رحمت و هدایتگری مصطفی- صلی الله علیه وسلم-
نویسنده : Admin

 الحمدلله، والصلاة والسلام على رسول الله، وعلى آله وصحبه ومن اتبعهم بإحسان إلى يوم الدين، أما بعد..
 خداوند می فرماید:‌ (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَة لِلْعَالَمِينَ) [الأنبياء: 107] (اي پيغمبر!) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانيان نفرستاده ايم.
 این آیه از حقیقت رسالت بزرگی به صورت حصر، پرده بر می دارد که رسول صلی الله علیه وسلم و رسالتش رحمت اند؛ چرا که آن چه آورده اند، سبب سعادت بشریت و موجب اصلاح دنیا و آخرت‏شان می گردد و با بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم، همه مردم - مؤمن و غیر مؤمن- از فرورفتن به زمین، تغییر چهره و عذاب نابود کننده در امان شدند. موقعی که برخی از اصحاب برایش فرمودند: علیه مشرکین دعا کن. فرمودند:‌ من برای نفرین کردن فرستاده نشدم؛ بلکه به حیث رحمت مبعوث گردیدم.


 رحمت رسول الله برای همه
رحمتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم با آن مبعوث گردیده، تمامی انسانها را شامل می باشد و تنها ویژه مسلمانان نیست و نه مخصوص خانواده و اقارب پیامبر می باشد؛ بلکه این رحمت عام و فراگیر است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:‌ «لَنْ تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَفَلَّا أَدُلُّكُمْ عَلَى مَا تَحَابُّونَ عَلَيْهِ؟" قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: "أَفْشُوا السَّلَامَ بَيْنَكُمْ، فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لَا تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ حَتَّى تَرَاحَمُوا" قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ، كُلُّنَا رَحِيمٌ، قَالَ: "إِنَّهُ لَيْسَ بِرَحْمَةِ أَحَدِكُمْ خَاصَّتَهَ، وَلَكِنْ رَحْمَةُ الْعَامَّةِ". مؤمن شمرده نمی شويد، تا با همديگر دوستی کنيد، آيا راهنمائی نکنم شما را به آنچه که هرگاه آن را بجای آوريد با هم دوستی می کنيد؟ گفتند:‌ بلی یا رسو ل الله. فرمود:‌ سلام را در ميان خويش آشکار کنيد. قسم به ذاتی که جانم در دست اوست، وارد بهشت نمی شوید تا که با هم رحم کنید. فرمودند:‌ یا رسول الله همه ما رحیم هستیم. فرمود: منظور رحم ویژه بین خودتان نیست؛ بلکه مراد من رحمت عمومی می باشد.
 این رحمت برای همه اهل زمین است، رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «الرَّاحِمُونَ يَرْحَمُهُمُ الرَّحْمَنُ، ارْحَمُوا مَنْ فِي الأَرْضِ يَرْحَمْكُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ.» خداوند رحمان، برای رحم کننده گان رحم می کنند، به اهل زمین رحم کنید تا اهل آسمان به شما رحم کنند.
رحمت پیامبر صلی الله علیه وسلم حتی به کسانی که ایشان را اذیت و شکنجه نموده اند‌ نیز می رسد. در غزوه احد آنگاه که دندان پیامبر شهید شد و پیشانیش شکست و خون بر رخسارش جاری گردید، کسی گفت:‌ ای رسول الله! علیه این مشرکین دعا کن. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:‌ خداوند مرا طعنه زننده و نفرین کننده نفرستاده بلکه مرا دعوتگر و رحم کننده فرستاده است و فرمود:‌ پروردگارا! این قومم را هدایت کن؛ چون نمی دانند. و آنگاه که فرشته مؤظف کوهها گفت:‌ اگر می خواهی این هر دو کوه دو طرف طایف را با هم بچسپانم؟ رسول الله فرمود: نه، بلکه امیدوارم از نسل اینها کسانی به وجود آیند که خداوند واحد را پرستش کرده و به او شرک نورزند.
 همچنان رحمت ایشان صلی الله علیه وسلم، وقت فتح مکه تجلی یافت، آنگاه که فاتحانه و پیروزمندانه وارد مکه مکرمه گردید، کسانی که او را اذیت کرده و با او جنگیده بودند بخشید. و آن سخن ماندگارش را بیان داشتند که چه گمان می کنید؟ با شما چگونه برخورد خواهم کرد؟ گفتند:‌ نیکی خواهی کرد؛ چون برادر کریم و فرزند برادر کریم هستی. رسول الله فرمود:‌ بروید شما آزاده اید، امروز هیچ ملامتی بر شما نیست، خداوند من و شما را بیامرزد.
 رحمت پیامبر صلی الله علیه وسلم شامل خدمه و مزدوران می شود و ما را امر نموده و فرمود:‌ آنها را بیشتر از توانشان به کار مکلف نکنید، وقتی آنها را به کاری مکلف کردید کمک‏شان کنید؛ چون آنها برادران شمایند. به خدمه خود آن غذایی را بدهید که خودتان می خورید و آن لباسی را بپوشانید که خود می پوشید.
 جامعه ای که مصطفی صلی الله علیه وسلم بنا نهاد، بر پایه هایی از رحمت استوار گردید، خواه افراد آن جامعه مسلمان باشند یا غیر مسلمان:‌ «والْمُؤْمِنُونَ والْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ويَنْهَوْنَ عَنِ المُنكَرِ ويُقِيمُونَ الصَّلاةَ ويُؤْتُونَ الزَّكَاةَ ويُطِيعُونَ اللَّهَ ورَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» [التوبة:71] مردان و زنان مؤمن، برخی دوستان و ياوران برخی ديگرند. همديگر را به كار نيك می خوانند و از كار بد باز می دارند، و نماز را چنان كه بايد می گزارند، و زكات را می پردازند، و از خدا و پيغمبرش فرمانبرداری می كنند. ايشان كسان اند كه خداوند به زودی ايشان را مشمول رحمت خود می گرداند. (اين وعده خدا است و خداوند به گزاف وعده نمی دهد و از وفای بدان هم ناتوان نيست. چرا كه ) خداوند توانا و حكيم است. «لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِينِ ولَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وتُقْسِطُوا إلَيْهِمْ إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُقْسِطِينَ» [الممتحنة:6] خداوند شما را باز نمی دارد از اين كه نيكی و بخشش بكنيد به كسانی كه به سبب دين با شما نجنگيده اند و از شهر و ديارتان شما را بيرون نرانده اند. خداوند نيكوكاران را دوست می دارد.

