقدیر الهی را تغییر می‏دهد. (8)
پیامبران و صالحان همیشه در هنگام نزول مصایب و مشکلات، به دعا و تضرع پرداخته‏اند و با دعاهای مخلصانۀ خویش توانسته‏اند رزق و برکات الهی را شامل حال امت خویش و یا یک گروه و منطقه‏ای خاص بگردانند. به عنوان مثال می‏توان به نیایش حضرت ابراهیم و اسماعیل- علیهما السلام- اشاره کرد؛ «و إذ قال إبراهیم رب اجعل هذا بلداً آمنا و ارزق أهله من الثمرات من آمن بالله و الیوم الآخرم (بقره:126)؛ و آنگاه (را یاد آورید) که ابراهیم گفت: پروردگارا، این (سرزمین) را شهری امن گردان و به مردمش، هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان آورد، از فرآورده‏ها روزی ده.
در جای دیگر خداوند واقعۀ حضرت عیسی علیه السلام را نقل می‏کند که در دعای خود چنین گفت: «اللهم ربنا أنزل علینا مائدة من السماء تکون لناعیداً لأولنا و آخرنا و آیة منک و ارزقنا و أنت خیرالرازقین» (مائدة:114)؛ خداوندا، ای پروردگار ما، سفره‏ای از آسمان برای ما فرو فرست که (روز نزول آن) جشنی برای ما (مومنان) متقدمین و (دیگر مومنان) متأخرین شود و معجزه‏ای از جانب تو (برصدق نبوت من) باشد، و ما را (نه فقط امروز، بلکه همیشه) روزی رسان و تو بهترین روزی دهندگانی.
این آیات گویای این مطلبند که خداوند متعال دعا و تضرع را وسیله اعطای رزق به بندگانش قرار می‏دهد و آنان می‏توانند با خواستن و اظهار نیاز به درگاه بی‏نیاز پروردگار، سبب گشودن دروازه‏های رزق و رحمت برخود شوند.

و: اثر هجرت در راه خدا
در طول تاریخ چه بسا اهل ایمان (به دلایل مختلف) مجبور به ترک دیار و هجرت در راه خدا شده‏اند و تقریبا در همه موارد به رغم خواست کفار و دشمنان دین، در محل هجرت با گشایش رزق و فتح و کامیابی روبه رو شده‏اند. خداوند می‏فرماید: «و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الأرض مراغما کثیراً و سعة» (نساء:100)؛ و هر کس در راه خدا هجرت کند، در زمین جایگاه بسیار و گشایشی (در زندگی) یابد.

نگارنده: بهاءالدین حسامی

منبع: فصلنامه ندای اسلام، ش:36-37


پی نوشت ها:
1- قرضاوی، یوسف، سیمای صابران در قرآن، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، ص: 11-12، بنیاد قرآن، 1360
2- مخلص عبدالرئوف، انوارالقرآن: 4/225، شیخ الاسلام احمد جام، چاپ دوم، 1383، تربت جام.
3- همان:3/334
4- همان:5/404
5- زمخشری، تفسیر کشاف: 2/248، دارالکتب العربی، بیروت
6- محمدالطیب، اسعد، اسباب تنگی و فراخی رزق، ترجمه: احمد سنجر، ص:19 انتشارات صدیق، چاپ اول، 1379، زاهدان
7- همان، ص:26-25
8- همان، ص:23

لینک ثابت
بازدید : 59
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 1

صفحات وبلاگ
تعداد صفحات : 26

قالب وبلاگ