اصول دهگانه معرفت خداوند
نویسنده : Admin

 اصل اول در ذات خداوند:
 ذاتی است یگانه، ‌شریكی ندارد،‌ یكتایی است بی‏مانند، همه به او نیامندند، ‌كسی نیست كه با او ضدیت كند، یگانه است و بی‏همتا، ‌قدیمی است كه اول ندارد، ‌ازلی است و آغاز ندارد، همیشه است و پایان ندارد، ‌ابدی است و نهایتی برایش نیست، ‌به ذات خویش قائم است و هیچ گونه انقطاعی ندارد، ‌و گسستگی در او نیست،‌ همیشه دارای جلال و عظمت بوده و هست و خواهد بود، ‌مرور زمان، ‌و گذشت روزگار او را نابود نخواهد كرد، ‌او اول و آخر و ظاهر و باطن به هر چیزی داناست.


اصل دوم در پاكیزگی و مبرّا بودن خداوند
خدا نه جسم است،‌ نه دارای صورت،‌ نه جوهر است، و نه دارای حد و مقدار، ‌با اجسام كه قابل اندازه گیری و تجزیه هستند ‌همانندی ندارد، ‌جوهر نیست و جوهرها در او حلول نمی‏ كنند، ‌عرض نیست و عرض‏ها بر وی وارد نمی‏گردند، ‌او مانند هیچ موجودی نیست، ‌«و هیچ موجودی همانند او نیست». و چیزی به او نمی‏ماند و او مانند چیزی نیست، ‌و به قرار و اندازه محدود نیست، نه مكانها شامل اویند و نه جهات او را احاطه كرده‏اند،‌ و نه آسمانها او را فرا گرفته‏اند،‌ بر عرش جایگیر است، ‌آنطور كه خودش گفته «الرحمن علی العرش استوی» و به آن معنی كه خودش اراده كرده است، ‌جایگیر شدنش از قرار گرفتن، ‌و تماس حاصل كردن،‌ و در مكان بودن،‌ و دگرگون شدن،‌ و جا به جا گردیدن،‌ مبرّا است، عرش او را حمل نكرده است، ‌بلكه عرش و فرشتگان كه آن را حمل كرده‏اند، ‌همه را لطف قدرت او برداشته است و در قبضه اقتدارش مغلوب و مسخرند، ‌بر عرش و تمام كائنات، ‌از عالم بالا تا اعماق زمین، ‌تفوّق دارد، ‌تفوق او بر جهان طوری نیست كه به عرش و آسمان نزدیكش كند، ‌بلكه مقام و درجاتش،‌ همچنان كه از زمین بالاتر است از عرش نیز رفیع‏تر و والاتر است؛ و با این حال به هر موجودی نزدیك است و «به بندگان از  رگ گردن نزدیكتر است»، «به هر چیزی شاهد و آگاه است».
همچنان كه ذاتش با هیچ ذاتی همانند نیست‌، نزدیك بودنش با نزدیكی اجسام همانندی ندارد، ‌ذاتش در چیزی حلول نمی‏كند، ‌همانطور كه حلول اشیا‌ در ذات او محال است،‌ بالاتر از آن است كه مكان او را در بر گیرد، ‌و منزّه است از اینكه به زمان محدود باشد،‌ بلكه قبل از آفرینش زمان و مكان موجود بوده است‌، او اكنون همان طور است كه در ازل بوده است،‌ با اوصافی كه دارد ‌از آفریدگان جدا است،‌ در ذاتش چیزی غیر از او نیست، ‌و ذاتش در چیز دیگر وجود ندارد، ‌مبرّا از تغییر و انتقال است،‌ وحوداث در او وارد، ‌و عوارض،‌ بر ذاتش جاری نمی‏شوند،‌ بلكه همیشه در اوصاف جلالش، ‌منزه از زوال، و در صفات كمال، ‌بی‏نیاز از افزایش كمال است،‌ عقل‏های خردمندان ‌به وجودش علم و ایمان دارد، ‌او از روی لطف و مرحمت و تكمیل نعمت، ‌خود را در معرض دید نیكوكاران و فرمانبردارن قرار می‏دهد، ‌و در بهشت به این نعمت عظمی نائل می‏سازد.

اصل سوم در قدرت خداوندی
خداوند زنده و توانا و دارای تسلط و غلبه است، ‌قصور و ناتوانی به او راهی ندارد،‌ «لاتأخذه سنة‌ و لانوم» پینكی و خواب او را نمی‏گیرد. نابودی و مرگ بر او عارض نمی‏شود، ‌بر عالم ملك و ملكوت قدرت دارد، بزرگی و عزت و تسلط و سلطنت و فرمانروایی بر عالم جسمانی و عالم روحانی از آنِ اوست، ‌آسمان‏ها مانند طوماری پیچیده در دست قدرت اوست،‌ و تمام آفریدگان در زیر فرمان اویند، ‌در خلق و اختراع كائنات شریك ندارد، ‌و در آفرینش و ابداع موجودات كسی او را یاری نكرده است؛ آفریدگان، ‌و تمام اعمال ایشان آفریدۀ او، ‌و روزی‏ها و اجل‏های همه به تقدیر او است، هیچ چیزی از قبضه قدرتش خارج نیست، ‌و تمام دگر گونی‏ها، ‌و حوادث ‌به فرمان او صورت می‏پذیرند، مقدوراتش بی‏شمار، ‌ومعلوماتش بی‏نهایت است.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 37
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

ایمان به کتابهای آسمانی
نویسنده : Admin

 ایمان به کتابهای آسمانی یکی از ارکان ایمان به شمار می‏رود؛ کسی که ادعای مسلمانی می‏کند باید به تمام کتب آسمانی که خداوند متعال به پیامبران نازل فرموده است ایمان داشته باشد، به طوری که انکار حتی یکی از آنها و کفر ورزیدن به وجود این کتابهای آسمانی، شخص را از اسلام خارج کرده و در زمره کفار داخل می‏ کند.

لذا هر فرد مومن، برای اینکه ایمانش مورد قبول بارگاه ایزدی قرار گیرد، باید به طور اجمالی به همه کتابهای آسمان باور و اعتقاد داشته باشد. چنان که آیه 285 سوره مبارکه بقره، اشاره به همین مطلب دارد: « آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ». (پيامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است‏، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‏اند (و گفتند:) ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى‏گذاريم و گفتند: شنيديم و گردن نهاديم‏، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاريم‏) و فرجام به سوى تو است‏.) همچنین در حدیثی از فرمایشات پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم که به حدیث جبرئیل معروف است، زمانی که حضرت جبرئیل در مورد ایمان از آنحضرت صلی الله علیه وسلم سوال می‏کند، ایشان در تعریف ایمان می‏فرماید: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ ».

تعداد کتابهای آسمانی
حکمت خداوند متعال مقتضی این بود که درهر برهه از زمان که انسانها از مسیر حق و عقیده توحید منحرف شده و به بیراهه کشیده شده‏اند، افرادی از نوع بشر را به عنوان نبی و پیامبر از میانشان برگزیند تا آنها را در مسیر عقیده صحیح و وحدانیت الهی سوق دهند؛ از عذاب‏های الهی ترسانده و به نعمت‏های اخروی بشارت دهند و آنها را از سرانجام و عاقبت اعمال نیک و عقوبت اعمال بد از قبیل کفر و شرک و ... مطلع سازند.
برای انجام این مهم، خداوند متعال دستورات و احکامی که هر پیامبر مأمور ابلاع آنها بود را در قالب یک کتاب- که البته هر کدام از کتابها طبق اقتضای زمان، تدریجی یا یکباره نازل می‏شد- به پیامبران فرو فرستاد. آیه (213) سوره بقره به خوبی بیانگر این مطلب می‏باشد: « كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (مردم امتى يگانه بودند، پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم‏دهنده برانگيخت و با آنان كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند و جز كسانى كه [كتاب] به آنان داده شد پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد به خاطر ستم [و حسدى] كه ميانشان بود [هيچ كس] در آن اختلاف نكرد، پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند به توفيق خويش به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند هدايت كرد و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‏كند).
از این آیه استنباط می‏شود که خداوند متعال به همراه هر کدام از پیامبران کتابی فرو فرستاد تا به وسیله آن در میان مردم به قضاوت پرداخته حق و باطل را مشخص کرده و عدل را اجرا نموده و از ظلم جلوگیری کنند.
همچنین آیه فوق این را می‏رساند که تعداد کتابهای نازل شده بر پیامبران الهی بسیار زیاد بوده است، که ایمان و اعتقاد داشتن به همه آنها به طور اجمالی واجب است.
اما نام چهار کتب و تعدادی از مصاحف به صراحت در قرآن کریم آمده است که ایمان تفصیلی به آنها بر هر مسلمانی واجب است.