براي خواندن متن كامل به ادامه مطلب مراجعه كنيد


ادامه مطلب
بازدید : 42
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

راهها و رازهای حفظ قرآن کریم
نویسنده : Admin

quraan05حافظ باید همواره یک قرآن در دست داشته باشد، قرآنی که هر صفحه با ابتداء آیه و آخر صفحه با انتهاء آیه تمام شود. توصیه می‌شود حفاظ عزیز از قرآن‌های عثمان طه استفاده کنند.

 

۱- تصمیم جدی و اراده قوی: اراده نیرویی است که انسان‌های نابغه را از افراد دیگر جدا می‌سازد، هرچه انگیزه قوی باشد توان هم بالا خواهد رفت. باید اذعان نمود و به خود تلقین داد که حتماً حافظ کل قرآن خواهید شد آن هم در اسرع وقت. با بیکاری و تنبلی و ارادۀ سست و عزم ضعیف نمی‌توان بزودی بر حفظ قرآن غلبه پیدا کرد، زیرا مردان روزگار با اراده و پشتکار به جایی رسیده‌اند. هرگز کلمات و جملاتی همچون: نمی‌توانم، مشکل است و امثال آنها را به زبان نیاورید که انسان را از پای درمی‌آورد.

۲- استمداد از خداوند و اخلاص نیت: انسان برای هرکاری نیازمند کمک و مدد پروردگار می‌باشد، پس همیشه باید برخدای متعال توکل کند و هرچه دارد از الطاف خداوند بداند و نیت خویش را خالص برای رضای خدا و درجهت نشر معارف اسلامی و قرآنی بگرداند و هیچ‌گاه بوسیلۀ قرآن، طمع ارتزاق و کسب متاع و دنیا را مدنظر نداشته باشد.

۳- برنامه‌ریزی دقیق برای حفظ: بی‌نظمی در کار باعث از هم گسستن اساس کار است. شخص حافظ باید منظم طبق برنامه عمل و هیچ وقت از برنامه‌اش تخلف نورزد. برنامۀ حفظ طوری باشد که حداقلِ آن معیّن امّا حداکثرش مشخص نباشد، چون بعضی ایام فرصت بیشتری برای حفظ پیدا می‌کند.

۴- زمان و مکان مناسب: بهترین زمان هنگامی است که انسان آرامش فکری و روحی داشته باشد؛ عموماً بهترین زمان برای حفظ وقت سحر است. بهترین مکان فضایی است که آرام و ساده باشد. حفاظی که در کلاس‌های حفظ مشغولند سعی کنند روزانه یک‌ساعت درفضای باز و خلوت حفظ کنند و هیچ‌گاه هنگام حفظ خود را در معرض صداها و امواج صوتی قرار ندهند.

۵- دعا و نماز: انسان هرگاه احساس مشکل و مصیبتی نمود بهترین راه برای رفع آن ارتباط با خدای متعال است. بسیاری از موانع و بن‌بستها بوسیلۀ دعا و بالاخص نماز و راز و نیاز با خالق حل شدنی است‌. یکی از راههای تداوم حفظ و استقرار آن در ذهن خواندن محفوظات در نمازهای سنت و نافله است  که کمک شایانی در تسریع و تسهیل حفظ می‌کند. حافظ قرآن هرگاه فرصت مناسبی دید (مثل اوقات انتظار برای نمازهای فرضی) بهتر است به نماز مشغول شود.

۶- قرآن مناسب: حافظ باید همواره یک قرآن در دست داشته باشد، قرآنی که هر صفحه با ابتداء آیه و آخر صفحه با انتهاء آیه تمام شود. توصیه می‌شود حفاظ عزیز از قرآن‌های عثمان طه استفاده کنند.

۷- به همراه داشتن قرآن: سعی کنید یک نسخه کوچک (جیبی) از همان قرآنی که حفظ می‌کنید با خود به همراه داشته باشید تا در بیرون کلاس و سفر و... بتوانید از آن استفاده کنید.

۸- استفاده از نوار ترتیل: این شیوه نیز جهت یادگیری و تقویت تجوید، صوت و لحن، وقف و ابتداء و تسهیل حفظ بسیار کمک می‌کند. گوش دادن به نوارهای ترتیل کامل قرآن مجید با صدای قاریان مشهور جهان همچون: استاد حصری، منشاوی و عبدالباسط بسیار مناسب است. حفاظ می‌توانند برای اتقان در تجوید از اساتید فوق و در زمینه صوت و لحن از قاریانی چون دکتر ایوب، شاطری، مشاری بن‌راشد و ... استفاده کنند تا جمع بین همه باشد.

۹- انتخاب یک دوست برای تحویل محفوظات: مناسب است دوستی برای خود بگیرید که در ایاب و ذهاب، و در هم‌اتاق شدن با شما، از نظر اخلاق و سن مناسب و در شأن‌تان باشد تا با او حفظ را تکرار و مرور کنید. از دوستان ناباب جداً خودداری کنید که اثرات بدی دربر خواهد داشت.

۱۰- پرهیز ازمطالعه مجلات، روزنامه و تماشای تصاویر و فیلم‌ها: شخص حافظ برای اینکه بخواهد در ایام و دوران حفظ، فقط قرآن در سینه و قلب او جای داشته باشد، باید از تماشای تصاویر و فیلم‌ها و آلاتی که ذهن انسان را مشغول و مصروف می‌دارند به شدت اجتناب کند.

۱۱– در نظر گرفتن  ابتداء و انتهاء و ربط آیات: مثلاً آخرین حرف و کلمه آیه را با اولین حرف و کلمه آیۀ بعدی تطبیق و ربط دهد. همچنین درنظر گرفتن موارد اخفاء، اظهار، ادغام و اقلاب نیز بسیار کمک می‌کند. تقسیم‌بندی آیات، مثلاً آیاتی که با «یا أیها الذین آمنوا» یا « یا أیها الناس» شروع می‌شوند در تسریع حفظ امری مطلوب است.