کتابهای چهارگانه آسمانی
چنان که قبلا ذکر شد، تعداد کتابهایی که بر پیامبران نازل شده‏اند، بسیار زیاد هستند، اما نام چهار کتاب به صراحت در قرآن کریم ذکر شده و نیز مشخص شده است که هر کدم از این چهار کتاب به کدام یک از پیامبران الهی نازل شده است. این چهارکتاب عبارتند از:
1ـ زبور؛ زبور نام کتابی است که خداوند متعال بر حضرت داود علیه السلام نازل فرموده است. چنان که در قرآن مجید آمده است: «وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا» (و به داوود زبور بخشيديم) [نساء:163]
"زبور" در لغت به معنای "کتاب"، است که جمع آن "زُبُر" می‏آید؛ «كُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ» (و هر چه كرده‏اند در كتابها[ى اعمالشان درج] است)
2ـ تورات؛ تورات نام کتابی است که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شد. البته این کتاب (تورات) غیر از صحیفه‏هایی است ک بر حضرت موسی نازل شده است. (تورات، لفظ عبرانی است به معنای: تعلیم و شریعت) قرآن مجید می‏فرماید: «نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ* مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ» (اين كتاب را در حالى كه مؤيد آنچه [از كتابهاى آسمانى] پيش از خود مى‏باشد به حق [و به تدريج] بر تو نازل كرد و تورات و انجيل را پيش از آن براى رهنمود مردم فرو فرستاد و فرقان را نازل كرد، كسانى كه به آيات خدا كفر ورزيدند بى‏ترديد عذابى سخت‏خواهند داشت و خداوند شكست‏ ناپذير و صاحب‏ انتقام است) [آل عمران:3-4] همچنین در حدیث شفاعت هنگامی که مردم برای طلب شفاعت نزد حضرت ابراهیم علیه السلام می‏روند، ایشان در جواب آنها می‏فرماید:«لست هناکم، ائتوا موسی عبدا کلمه الله و أعطاه التوراة».
3ـ انجیل؛ نام کتابی است که خداوند متعال آن را بر حضرت عیسی علیه السلام نازل فرمود؛« وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ» (و عيسى پسر مريم را به دنبال آنان (پيامبران ديگر) درآورديم در حالى كه تورات را كه پيش از او بود تصديق داشت و به او انجيل را عطا كرديم كه در آن هدايت و نورى است و تصديق‏كننده تورات قبل از آن است و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است) [مائده:46]. انجیل لغت یونانی است به معنای "بشارت".
4ـ قرآن: نام کتابی است که خداوند متعال آن را بر آخرین پیامبرش حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه وسلم نازل فرموده است؛ « كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ» (و بدين گونه قرآن عربى را به سوى تو وحى كرديم تا [مردم] مكه و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى و از روز گردآمدن [خلق] كه ترديدى در آن نيست بيم دهى، گروهى در بهشتند و گروهى در آتش) (شوری:7).
قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی است که خداوند بر آخرین پیامبر نازل نموده است، این کتاب عظیم الشأن از حیث مقام و شرافت بر تمامی کتب آسمانی دیگر فضیلت دارد که خداوند متعال مسئولیت حفاظت و نگهداری آن  را از هر گونه تحریف و تغییری تا روز قیامت بر عهده گرفته است؛ « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (بى‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود) [حجر:9]

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 180
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

ایمان به فرشتگان
نویسنده : Admin
malaekeدین اسلام دارای پنج رکن است که ایمان به ملائکه با آن کیفیتی که شارع برای آنها بیان نموده است، یکی از ارکان اسلام است که بدون باور داشتن به ملائکه و اعتقاد به وجود آنها، ایمان انسان در بارگاه الهی به هیچ وجه مورد قبول نخواهد بود.
اولاً در مورد وجود ملائکه باید گفت که علاوه بر اینکه تمامی کتابهای آسمانی قبل از قرآن از وجود چنین مخلوقاتی خبر داده اند، قرآن کریم نیز به عنوان جامع ترین کتاب آسمانی از وجود این مخلوقات الهی خبر داده است. چنان که آیات 30 تا 32 سوره مبارکه بقره که داستان خلقت آدم- علیه السلام- را بیان می کند، به وجود چنین موجوداتی اشاره می کند.
وجوب ایمان به فرشتگان
اما در مورد اینکه آیا وجوب ایمان به ملائکه از قرآن و حدیث ثبوتی دارد یا خیر؟ باید گفت که هم در قرآن و هم در سنت، آیات و احادیث متعددی است که به این موضوع تصریح دارند. به عنوان مثال در آیات پایانی سوره مبارکه بقره به صورت کلی وجود ایمان به ملائکه ذکر شده است، آنجا که خداوند متعال می فرماید: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ»؛ ( پيامبر  بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است‏، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‏اند (و گفتند:) ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى‏گذاريم و گفتند: شنيديم و گردن نهاديم‏. پروردگارا! آمرزش تو را (خواستاريم‏) و فرجام به سوى تو است‏). [بقره:285]. همچنین احادیث متعددی نیز بیانگر وجود ملائکه در عالم هستی می باشند. به عنوان مثال در قمستی از یک حدیث طولانی آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: «ثُمَّ فَتَرَ عَنِّى الْوَحْىُ فَتْرَةً، فَبَيْنَا أَنَا أَمْشِى سَمِعْتُ صَوْتًا مِنَ السَّمَاءِ، فَرَفَعْتُ بَصَرِى قِبَلَ السَّمَاءِ فَإِذَا الْمَلَكُ الَّذِى جَاءَنِى بِحِرَاءٍ قَاعِدٌ عَلَى كُرْسِىٍّ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ ، فَجُئِثْتُ مِنْهُ حَتَّى هَوَيْتُ إِلَى الأَرْضِ ، فَجِئْتُ أَهْلِى فَقُلْتُ زَمِّلُونِى زَمِّلُونِى . فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى ( يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ ) إِلَى (فَاهْجُرْ)»؛ (سپس برای مدتی وحی قطع شد. یکبار در حال قدم زدن بودم که در آسمان صدایی شنیدم، به سوی آسمان نگاه کردم ناگهان همان فرشته ای که در غار حراء نزد من می آمد را دیدم که بر روی یک صندلی در بین آسمان و زمین نشسته است، بسیار وحشت زده شدم به طوری که به زمین افتادم. بلافاصله نزد خانواده ام رفتم و گفتم: من را [با چیزی] بپیچانید، من را بپیچانید. سپس آیات ابتدائی سوره مدثر تا «فاهجر» نازل شد). [صحیح بخاری: 3238].

حقیقت فرشتگان و صفات آنان
با توجه به اینکه فرشتگان مربوط به عالم غیب بوده و ما انسانها قادر به دیدن آنها نیستیم لذا باید آنها را فقط مطابق آنچه که در آیات و احادیث صحیح و متواتر آمده است، توصیف کنیم. برخی از صفاتی که در آیات و احادیث در مورد خصوصیات فرشتگان ذکر شده اند عبارتند از:

1- فرشتگان از نور خلق شده اند: در صحیح مسلم روایتی از ام المومنین عائشه صدیقه- رضی الله عنها- آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: «خُلقتِ الملائکة من نور، و خُلق الجانّ من مارج من نار، و خُلق آدم مما وصف لکم»؛ ( فرشتگان از نور خلق شده اند، جنها از شعله آتش خلق شده اند، و آدم از آنچه که برای شما توصیف شده ( یعنی از خاک) خلق شده است). [صحیح مسلم:2996].

2- فرشتگان دارای جسم هستند: فرشتگان روح مجرد نبوده بلکه جسم اند و در بین انسانها موجودند اما انسانها با چشم ظاهری قادر به دیدن آنها نیستند. در حدیث شماره (2238) در صحیح بخاری "کتاب بدء الخلق" آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم، حضرت جبرئیل را در حالی در آسمان مشاهده فرمود که جبرئیل بر بر روی یک صندلی در بین زمین و آسمان، نشسته بود که این کیفیت، دلالت بر جسم بودن فرشتگان دارد.

3- فرشتگان دارای بال هستند: اینکه فرشتگان دارای بال و پر هستند به صراحت در قرآن کریم آمده است؛ خداوند متعال در ابتدای سوره فاطر می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاء إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»؛ (سپاس خداى را كه پديدآورنده آسمان و زمين است [و] فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه‏گانه و چهارگانه‏اند پيام‏آورنده قرار داده است. در آفرينش هر چه بخواهد مى‏افزايد زيرا خدا بر هر چيزى تواناست). [فاطر:1]. در این آیه به صراحت آمده است که ملائکه دارای بالهایی هستند که برخی دارای دو بال، برخی سه بال، برخی چهار بال و به همین ترتیب هر کدام دارای بالهای متعددی می باشند. همچنین در حدیثی از حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه آمده است که می فرماید: «أن الرسول علیه الصلاَة و السلام رأی جبرئیل علیه السلام له ستمئة جناح»؛ (آنحضرت صلی الله علیه وسلم حضرت جبرئیل را دید که ششصد بال داشت). [صحیح بخاری: 3232].

4- فرشتگان خواهشات بشری و حیوانی ندارند: فرشتگان نمی خورند، نمی نوشند، نمی خوابند، تولید مثل نمی کنند و هیچ کدام از عادتها و غرایز بشری را ندارند. حتی فرشتگان تا لحظه دمیدن اول صور، زنده اند و نمی نمیرند، چنانکه قرآن عظیم الشان می فرماید: «وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ»؛ (و در صور دميده مى‏شود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش مى‏افتد مگر كسى كه خدا بخواهد، سپس بار ديگر در آن دميده مى‏شود و بناگاه آنان بر پاى ايستاده مى‏نگرند).[زمر:68]. همچنین خداوند متعال در قرآن کریم آن دسته از کفاری که فرشتگان را به صفت مؤنث توصیف می کنند مورد نکوهش و مذمت قرار داده و می فرماید: «وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ»؛ (و فرشتگانى را كه خود، بندگان رحمانند مادينه [و دختران او] پنداشتند. آيا در خلقت آنان حضور داشتند؟ گواهى ايشان به زودى نوشته مى‏شود و [از آن] پرسيده خواهند شد). [زخرف:19].