۱۲- نوشتن آیات متشابه: اگر حفظ آیاتی برایتان خیلی مشکل بود و سریع حفظ نمی‌شد، آیات را در دفتری با همان مشخصات (آیه از کدام قسمت شروع و کجا پایان می‌پذیرد) بنویسید و از خط خویش حفظ کنید.

۱۳-  تکرار دائم و پیوسته: کسانی که بیش از ده جزء حفظ کرده‌اند و یا حافظ کل قرآن هستند، هیچ‌گاه از تکرار و مرور محفوظات غافل نباشند، زیرا غفلت و فراموش کردن آیات و سوره‌های قرآن عاقبت سوءی دارد؛ اگر قرآن را ترک کند قرآن نیز او را رها خواهد کرد چنانکه آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرمایند: «قرآن از شتری که مهارش را بستید زودتر از دست می‌رود». پس اگر در طول سال برنامه‌ریزی منظم داشته باشید و روزی نصف جزء ( یا کمتر و بیشتر) بخوانید علاوه بر اینکه در حفظ قرآن کاملا مسلط می‌شوید، در ماه مبارک رمضان سراسیمه و پریشان نخواهید شد.

نگارنده: قاری ضیاء الرحمن صحت

لینک ثابت
بازدید : 84
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

گزیده ای از تاریخ قرآن
نویسنده : Admin
tarikh-qoranبه خوبی آشکار است که قرآن کریم این کتاب مقدسِ آسمانی با دستورات حیات بخش و جاودانش تحول بس عظیمی‌ را برای زندگی مادّی و معنوی بشر به ارمغان آورده است. انسان را از گمراهی و فساد به سمت و سوی ترقی و سعادت هدایت نمود. یقیناً راز پیروزی اسلام بر کفر، و نشر دعوتهای اسلامی ‌به دست یازیدن مسلمین به قرآن و تدبر در مفاهیم حیاتبخش آن بر می‌گردد. و نیز شگفت آور نیست که در روزگار اوج قدرت بریطانیای کبیر،‌ آقای چرچیل نخست وزیر آن کشور،‌ قرآن را در مجلس لردها بلند نموده می‌گوید: ‌تا زمانیکه این قرآن در میان مسلمانان باشد استعمار بر آنها محال است ما باید سعی کنیم قرآن را از حیات و زندگی مسلمانان کنار بزنیم.
مقاله‌ای که پیش روی شما خوانندگان ارجمند قرار دارد گزیده‌ای از تاریخ قرآن است که امیدوارم مورد توجه و عنایت شما خوبان قرار گیرد.

چگونگی نزول قرآن
وحی بر آن حضرت صلى‌الله‌علیه‌وسلم به شیوه‌های مختلف نازل شده است،‌ در حدیثی از صحیح بخاری، ‌حضرت عائشه رضى‌الله‌عنها می‌فرمایند: حضرت هشام از آنحضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم سؤال کرد که چگونه وحی بر شما نازل می‌گردد،‌ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: گاهی صدایی مانند زنگوله بگوشم مى‌رسد و این کیفیت نزول وحی از انواع دیگر آن بر من دشوارتر است، ‌و در پایان این حالت آنچه از این صدا شنیده‌ام در خاطرم مانده و حفظ می‌گردد. وگاهی فرشته وحی به شکل انسان نزد آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمده پیام الهی را می‌رساند، در چنین مواقع جبرئیل امین بصورت یکی از اصحاب رضى‌الله‌عنهم خصوصاً‌ «دحیه کلبی» نمایان می‌گشت و گاهی نزول وحی بصورت گفت و گوی بلا واسطه و مستقیم با خداوند بود و گاهی مستقیماً‌ مطلب بر قلب اطهر رسول صلی‌الله‌علیه‌وسلم الهام و القا می‌شد.