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 64
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

درخت یهودی
نویسنده : Admin

gharghadقیامت تا زمانی برپا نمی شود كه مسلمانان بایهودیان جهاد نكنند ویهودی پشت سرِ سنگ و درخت متواری می شود و سنگ و درخت صدا می زند كه مسلمان بیا پشت سر من یک یهودی مخفی است او را بكُش،

 


عن أَبِی هُرَیرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَیهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى یقَاتِلَ الْمُسْلِمُونَ الْیهُودَ فَیقْتُلُهُمُ الْمُسْلِمُونَ حَتَّى یخْتَبِئَ الْیهُودِی مِنْ وَرَاءِ الْحَجَرِ وَالشَّجَرِ فَیقُولُ الْحَجَرُ أَوِ الشَّجَرُ یا مُسْلِمُ یا عَبْدَ اللَّهِ هَذَا یهُودِی خَلْفِی فَتَعَالَ فَاقْتُلْهُ إِلَّا الْغَرْقَدَ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرِ الْیهُودِ  .

[ریاض الصالحین باب الساعة واشراطها رقم ۱۸۲۰، مسلم كتاب الفتن و اشراط الساعة رقم الحدیث ۵۲۰۳، مسند امام احمد ۹۰۲۰ ، ۲۴۸۳۷]


حدیث: قیامت تا زمانی برپا نمی شود كه مسلمانان بایهودیان جهاد نكنند ویهودی پشت سرِ سنگ و درخت متواری می شود و سنگ و درخت صدا می زند كه مسلمان بیا پشت سر من یک یهودی مخفی است او را بكُش، بجز درخت «غَــرْ قَـــدْ» كه این درختِ یهودی است.
توضیح: غرقد درخت خارداری است كه در بیت المقدس می روید و از قرار معلوم یهودیان این درخت را می كارند وافزایش میدهند

منبع: پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 48
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

دعوای دوزن
نویسنده : Admin

hadith دو زن با پسران شان بودند؛ پسر یكی را گرگ ربود، هر یكی گفت: پسر تو بود كه گرگ برد؛ جهت فیصله قضیه را پیش حضرت داؤد علیه السلام بردند! حضرت داؤد  علیه السلام  درحق زن بزرگتر فیصله فرمودند؛

 

 

- كَانَتِ امْرَأَتَانِ مَعَهُمَا ابْنَاهُمَا جَاءَ الذِّئْبُ فَذَهَبَ بِابْنِ إِحْدَاهُمَا فَقَالَتْ صَاحِبَتُهَا إِنَّمَا ذَهَبَ بِابْنِكِ وَقَالَتِ الْأُخْرَى إِنَّمَا ذَهَبَ بِابْنِكِ فَتَحَاكَمَتَا إِلَى دَاوُدَ فَقَضَى بِهِ لِلْكُبْرَى فَخَرَجَتَا عَلَى سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَأَخْبَرَتَاهُ فَقَالَ ائْتُونِی بِالسِّكِّینِ أَشُقُّهُ بَینَهُمَا فَقَالَتِ الصُّغْرَى لَا تَفْعَلْ یرْحَمُكَ اللَّهُ هُوَ ابْنُهَا فَقَضَى بِهِ لِلصُّغْرَى.

[ریاض الصالحين باب الغررمن المنثورات ،صحیح  البخاری كتاب الرقاق الرقم:۶۰۰۲، الفرائض ۶۲۷۱،  صحیح مسلم:  الاقضیة ۳۳۴۵، الفضایل۴۲۳۴،  ۴۲۳۵،سنن النسائی آداب القضاة ۵۳۰۷ مسند احمد: ۷۰۲۰، ۷۷۶۸]

حدیث: دو زن با پسران شان بودند؛ پسر یكی را گرگ ربود، هر یكی گفت: پسر تو بود كه گرگ برد؛ جهت فیصله قضیه را پیش حضرت داؤد علیه السلام بردند! حضرت داؤد  علیه السلام  درحق زن بزرگتر فیصله فرمودند؛ باز پیش حضرت سلیمان  علیه السلام  آمدند، حضرت سلیمان  علیه السلام  فرمودند: چاقوئی بیاورید تا به دوقسمت تقسیمش كنم! زن كوچك تر گفت: این كار را نكنید! این پسر از آنِ او است؛ حضرت سلیمان در حق كوچك تر فیصله فرمودند.
توضیح: قضاوت بنابر بازجوئی ظاهری صورت می گیرد وقاضی از علم غیب باخبر نیست ولی عده‌ی ازقاضی‌ها زیرك هستند، اگر قاضی بنابر مدارك ظاهری چیزی را به ‌كسی داد كه درواقع این چیز از او نبود این شیء برای او حلال و جایز نمی شود ونباید به قاضی بد ظن شد كه رشوه گرفته و یا پارتی بازی نموده است.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 44
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

التزام به راستگویی و صداقت
نویسنده : Admin
عن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه: أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: «عَلَیكُمْ بِالصِّدْقِ فَإِنَّ الصِّدْقَ یهْدِى إِلَى الْبِرِّ وَإِنَّ الْبِرَّ یهْدِى إِلَى الْجَنَّةِ وَمَا یزَالُ الرَّجُلُ یصْدُقُ وَیتَحَرَّى الصِّدْقَ حَتَّى یكْتَبَ عِنْدَ اللهِ صِدِّیقًا». [مسلم، (2607)، ترمذی، (2038)]

از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت شده است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «راستگویی را لازم بگیرید؛ به راستی كه صدق و راستگویی، به سوی نیكی هدایت مى كند، و نیكى به سوی بهشت رهبری مى كند، و مرد همچنان راست مى گوید و در جستجوی حقیقت می باشد، تا این كه نزد خداوند از راستگویان محسوب مى شود».

شرح الفاظ حدیث:
علیکم بالصدق: راستگویی را لازم گرفته و در گفتار و کردار خویش آن را رعایت کنید.
الصدق: به دست آوردن چیزی و کامل کردن آن.

در پرتو توصیۀ نبوی:
در این وصیّت مبارک، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم امتش را به راستگویی توصیه نموده و از آنها می خواهد تا در جستجوی حقیقت باشند، زیرا صدق و حقیقت مسلمان را به سوی نیكی هدایت مى كند، و نیكى نیز به سوی بهشت رهبری مى كند.
راستگویی و صداقت ـ ای برادر مسلمان ـ زیبایی و زینت مردان آزاده و نیک کردار است و یکی از مصادیق بزرگ اخلاق می باشد که تمام خصلت‏های نیک را در خود جمع کرده است. لفظ «البر» نیز کلمۀ جامعی است که شامل تمام معانی خیر است. حال ببینید که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم چگونه وصیت خویش را با اسلوب ایجاد انگیزه آغاز نموده تا باعث تشویق شنوندگان شده و آنان را برای غنیمت شمردن فرصت و شتافتن به سوی صداقت و راستگویی انگیزه دهد.

آیات قرآن پیرامون صدق و صادقین:
  صدق یکی از فضایل بزرگ و از موارد اخلاق بزرگ قرآنی است. صداقت صفتی است که الله متعال خلیلش ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام را با آن ستوده است، آنجا که می فرماید: «وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّیقًا نَبِیا» [مریم:41]؛ در کتاب (قرآن، برای مردمان گوشه ای از سرگذشت) ابراهیم را بیان کن. او بسیار راست کردار و راست گفتار و پیغمبر بود.
«وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِیا» [مریم:54]؛ در کتاب (آسمانی قرآن) از اسماعیل بگو، آن کسی که در وعده هایش راست بود. و پیغمبر والامقامی بود.
الله تبارک و تعالی بندگان خود را به همنشینی و مجالست با صادقین امر نموده و می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» [توبه:119]؛ ای مؤمنان! از خدا بترسید و همگام با راستان باشید.
خداوند متعال گروهی از مؤمنان و صالحانِ صحابه رضوان الله علیهم اجمعین را در قرآن کریم می ستاید و علت این ستایش نیز صداقت آنان در عهدی است که با الله متعال بسته بودند؛ می فرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا * لِیجْزِی اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ» [احزاب: 23ـ24]؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که با خدا راست بوده اند و در پیمانی که با او بسته اند. برخی پیمان خود را بسر برده اند (و شربت شهادت سرکشیده اند) و برخی نیز در انتظارند (تا کی توفیق رفیق می گردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد) آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده اند (و کمترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکرده اند). هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش بدهد.
همچنین الله متعال به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم یادآوری می نماید که از او، آغاز و پایانی توأم با صداقت بخواهد: «وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِیرًا» [اسراء:80]؛ بگو: پروردگارا! مرا صادقانه (به هرکاری) وارد کن، و صادقانه (از آن) بیرون آور، (وچنان کن که خط اصلی من در آغاز و انجام همه چیز، راستی و درستی باشد) و از جانب خود قدرتی به من عطا فرما که (در امر حکومت بردوستان و اظهار حجت در برابر دشمنان برایم) یار و مددکار باشد.
حضرت ابراهیم علیه السلام از الله متعال نام و یاد نیکی در میان نسل‏های بعد می خواهد، آنجا که در دعایش فرمود: «وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ» [شعراء:84]؛ برای من ذکر خیر و نام نیک در میان آیندگان برجای دار.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 44
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

نگاهی گذرا بر تدوین حدیث نبوی صلی الله علیه وسلم
نویسنده : Admin

 عده ای بر این باورند که ذخیره حدیثی، حدود یک قرن فقط با حفظ نمودن متداول بوده و نوشتنی در کار نبوده است. اما سرچشمه این اندیشه ناصواب، اخبار و روایاتی است که پژوهش گران حوزه علم حدیث قبل از ایشان در باره تدوین حدیث منتشر کرده اند و آنها بر این اعتقاد بودند که مدون اول این علم، ابن شهاب زهری متوفی 125هـ ق است.

این طرز تفکر بر فرهیختگان و مصنفانی همچون ابوطالب مکی، نیز با وجود یافتن تناقض در این باره بر آن صحه می گذاشتند.
اما فرزند رشید اسلام و خادم سنت نبوی، خطیب بغدادی رحمه الله در این وادی قدم برداشت تا ثابت کند که کتابت حدیث در حیات طیبه حضرت رسول صلی الله علیه وسلم صحابه و تابعین نیز مروج بوده است.

شیوه نوشتار در حیات طیبه نبوی صلی الله علیه وسلم
جامعه عرب قبل از ظهور اسلام در حفظ اشعار، قصص و رویدادها و انساب به حافظه خود اعتماد می کردند و نوشتن و ثبتی در کار نبود و بنا بر همین به قوت حافظه مشهور شده بودند. اما این دلیل بر عدم وجود نوشتار بین آنها نیست. زیرا در جامعه مکی آن روز تجار می زیستند که نیاز به حساب و کتاب داشتند. گرچه افراد با سواد انگشت شمار بودند. بنا بر همین است که قرآن کریم عرب آن روز را به «أمیّون» تعبیر و توصیف می کند آنجا که می فرماید: «هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم» و در حدیث نبوی صلی الله علیه وسلم آمده است: «إنا أمّة أمیّة لانکتب و لانحسب.»
اما با ظهور اسلام عزیز و آغازین روزهایش، نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وسلم جامعه اسلامی را به آموختن و فراگیری علم تشویق و ترغیب نمود و فدیه اسرای بدر را تعلیم ده نفر از فرزندان انصار مقرر فرمود.

نگارش حدیث در حیات نبوی صلی الله علیه وسلم
با وجود جمعی از نویسندگان در عهد نبوی صلی الله علیه وسلم و اقدام آنها به نوشن و ثبت قرآن کریم، کسی اقدام به جمع آوری احادیث ننمود و اغلب بر حافظه خود اعتماد می کردند و رسول الله صلی الله علیه وسلم هم آنها را دستور به این کار ندادند و شاید علت این کار این بود که قوت حافظه آنها کما کان باقی بماند، و دیگر اینکه روایت حدیث بالمعنی جایز بود.  بر خلاف قرآن کریم که لفظ و معنایش معجزه است و باید عینا ثبت و ضبط می شد.
 از طرفی چون مسلمانان با اسلوب قرآن کریم مأنوس نشده بودند و احتمال داشت که عموم مسلمانان دچار شک و خلط احادیث با آیات قران کریم بشوند و آن هم زمانی بود که قرآن کریم لحظه به لحظه نازل می شد، لذا جهت دفع خلط، دستور به نوشتن داده نشد.

روایاتی که دال بر نهی از کتابت و ثبت حدیث هستند
در مجموعه ذخیره احادیث روایاتی وجود دارد که از نوشتن حدیث نهی می کنند که از آن جمله:
1- «لاتکتبوا عنی، و من کتب عنی غیرالقرآن فلیمحه و حدّثوا عنی ولاحرج.» (أخرجه مسلم فی کتاب الزهد و الرقائق/3004)
2- قال ابوسعید الخدری رضی الله عنه «جهدنا بالنبی صلی الله علیه وسلم أن یأذن لنا فی الکتاب فأبی» (تقیید العلم، ص32)

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 76
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

حضرت‌ عثمان‌ ذی‌النورین‌؛ سومین‌ جانشین‌ رسول‌الله- صلی الله علیه و سلم- [بخش پایانی]
نویسنده : Admin

 مشكلات‌ دوران‌ خلافت‌ سیدنا عثمان‌- رضی الله عنه-
 چنانكه‌ قبلاً اشاره‌ شد مسلمین‌ در زمان‌ خلافت‌ عثمان‌- رضی الله عنه- به‌ پیروزی‏های‌ چشم‌گیر و فتوحات‌ بزرگی‌ دست‌ یافتند و ملت‌های‌ جدیدی‌ با طرز تفكر و فرهنگ‌های‌ متفاوتی‌ به‌ جامعه‌ اسلامی‌ پیوستند. در نتیجه‌ تمدن‌ شهری‌ و وسایل‌ جدید رفاهی‌ در زندگی‌ مردم‌ راه‌ یافت‌ و بدون‌ شك‌ این‌ همه‌ ترقی‌ و پیشرفت‌ آثار و نتایجی‌ روانی‌ و اخلاقی‌ داشت‌ و لاجرم‌ این‌ همه‌ نعمت‌ باید مالیاتی‌ داشته‌ باشد كه‌ ملت‌ها در طول‌ زندگی‌ و جامعه‌ ها و دولت‌ها در تاریخ‌ خود آن‌ را پرداخته ‌اند.

از سوی‌ دیگر چون‌ حضرت‌ عثمان‌- رضی الله عنه- زمام‌ خلافت ‌را به‌ دست‌ گرفت‌، مردم‌ اندك‌ اندك‌ با زمان‌ رسول‌ خدا- صلی الله علیه وسلم- فاصله‌ می ‌گرفتند و آثار تحول‌ در جامعه‌ بزرگ ‌اسلامی‌ پدیدار گشت‌ و می ‌رفت‌ كه‌ به‌ تدریج‌ تغییر جهت‌ دهد و آن‌ مسیری‌ را كه‌ مربّی‌ اول‌، یاران‌ خود را بدان‌ رهنمایی‌ كرده‌ و اصحاب‌ خود را بدان‌ شیوه ‌تربیت‌ نموده‌ بود، رها كرده‌ مسیر دیگری‌ را در پیش‌ گیرند. رسول‌ الله- صلی الله علیه و سلم- یاران‌ خود را به‌ گونه ‌ای‌ تربیت‌ كرده‌ بود كه‌ علاقه ‌ای‌ به‌ دنیا و كسب‌ مقام‌ و ثروت ‌نداشتند و در ثروت‌ اندوزی‌ و كسب‌ قدرت‌ از یكدیگر سبقت‌ نمی ‌گرفتند.
حضرت‌ عمر- رضی الله عنه- در زمان‌ خود توانست‌ در برابر این‌ سیل‌ خروشان‌ سدی‌ آهنین‌ قرار دهد و با قدرت ‌تمام‌ جلوی‌ آن‌ را بگیرد، اما در زمان‌ سیدنا عثمان ‌مملكت‌ اسلامی‌ بیش‌ از پیش‌ گسترده‌ شد، وسعت‌ فتوحات‌ و كثرت‌ غنایم‌ و فراوانی‌ اموال‌ دست‌ در دست‌ هم‌ داده‌ به‌ سرعت‌ این‌ دگرگونی‌ و تغییر جهت‌ افزودند.
بر اثر این‌ قبیل‌ عوامل‌ در زمان‌ حضرت‌ عثمان‌- رضی الله عنه- در قلعه‌ استوار جامعه‌ اسلامی‌ روزنه‌ هایی‌ ایجاد شد كه‌ بادهای‌ مسمومی‌ به‌ شكل‌ طوفان‌ در آن‌ نفوذ كرد. گر چه‌ در عزم‌ و ارادۀ‌ حضرت‌ عثمان‌ هیچ‌گونه ‌سستی ای‌ راه‌ نیافته‌ بود، و ایشان‌ در امور خلافت ‌سر مویی‌ از جادۀ‌ حق‌ منحرف‌ نشده‌ و در سیاست‌ خود از قوانین‌ عدالت‌ تخلف‌ نكرده‌ بود، ولی‌ مردمی‌ كه‌ عثمان‌- رضی الله عنه- با آنها سر و كار داشت‌، آن‌ عرب‌ ساده‌ و سخت‏كوش‌ بدوی‌ سابق‌ نبودند، بلكه ‌مردمی‌ جهان‌ دیده‌ و غرق‌ در ناز و نعمت‌ بودند و به ‌مقتضای‌ فطرت‌ انسانی‌ كه‌ اگر نفس‌ انسان‌ در تنعم‌ آزاد باشد و به‌ نحو صحیح‌ تربیت‌ نشود، بصیرتش‌ را از دست‌ داده‌ و زمام‌ عقل‌ از دستش‌ رها می ‌شود؛ این‌ چنین‌ شده‌ و گرفتار انحرافاتی‌ شده‌ بودند.
استاد عباس‌ محمود عقاد، این‌ حقیقت‌ را به خوبی‌ بیان‌ كرده‌ می ‌گوید: بزرگترین‌ مشكل‌، همان‏گونه‌ كه‌ در آینده‌ واضح‌ خواهد شد، این‌ بود كه‌ عثمان‌- رضی الله عنه- گر چه‌ عملی‌ مرتكب‌ نشد كه‌ در زمان‌ خلفای‌ قبلی ‌نظیری‌ نداشته‌ باشد، ولی‌ محیط‌ و شرایط‌ تغییر كرده‌ بود و اوضاع‌ مانند سابق‌ نبود، خلفای‌ قبلی ‌برای‌ حضرت‌ عثمان‌ الگو و نمونه‌ بودند و اتباع‌ از روش‌ آنان‌ هدف‌ اصلی‌ وی‌ بود، اما زمان‌ و محیطی‌ كه‌ می ‌خواست‌ روش‌ آنان‌ را به‌ اجرا درآورد آن ‌زمان‌ سابق‌ نبود و مردم‌ نیز آن‌ مردم‌ سابق‌ نبودند و این‌ خود بزرگترین‌ مشكل‌ بود كه‌ چگونه‌ در شرایط ‌جدید، با در نظر گرفتن‌ مقتضیات‌ زمان‌ روش‌ آنان ‌را پیاده‌ كند.
سپس‌ می‌ افزاید: از زمان‌ مسلمان‌ شدن‌ عثمان‌- رضی الله عنه- تا زمانی‌ كه‌ ایشان‌ زمام‌ امور را بدست‌ گرفت‌، جامعه‌ عربی‌ در سطح‌ بسیار گسترده‌ ای‌ تغییر كرده‌ بود، و گرایش‏ها در جامعه‌ اسلامی‌ با گرایش‏های‌ ملل‌ دیگر جهان‌ هم‏سو شده‌ بود و تقریباً طرز زندگی‌ ملت‏های ‌شرق‌ و غرب‌ با هم‌ مشابهت‌ پیدا كرده‌ بود.
در این‌ اوضاع‌ معترضین‌ و منتقدین‌ فرصت‌ یافته‌ و عملكرد او را با عملكرد شیخین‌ مقایسه‌ كرده‌ و مورد محاسبه‌ قرار می‌ دادند.
عقاد می‌ گوید: مردم‌ در زندگی‌ و اهداف‌شان‌ همانند ملت‏های‌ دیگر، مطابق‌ میل‌ خود، زندگی ‌می ‌كردند، اما از خلیفه‌ سوم‌ انتظار داشتند كه‌ در تمام‌ امور، از روش‌ و سیرۀ‌ دو خلیفه‌ قبلی‌، سر مویی ‌تجاوز نكند، در صورتی كه‌ خودشان‌ از روش‌ و سیرۀ ‌رعیت‌ خلیفه‌ اول‌ و دوم‌ بسیار منحرف‌ شده‌ بودند.
نباید منكر شد كه‌ سیدنا عثمان‌- رضی الله عنه- از قدرت‌ و نیروی‌ ابوبكر و عمر- رضی‌الله عنهما- برخوردار نبود، اما خود سیدنا عمر- رضی الله عنه- با قدرت‌ و هیبتی‌ كه‌ از آن ‌برخوردار بود، در روزهای‌ آخر خلافت‌ خویش‌ احساس‌ می ‌كرد كه‌ زمان‌ با گذشته‌ فرق‌ كرده‌ است‌، لذا در دعاهای‌ خود می‌ گفت‌: «خدایا سِنّم‌ بالا رفته ‌و قوایم‌ ضعیف‌ گشته‌ و رعیتم‌ در جهان‌ پراكنده ‌شده‌ است‌، مرا در حالی‌ به‌ سوی‌ خویش‌ فراخوان ‌كه‌ حق‌ كسی‌ از دستم‌ ضایع‌ نشده‌ و در انجام‌ وظیفه‌ كوتاهی‌ نكرده‌ باشم‌.»
عثمان‌- رضی الله عنه- نیز این‌ تفاوت‌ بزرگ‌ بین‌ دو زمان‌ را درك ‌كرده‌ بود، و می‌ ترسید كه‌ این‌ بیماری‌ فراگیر شود. لذا مردم‌ را نسبت‌ به‌ آن‌ هشدار می‌ داد، و همواره‌ در مجالس‌ و سخنرانی‌ها می ‌گفت‌: «حالتی‌ كه‌ امت ‌اسلامی‌ امروزه‌ به‌ آن‌ مبتلا گشته‌، سرنوشتی‌ است‌ كه‌ قابل‌ برگشت‌ نیست‌. همانا فتنه‌ دنیا آن‌ چنان‌ بر دلها چیره‌ گشته‌ كه‌ هیچ‌ تدبیر و كوششی‌ كارساز نیست.‌»
عقاد می ‌افزاید: مشكل‌ و آزمایش‌ بزرگ‌ این‌ بود كه‌ زمان‌ خلافت‌ حضرت‌ عثمان‌- رضی الله عنه- زمانی‌ بود كه‌ در آن ‌مراحلی‌ پیش‌ می ‌آمد كه‌ نیاز بود مردم‌ به‌ خلافت ‌اعتماد كنند، امّا [بر اثر موج‌ تبلیغات‌ سوئی‌ كه‌ ایجاد شده‌ بود] این‌ اعتماد بطور كامل‌ دیده‌ نمی‌ شد. همچنین‌ مراحلی‌ پیش‌ می‌ آمد كه‌ به‌ سلطه‌ و قدرت ‌قاطع‌ خلیفه‌ نیاز بود، امّا [بنا بر سیاست‌ تسامح‌ و مدارای‌ خلیفه] این‌ قاطعیت‌ نیز دیده‌ نمی ‌شد؛ لذا حكومتی‌ كه‌ از این‌ دو جانب‌ با مشكل‌ مواجه‌ گردد مسلماً از گزند حوادث‌ و احوال‌ در امان‌ نخواهد ماند.
با این‌ حال‌ استاد عقاد می‌گوید: همانا سیاست‌ و تدبیر عثمان‌- رضی الله عنه- برای‌ حل‌ مشكلات‌ امور خارجی‌ دولت‌ اسلامی‌، كه‌ ناگهان‌ بعد از خلافت‌ با آن ‌مواجه‌ شد، بهترین‌ چاره‌ و حكیمانه‌ ترین‌ راه ‌حلی‌ بود كه‌ یك‌ خلیفه‌ در چنان‌ موقعیتی‌ می ‌اندیشید؛ این‌ راه‌ حل‌ عبارت‌ بود از راستی‌ و درستكاری‌، استقامت‌ و عزم‌ راسخ‌، سرعت‌ عمل‌ توأم‌ با احتیاط‌ و سیاستِ‌ «با دوستان‌ تلطّف‌ با دشمنان‌ مدارا».

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 80
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

حضرت‌ عثمان‌ ذی‌النورین‌؛ سومین‌ جانشین‌ رسول‌ الله [بخش اول]
نویسنده : Admin
حضرت‌ عمر- رضی الله عنه- در آخرین‌ لحظات‌ زندگی‌ خود، شش‌ نفر از اصحاب‌ را به عنوان‌ اعضای‌ شورا انتخاب ‌كرد كه‌ آنان‌ از میان‌ خود یكی‌ را به‌ جانشینی‌ وی ‌برگزینند. این‌ شش‌ نفر عبارت‌ بودند از: عثمان ‌بن‌عفان‌، علی ‌بن ‌ابی‌طالب‌، طلحة بن‌ عبیدالله، زبیر بن‌ عوام‌، سعدبن‌ابی‌وقاص‌ و عبدالرحمن‌بن‌عوف‌ (رضی‌الله عنهم‌).

 ایشان‌ از اینكه‌ به طور معین‌ یكی‌ از اینها را به‌ خلافت‌ انتصاب‌ كند، اجتناب‌ كرد و گفت‌: «نمی‌خواهم‌ بار خلافت‌ را هم‌ در حال‌ حیات‌ و هم‌ بعد از مرگ‌ به دوش‌ بكشم‌. اگر خداوند به‌ شما ارادۀ‌ خیری‌ داشته‌ باشد، شما را به‌ بهترین‌ آنها متفق‌ خواهد نمود، همانگونه‌ كه‌ بعد از وفات‌ پیامبر-- صلی الله علیه و سلم-- بر بهترینتان‌ متفق‌ گردانید.»
تقوی‌ و خداترسی‌ بی‌شایبۀ‌، وی‌ را بر آن‌ داشت‌ تا سعیدبن‌زید راـ هر چند او نیز از جمله‌ ده‌ نفر بشارت‌ یافته‌ به‌ بهشت‌ (عشره‌ مبشره‌) بود ـ از اعضای‌ شورا قرار ندهد. زیرا او پسر عمویش‌ بود و می‌ترسید كه‌ مبادا به خاطر مراعات‌ نسبتش‌ با امیرالمؤمنین‌ او را انتخاب‌ كنند. بنابراین‌ نام‌ او را به‌ میان‌ نیاورد. به‌ اهل‌ شورا گفت‌ كه‌ پسرش‌ عبدالله ـ كه‌ از فقهای‌ صحابه‌ بود ـ در شورا ـ به‌ عنوان‌ ناظرـ حضور یابد، ولی‌ حق‌ انتخاب‌ نداشته‌ باشد. و وصیت‌ نمود كه‌ صهیب‌ رومی‌ تا سه‌ روزی‌ كه‌ كار شورای‌ انتخاب‌ خلیفه‌ به‌ پایان‌ می‌رسد، امام‌ جماعت‌ مسلمین‌ باشد و توصیه‌ كرد مردم‌ اهل‌ شورا را در این‌ امر یاری‌ كنند. نیز فرمود: «گمان‌ نمی‌كنم‌ مردم‌ كسی‌ را بر عثمان‌ و علی‌ ترجیح ‌دهند.»
پس‌ از پایان‌ مراسم‌ تشییع‌ و تدفین‌ سیدنا عمر- -رضی الله عنه-- حضرت‌ مقدادبن ‌اسود اهل‌ شورا را در خانه‌ای ‌فراخواند. بعد از مدتها بحث‌ و تبادل‌ نظر به‌ این ‌نتیجه‌ رسیدند كه‌ سه‌ نفر از آنان‌ به‌ نفع‌ سه‌ نفر دیگر كنار روند؛ زبیر به‌ نفع‌ علی‌ و سعد به‌ نفع ‌عبدالرحمن‌بن‌عوف‌ و طلحه‌ به‌ نفع‌ عثمان‌ كنار رفتند و حق‌ خود را به‌ آنها بخشیدند. سپس‌ عبدالرحمن‌ به‌ عثمان‌ و علی‌ رو كرد و گفت‌: «كدام یك‌ از شما نیز از حق‌ خود دست‌ برمی‌دارد تا حق‌ انتخاب‌ از میان‌ دو نفر باقی‌مانده‌ به ‌او سپرده‌ شود؟ و او نیز با در نظر گرفتن‌ خدا و مصلحت‌ دین‌، برترین‌ را انتخاب‌ كند»، عثمان‌ وعلی‌ هر دو سكوت‌ كردند. لذا خود عبدالرحمن‌ از حق‌ خود منصرف‌ شد و گفت‌: «خداوند را برعملكرد خود ناظر دانسته‌ و مصلحت‌ اسلام‌ را در نظر خواهم‌ گرفت‌، و در انتخاب‌ بهترین‌ شما تمام ‌تلاش‌ خود را بكار خواهم‌ برد.» عثمان‌ و علی‌ هر دو موافقت‌ كردند. سپس‌ عبدالرحمن‌ با هر یك‌ از آنها بطور جداگانه‌ صحبت‌ كرد و فضایل‌ آنها را برشمرد و از هر كدام‌ از آنان‌ عهد گرفت‌ كه‌ اگر به‌ خلافت‌ انتخاب‌ شد، عدل‌ را پیشه‌ كند و اگر دیگری‌ انتخاب‌ شد، از او اطاعت‌ كرده‌ و بر این‌ امر راضی‌ باشد، كه‌ هر دو پذیرفتند.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 39
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

سیرت ابوبکر صدیق- رضی الله عنه-
نویسنده : Admin
زندگانی ابوبكر- رضی الله عنه - صفحه درخشانی از تاریخ اسلامی است كه پرتوش، سراسر تاریخ را در برگرفته و همه را خیره و مبهوت نموده است. آن دوران بی‏نظیری كه تاریخ جوامع، هرگز چنان شوكت، عظمت، اخلاص، جهاد و دعوتی را به خود ندیده كه تا این حد، بر پایه‏های ارزشمند فكری و عقیدتی استوار باشد.

ابوبكر- رضی الله عنه - از آن دسته پیشوایانی است كه سیرت و راه آنان به نگارش در می‏آید تا مردم، به اقوال و عملكرد آنان در زندگی دنیا درآمیزند و آن را پیشۀ خود سازند. چراكه سیرت ابوبكر- رضی الله عنه - از قویترین مصادر ایمانی است كه عاطفه و احساس درست اسلامی به همراه فهم و شناخت صحیح از دین را به ارمغان می‏آورد.

اسم و نسب
وی عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب، القرشی التیمی، ابوبکر صدیق بن ابی قحافه می‏باشد. همچنین به خاطر زیبایی چهره و نجابت ابوبکر صدیق، به ایشان"عتیق" هم گفته می‏شد.
پدر حضرت ابوبکر، عثمان بن عامر بن عمرو با كنیه "ابوقحافه" بود كه در فتح مكه، مسلمان شد؛ ابوبكر- رضی الله عنه- پدرش را در فتح مكه به نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: "ای ابوبكر! چرا پیرمرد را نگذاشتی كه ما به نزدش برویم؟" ابوبكر- رضی الله عنه - گفت: "سزاوار بود كه او، به حضور شما بیاید." ابوقحافه- رضی الله عنه- در آن روز، مسلمان شد و با رسول خدا صلی الله علیه وسلم بیعت كرد.
مادر ابوبكر، سلمی دختر صخر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تیم با كنیه "ام الخیر" است كه از مسلمانان نخستین به شمار می‏رود.

جایگاه ابوبکر صدیق در میان قریش
ابوبكر صدیق- رضی الله عنه - در دوره پیش از اسلام، یكی از افراد برجسته و بلكه از اشراف و بزرگان قریش بود؛ ایشان مسؤولیت پرداخت دیه‏ها و بدهی‏های قریش را بر عهده داشت؛ او همواره در این مورد به قدری امین و مورد اعتماد قریشیان بود كه در پرداخت خون‏بها یا تاوان و غرامت، با او همراهی می‏كردند و اگر شخصی غیر از ابوبكر، برای كسی خون‏بها و یا غرامتی تعیین می‏كرد، مورد قبول قریش واقع نمی‏شد.
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه به دور از نجاست‏های جاهلیت رشد کرد؛ او به هیچ وجه در مقابل بتها سجده نکرد، هرگز شراب ننوشید (نه قبل از اسلام و نه بعد از اسلام)، او به اخلاق أصیل عربی آراسته بود، وی دارای اخلاقی نیکو بود و در میان مردم از محبوبیت بالایی برخوردار بود، راستگو بود و خوش‏مجلس.
 استاد "رفیق العظم" در این مورد چنین گفته است: «واقعاً بسی جای افتخار است كه شخصی در میان بتها پرورش یابد و بدون وجود راهنما و رهبر، این چنین با ارادۀ قلبی و وجدان خویش، فرهیخته و جوانمرد باشد و به چنین جایگاه پر فضیلتی دست یابد؛… به شایستگی و با تمام وجود و از ته قلب از اسلام استقبال نماید و در زمرۀ نخستین مؤمنین به پروردگار جهانیان قرار گیرد و خیلی زود اسلام را بپذیرد و بینی متكبران و سركشان را به خاك بمالد و زمینه‏های هدایت‏یافتگی به دین استوار الهی را فراهم كند؛ آری، او چنان الگویی است كه اگر كسی راه او را بپیماید و به رشته محكم و استوار او درآویزد، ریشه‏های رذالت و پستی از وجودش ریشه‏كن می‏گردد.» [أشهر مشاهیرالإسلام 1/12]
ابوبکر صدیق رضی الله عنه دارای نسب رفیعی در میان قریش بود، و از آنجایی که معرفت خاصی در شناخت خیر و شر داشت، دارای جایگاه ویژه‏ای در علم و معرفت بود. حضرت ابوبکر صدیق در زمینه تجارت نیز صاحب تجربه بوده و در میان قوم خود محبوبیت داشت، به طوری که مردم قریش به ایشان اعتماد کرده، وی را از رؤسای خویش در جاهلیت قرار دادند که در مسائل مختلف با وی مشورت می‏کردند.
آری! ابوبكر- رضی الله عنه - آن چنان بزرگ و نیكو نهاد بود كه هیچ یك از قریشیان بر او خرده نگرفته و آن گونه كه بر مؤمنان ضعیف، عیب‏جویی می‏كردند، بر او عیبی نگرفته و خوارش نداشته‏اند. تنها عیب و خرده‏ای كه قریشیان به گمان خودشان بر ابوبكر- رضی الله عنه- گرفتند، این بود كه او به خدا و رسولش ایمان آورده است.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه نمایید


ادامه مطلب
بازدید : 64
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

گذری بر سیرت امیرالمؤمنین عمربن الخطاب رضی‌الله‌عنه
نویسنده : Admin
omarحضرت عمر رضی‌الله‌عنه  یکی از ده شخصیتی است که در دنیا مژده ورود به بهشت را از زبان نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم  دریافت کردند. خداوند همواره حق را از زبانش جاری ساخته بود و در بسیاری از موارد وحی الهی در مقام تأیید رأی ایشان نازل می‌گردید. رأی ایشان در مورد اسرای بدر، عدم نماز جنازه بر منافقین، حجاب ازواج مطهرات، مصلی قرار دادن مقام ابراهیم، حرمت شراب و... مورد تأیید قرآن مجید قرار گرفته‌اند.
--------------------------------------------------------------------------------
ابوحفص فاروق عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی قریشی عدوی در سال سیزدهم بعد از واقعه عام الفیل- چهل سال قبل از هجرت- دیده به جهان گشود. اودر دوران جوانی دارای قاطعیت و صلابتی خاص و از جایگاه والایی در میان قریش برخوردار بود. هنگامی‌که قریش با قومی دیگر منازعه و درگیری پیدا می‌کرد و نیاز به رایزنی می‌شد، ایشان را به عنوان سفیر می‌فرستادند.  در میان یاران و اصحاب نبی مکرم اسلام از عمر فاروق به عنوان یک شخصیت برجسته ، شجاع، قاطع، اندیشمند، عادل و فاتحی به نام یاد می‌شود و اولین کسی است که به امیرالمؤمنین ملقب گشت.

چگونه مشرف به اسلام شد؟
فاروق اعظم رضی‌الله‌عنه  در سال ششم بعثت در سن 27 سالگی به اسلام مشرف گشت. اسلام آوردن حضرت عمر رضی‌الله‌عنه  یکی از معجزات رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم  بود زیرا روز قبل، آن‌حضرت  صلی‌الله‌علیه‌وسلم دعا کرده بود: اللهم أعزّ الإسلام بأحبّ هذین الرجلین إلیک؛ بإبی جهل أو بعمر بن الخطاب[ سنن الترمذی] (بار الها دین اسلام را با هر کدام از این دو نفر که در نزد تو محبوبتر هستند نصرت بفرما؛ با ابوجهل یا اینکه با عمربن خطاب).
روزی خباب بن ارت به قصد تعلیم قرآن به فاطمه بنت خطاب (خواهرعمر) و همسرش سعید بن زید رضی‌الله‌عنه  به منزل آنان رفته بود. در همین اثنا حضرت عمر رضی‌الله‌عنه  در حالی که حمایل شمشیر را به گردنش آویخته بود تا با اسلام و پیامبر خدا تسویه حساب نموده و آن حضرت را به شهادت برساند. صدای تلاوت قرآن از داخل منزل خواهرش به گوشش رسید در را گشود، پس از درگیری و ضرب و شتم خواهر و دامادش، با تلاوت آیاتی از قرآن کریم، انقلاب بزرگی در درونش پدید آمد و پرسید: محمد کجاست؟!
خباب رضی‌الله‌عنه  هنگامی که گفتار عمر رضی‌الله‌عنه  را شنید از مخفی‌گاه خود بیرون آمد و فریاد برآورد: ای عمر! سوگند به خدا من امیدوارم که خدا تو را مشمول دعای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم  گردانیده باشد؛ من دیروز از ایشان شنیدم که می‌فرمود: بار الها اسلام را با یکی از این دو نفر- ابوجهل یا عمربن خطاب تقویت بگردان.
حضرت عمر رضی‌الله‌عنه  بلافاصله از او پرسید: ای خباب! پیامبر را اکنون کجا می‌توانم بیابم؟ خباب پاسخ داد: در محل صفا داخل منزل ارقم بن أبی الارقم.
حضرت عمر رضی‌الله‌عنه به دار ارقم رفت. آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم  چند قدم از جای خود به پیشواز او رفت و حمایل و شمشیرش را گرفت و فرمود:« ما أنت منتهي يا عمر حتى ينزل الله بك من الخزي والنكال ما أنزل بالوليد بن المغيرة اللهم هذا عمر بن الخطاب اللهم أعز الدين بعمر. فقال عمر: أشهد أنك رسول الله - صلى الله عليه وسلم - . فأسلم»[ دلائل النبوة للبیهقی] ای عمر! آیا زمان آن فرانرسیده که از کردارت دست برداری قبل از اینکه مانند ولید بن مغیره مورد سرزنش و عذاب الهی قرار بگیری؟.  بارالها ب! این عمربن خطاب است، دین را با او عزت ببخش.آنگاه حضرت عمر رضی‌الله‌عنه اعلام  فرمود: گواهی می‌دهم که تو رسول خدا هستی. و- به این ترتیب- اسلام آورد.
با اسلام آوردن حضرت عمر رضی‌الله‌عنه دعوت دین مقدس اسلام در سرزمین مکه علنی و آشکار شد زیرا او در همان لحظات نخستین که در منزل ارقم اسلام را پذیرفت خطاب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم   و مسلمین فرمود: ای رسول الله! قسم به ذاتی که شما را به پیامبری مبعوث کرده است بیا از اینجا بیرون شویم و به طور روشن به اعلام موضع خود بپردازیم. مسلمانان به همراه  حضرت عمر رضی‌الله‌عنه  وارد مسجد الحرام شدند و نماز را در اطراف کعبه برگزار کردند و کسی از قریشیان جرأت ممانعت نداشت. اینجا بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ایشان را ملقب به " فاروق" کردند؛ زیرا خداوند با اسلام وی بین حق و باطل جدایی افکند.
برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید

ادامه مطلب
بازدید : 49
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

خودآرایی بانوان و چارچوب شرعی آن
نویسنده : Admin
khodarai01تمایل به زیبایی و جمال در فطرت انسان به‌ ودیعت نهاده شده است و دین مقدّس اسلام این تقاضای طبیعی را لحاظ نموده و آراستگی را برای همه مردان و زنان مشروع دانسته است. همچنین فطرت و ویژگی‌ زن را نیز در نظر گرفته است، ازاین‌رو بعضی از زینت‌ها و لباس‌ها را كه برای مردان حرام كرده مانند لباس ابریشمی و زیور‌آلات و طلا، آنها را برای زنان مباح دانسته است.

رضــا رخشـــانی
خداوند متعال جهان هستی را در نهایت زیبایی آفریده است. در طول روز خورشید به نورافشانی می‌پردازد، و شب ماه و ستاره‌ها با درخشش خود آسمان را می‌آرایند. انواع گل‌های رنگارنگ و معطّر، كوه‌های سر به فلك كشیده با پوششی از برف سفید و شفاف، آبشارهای زیبا، امواج دریا، انواع گوناگون حیوانات و پرندگان خوش‌آواز، همه و همه گوشه‌ای از مظاهر زیبایی جهان هستی و آفریده‌های الهی را به نمایش می‌گذارند. امّا كانون اصلی زیبایی‌های كائنات را انسان تشكیل می‌دهد كه بر همة مخلوقات برتری دارد؛ موجودی كه خداوند درباره‌اش می‌فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم»‍[تین:4]؛ ما انسان را در بهترین شكل و زیباترین سیما آفریده‌ایم.
تمایل به زیبایی و جمال در فطرت انسان به‌ ودیعت نهاده شده است و دین مقدّس اسلام این تقاضای طبیعی را لحاظ نموده و آراستگی را برای همة مردان و زنان مشروع دانسته است. همچنین فطرت و ویژگی‌ زن را نیز در نظر گرفته است، ازاین‌رو بعضی از زینت‌ها و لباس‌ها را كه برای مردان حرام كرده مانند لباس ابریشمی و زیور‌آلات و طلا، آنها را برای زنان مباح دانسته است. البتّه اسلام بعضی از انواع آرایش‌ها را كه خارج از فطرت و موجب تغییر در آفرینش خداوند و گرفتار شدن در دام خودپرستی است، حرام نموده است؛ زیرا چنین آرایش‌هایی از جمله ابزارهای شیطان در جهت فریب و گمراهی انسان‌ها است. همان‌گونه كه در قرآن كریم می‌خوانیم: «لآمرنّهم فلیغیرنّ خلق ‌الله»[نساء: 119]؛ [شیطان پس از طردشدن از بارگاه الهی گفت:] به ایشان (انسان‌ها) دستور می‌دهم تا آفرینش خدا را دگرگون ‌كنند.
با ذكر این مقدمه قصد داریم در این مقاله به زوایای مختلف آرایش زنان و حكم شرعی هر یك از آنها بپردازیم.

شرایط كلّی آرایش زنان از منظر شرعی
1ـ پنهان نمودن زینت از انظار نامحرمان و عدم تبرّج: خداوند متعال در قرآن ارشاد می‌فرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهنّ و یحفظن فروجهنّ و لایبدین زینتهنّ إلاّ ما ظهر منها»[نور: 31]؛ و به زنان مؤمن بگو: چشمانتان را [از نگریستن به نامحرمان] فروگیرند و پاكدامنی ورزید و زینت خود را آشكار نكنید مگر آنچه از آن ‌كه آشكار است.
«و قرن فی بیوتكنّ و لاتبرّجن تبرج الجاهلیة الأولی»‍[احزاب:33]؛ و در خانه‌های خود بمانید و هم‌چون جاهلیت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمایی نكنید.
پس از آن‌جایی كه زینت و آرایش پاسخی به نیاز فطری زن و ابزاری برای جلب توجّه و محبّت شوهر است، نباید در معرض نگاه بیگانگان قرار گیرد.
شهید سید قطب رحمه‌الله‌ در تفسیر «فی ظلال القرآن» می‌نویسد: زینت برای زنان حلال است، و زینت پاسخی به فطرت ایشان است. هر زنی آزمند است كه زیبا و آراسته باشد، و زیبا و آراسته جلوه‌گر آید. زینت هم از عصری تا عصر دیگر اختلاف پیدا می‌كند، و لیكن لباس آن در درون فطرت یكی است، و آن علاقه و رغبت برای كسب آن یا تكمیل كردن آن و جلوه‌تر نمودن آن در برابر مردان است. اسلام با این گرایش و رغبت مبارزه نمی‌كند، امّا به این علاقه و رغبت نظم‌ونظام و سروسامان می‌بخشد و آن را متبلور و جلوه‌گر در جهت دادن برای مرد واحدی می‌سازد كه شریك زندگی است. بدو آزادی می‌دهد كه او اطّلاع پیدا كند و بنگرد به زیبایی و جلوه‌گری‌های زن خود، آن زیبایی و جلوه‌گریی‌ كه كسی جز او حقّ ندارد بر آن اطّلاع یابد و بدان بنگرد.(1)
2ـ خودآرایی زن با هدف جلب توجّه مردان نامحرم نباشد: خداوند متعال ارشاد می‌فرماید: «ولا یضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ» [نور: 31]؛ و پاهای خود را [هنگام راه رفتن به زمین] نزنند تا زینتی كه پنهانش می‌دارند جلب توجّه كند.
در این آیه زنان مؤمن از پیروی روش زنان دوران جاهلیت منع شده‌اند؛ زیرا زن در عصر جاهلی به هنگام راه رفتن پای خود را به زمین می‌كوبید تا صدای خلخالش جلب توجّه كند و جهت نمایاندن زینت‌های پوشیده‌اش حركتی از خود بروز می‌داد تا آنها را در معرض نگاه مردان بیگانه قرار دهد.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 39
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

گزیده ای از تاریخ قرآن
نویسنده : Admin
tarikh-qoranبه خوبی آشکار است که قرآن کریم این کتاب مقدسِ آسمانی با دستورات حیات بخش و جاودانش تحول بس عظیمی‌ را برای زندگی مادّی و معنوی بشر به ارمغان آورده است. انسان را از گمراهی و فساد به سمت و سوی ترقی و سعادت هدایت نمود. یقیناً راز پیروزی اسلام بر کفر، و نشر دعوتهای اسلامی ‌به دست یازیدن مسلمین به قرآن و تدبر در مفاهیم حیاتبخش آن بر می‌گردد. و نیز شگفت آور نیست که در روزگار اوج قدرت بریطانیای کبیر،‌ آقای چرچیل نخست وزیر آن کشور،‌ قرآن را در مجلس لردها بلند نموده می‌گوید: ‌تا زمانیکه این قرآن در میان مسلمانان باشد استعمار بر آنها محال است ما باید سعی کنیم قرآن را از حیات و زندگی مسلمانان کنار بزنیم.
مقاله‌ای که پیش روی شما خوانندگان ارجمند قرار دارد گزیده‌ای از تاریخ قرآن است که امیدوارم مورد توجه و عنایت شما خوبان قرار گیرد.

چگونگی نزول قرآن
وحی بر آن حضرت صلى‌الله‌علیه‌وسلم به شیوه‌های مختلف نازل شده است،‌ در حدیثی از صحیح بخاری، ‌حضرت عائشه رضى‌الله‌عنها می‌فرمایند: حضرت هشام از آنحضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم سؤال کرد که چگونه وحی بر شما نازل می‌گردد،‌ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: گاهی صدایی مانند زنگوله بگوشم مى‌رسد و این کیفیت نزول وحی از انواع دیگر آن بر من دشوارتر است، ‌و در پایان این حالت آنچه از این صدا شنیده‌ام در خاطرم مانده و حفظ می‌گردد. وگاهی فرشته وحی به شکل انسان نزد آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمده پیام الهی را می‌رساند، در چنین مواقع جبرئیل امین بصورت یکی از اصحاب رضى‌الله‌عنهم خصوصاً‌ «دحیه کلبی» نمایان می‌گشت و گاهی نزول وحی بصورت گفت و گوی بلا واسطه و مستقیم با خداوند بود و گاهی مستقیماً‌ مطلب بر قلب اطهر رسول صلی‌الله‌علیه‌وسلم الهام و القا می‌شد.

تاریخ نزول قرآن
قرآن کریم کلام الهی بوده و ازلی است،‌ از ابتدا در لوح محفوظ وجود داشته است.
قرآن کریم دو مرتبه از لوح محفوظ نازل گردیده است،‌ یک مرتبه بصورت کلی در شب قدر به آسمان دنیا که به آن بیت المعمور نیز می‌گویند نازل شده سپس از آنجا بصورت تدریجی بمدت 23سال بر حسب نیاز بر پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم نازل گردیده است،‌ جبرئیل امین گاهی یک آیه کوتاه و بلکه جزئی از آیه و زمانی چندین آیه را با خود می‌آورد،‌ بعنوان مثال کوتاه ترین قسمت که به یک بار توسط فرستاده رب العالمین نازل شد جمله «غیر اولی الضرر» بود که قسمتی از آیه طولانی 96 سوره نساء است. و از سوی دیگر سوره انعام تماماً‌ به یک بار نازل گردیده است.
تقریباً‌ اکثر مفسرین بر این عقیده اتفاق نظر دارند که دومین نزول تدریجی قرآن بر قلب آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم آغاز گردید که سن مبارک ایشان به 40 سالگی رسیده بود وطبق روایات معتبر ابتدای آن نیز از شب قدر آغاز گردیده است که تاریخ این واقعه مصادف شد با غزوه بدر،‌ اما بطور قطعی نمی‌توان گفت که آن حادثه در چه تاریخی از ماه مبارک رمضان اتفاق افتاده است؛ از بعضی روایات 17 و از بعضی دیگر 19 رمضان استنباط می‌گردد.

تاریخ حفظ قرآن
قرآن کریم بصورت یک مرتبه و یکبار فرود نیامد، بلکه برحسب نیاز و در شرایط خاص و گوناگون تدریجاً‌ نازل مى شد، بنابر این امکان کتابت قرآن بصورت مجموعه ای واحد وجود نداشت،‌ لذا در اغاز اسلام برای حفظ و نگهداری قرآن فقط از حافظه کار می‌گرفتند،‌ رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نه تنها معانی قرآن را به صحابه رضی‌الله‌عنهم اجمعین می‌آموختند بلکه اصرار داشتند تا الفاظ آنرا نیز حفظ نمایند،‌ صحابه نیز با تمام وجود برای حفظ آن اقدام نموده در این زمینه از یک دیگر سبقت می‌جستند،‌ به علت اهمیتی که در فرا گرفتن قرآن احساس می‌شد، ‌بعضی از زنان مسلمان در عوض مهریۀ شان از شوهران خود تعلیم قرآن را می‌طلبیدند.
پس نتیجه می‌گیریم که نخستین روزهای اسلام بعلت کم سوادی و فقدان وسایل امروزی از قبیل کامپیوتر و غیره ... تأکید فراوان به حفظ قرآن می‌شد و پسندیده ترین راه هم همین بوده است چون احتمال تردید وجود نداشت.

نوشتن و کتابت در عصر رسالت
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم علاوه بر حفظ قرآن، ‌برای نوشتن آن نیز اهمیت ویژه قایل بودند،‌ زید بن ثابت می‌فرمایند:‌ «من کتابت وحی را عهده دار بودم هنگام نزول وحی بر آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم حرارت ویژه‌ای دست می‌داد و قطرات عرق همچو دانه های مروارید از جسم مطهرش سرازیر می‌شد،‌ پس از پایان این حالت آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم به من دستور می‌دادند که آنچه را نوشتم در محضرشان قرائت کنم تا اگر کم و کاستی وجود داشته باشد آنرا اصلاح نمایند،‌ سپس آنرا بسمع عموم مردم می‌رسانیدند».
علاوه بر زید جمع غفیری از صحابه در امر مهم کتابت سهیم بودند از آن جمله می‌توان خلفای راشدین و ابی‌بن‌کعب و زبیر بن عوام ومغیرة‌ بن شعبه و حضرت معاویه و ... را نام برد، ‌حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه می‌فرمایند: وقتی پاره ای از وحی نازل مى شد آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم طبق معمول به کاتب وحی دستور می‌داد که آنرا در سوره فلان و ردیف فلان آیه درج نماید، البته بعلت فقدان کاغذ آیات را اکثراً‌ بر تخته سنگهای سفید و شاخه‌های درخت خرما و تکه‌های چرم می‌نوشتند.

جمع آورى قرآن در عهد صدیقى رضى‌الله‌عنه
در عهد صدیق اکبر رضى‌الله‌عنه آنچه از آیات در زمان رسالت نوشته شده بود، در صحیفه‌هاى متفرق قرار داشت و بعضی از صحابه جملات تفسیر را با آیات قرآن یکجا نوشته بودند. بنابر این حضرت صدیق اکبر بر خود لازم دید که بخشهای پراکنده قرآن را جمع آوری نموده و بصورت مجموعه کامل در آورد.
جمع آوری‌ قرآن را در زمان خلافت صدیق اکبر، حضرت زید بن ثابت رضی‌الله‌عنه به عهده داشت، وى با استفاده از روش ذیل به تشخیص صحت و سقم آنها اقدام می‌نمود:
1ـ ابتداءً آنرا با حفظ خود مطابق می‌نمود.
2ـ آیه مکتوبه را تا زمانی که دو گواه معتبر بر کتابت آن در محضر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گواهی نمی‌دادند نمی‌پذیرفت.
3ـ آیات تحریر شده را با مجموعه‌هایی که توسط عده زیادی از صحابه نوشته شده بود تطبیق می‌داد.
4ـ تأیید حضرت عمر رضی‌الله‌عنه را در نظر می‌گرفت زیرا وی حافظ قرآن بود.

تدوین قرآن در عهد خلافت حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه
وقتی حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه به منسب خلافت رسیدند گستره اسلام از مرز عربستان گذشته و به مناطق دور دستی مثل ایران وروم رسیده بود، ‌مردم مناطق فتح شده که بوسیله مجاهدین اسلام یا تاجران مشرف به اسلام شده بودند،‌ قرآن را از آنها آموختند و آنها هم طبق قرائتی که از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه وسلم شنیده بودند تعلیم می‌دادند، ‌و قرآن هم به هفت حرف نازل شده بود و آن افراد دور از مکه ومدینه از نزول قرآن به هفت حرف اطلاع نداشتند،‌ در نتیجه هر کس قرائت دیگر را رد می‌کرد، ‌به همین علت حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه چهار نفر را دستور دادند که جمع آوری قرآن را بعهده بگیرند، ‌این حضرات عبارتند از: 1ـ حضرت عبدالله بن زبیر 2ـ حضرت زید بن ثابت ‌3ـ حضرت سعید بن عاص 4ـ حضرت عبدالرحمن بن حارث رضی‌الله‌عنهم اجمعین.
این هفت صحیفه را که مربوط به هفت شهر (مکه،‌ مدینه، ‌بصره، ‌کوفه، ‌بحرین،‌ یمن و شام) منسوب است تهیه کردند، حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه دستور دادند که بقیه نسخه‌ها را محو و نابود سازند.
آری‌ قرآن کلام الهی و قلب کتابهاى آسمانى است که توسط جبرئیل امین بر قلب اطهر رسول الله نازل گردیده است و رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم قرآن را بر صحابه رضی‌الله‌عنهم تعلیم دادند و صحابه کرام در شب و روز، فکر و همّ و غمشان فقط حفظ و نگهداری و تعلیم وتعلم قرآن برای دیگران بود،‌ تا اینکه قرآن را در اطراف واکناف دنیا انتشار دادند و ما را از این نعمت بیکران بهرمند ساختند. لذا بر ما لازم است که قدر این نعمت را بدانیم و این نعمت را همچو سلف در دست خلف قرار دهیم تا همه از این نعمت مستفید شوند.


مآخذ:
1ـ اسباب النزول: سیوطی.
2ـ علوم القرآن: محمد تقی عثمانی.
3ـ معارف القرآن: محمد شفیع رحمه‌الله.
4ـ علوم القرآن: شمس الحق افغانی. 

 منبع: پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 56
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

صفحات وبلاگ
تعداد صفحات : 26

قالب وبلاگ