تاریخ نزول قرآن
قرآن کریم کلام الهی بوده و ازلی است،‌ از ابتدا در لوح محفوظ وجود داشته است.
قرآن کریم دو مرتبه از لوح محفوظ نازل گردیده است،‌ یک مرتبه بصورت کلی در شب قدر به آسمان دنیا که به آن بیت المعمور نیز می‌گویند نازل شده سپس از آنجا بصورت تدریجی بمدت 23سال بر حسب نیاز بر پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم نازل گردیده است،‌ جبرئیل امین گاهی یک آیه کوتاه و بلکه جزئی از آیه و زمانی چندین آیه را با خود می‌آورد،‌ بعنوان مثال کوتاه ترین قسمت که به یک بار توسط فرستاده رب العالمین نازل شد جمله «غیر اولی الضرر» بود که قسمتی از آیه طولانی 96 سوره نساء است. و از سوی دیگر سوره انعام تماماً‌ به یک بار نازل گردیده است.
تقریباً‌ اکثر مفسرین بر این عقیده اتفاق نظر دارند که دومین نزول تدریجی قرآن بر قلب آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم آغاز گردید که سن مبارک ایشان به 40 سالگی رسیده بود وطبق روایات معتبر ابتدای آن نیز از شب قدر آغاز گردیده است که تاریخ این واقعه مصادف شد با غزوه بدر،‌ اما بطور قطعی نمی‌توان گفت که آن حادثه در چه تاریخی از ماه مبارک رمضان اتفاق افتاده است؛ از بعضی روایات 17 و از بعضی دیگر 19 رمضان استنباط می‌گردد.

تاریخ حفظ قرآن
قرآن کریم بصورت یک مرتبه و یکبار فرود نیامد، بلکه برحسب نیاز و در شرایط خاص و گوناگون تدریجاً‌ نازل مى شد، بنابر این امکان کتابت قرآن بصورت مجموعه ای واحد وجود نداشت،‌ لذا در اغاز اسلام برای حفظ و نگهداری قرآن فقط از حافظه کار می‌گرفتند،‌ رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نه تنها معانی قرآن را به صحابه رضی‌الله‌عنهم اجمعین می‌آموختند بلکه اصرار داشتند تا الفاظ آنرا نیز حفظ نمایند،‌ صحابه نیز با تمام وجود برای حفظ آن اقدام نموده در این زمینه از یک دیگر سبقت می‌جستند،‌ به علت اهمیتی که در فرا گرفتن قرآن احساس می‌شد، ‌بعضی از زنان مسلمان در عوض مهریۀ شان از شوهران خود تعلیم قرآن را می‌طلبیدند.
پس نتیجه می‌گیریم که نخستین روزهای اسلام بعلت کم سوادی و فقدان وسایل امروزی از قبیل کامپیوتر و غیره ... تأکید فراوان به حفظ قرآن می‌شد و پسندیده ترین راه هم همین بوده است چون احتمال تردید وجود نداشت.

نوشتن و کتابت در عصر رسالت
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم علاوه بر حفظ قرآن، ‌برای نوشتن آن نیز اهمیت ویژه قایل بودند،‌ زید بن ثابت می‌فرمایند:‌ «من کتابت وحی را عهده دار بودم هنگام نزول وحی بر آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم حرارت ویژه‌ای دست می‌داد و قطرات عرق همچو دانه های مروارید از جسم مطهرش سرازیر می‌شد،‌ پس از پایان این حالت آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم به من دستور می‌دادند که آنچه را نوشتم در محضرشان قرائت کنم تا اگر کم و کاستی وجود داشته باشد آنرا اصلاح نمایند،‌ سپس آنرا بسمع عموم مردم می‌رسانیدند».
علاوه بر زید جمع غفیری از صحابه در امر مهم کتابت سهیم بودند از آن جمله می‌توان خلفای راشدین و ابی‌بن‌کعب و زبیر بن عوام ومغیرة‌ بن شعبه و حضرت معاویه و ... را نام برد، ‌حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه می‌فرمایند: وقتی پاره ای از وحی نازل مى شد آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم طبق معمول به کاتب وحی دستور می‌داد که آنرا در سوره فلان و ردیف فلان آیه درج نماید، البته بعلت فقدان کاغذ آیات را اکثراً‌ بر تخته سنگهای سفید و شاخه‌های درخت خرما و تکه‌های چرم می‌نوشتند.

جمع آورى قرآن در عهد صدیقى رضى‌الله‌عنه
در عهد صدیق اکبر رضى‌الله‌عنه آنچه از آیات در زمان رسالت نوشته شده بود، در صحیفه‌هاى متفرق قرار داشت و بعضی از صحابه جملات تفسیر را با آیات قرآن یکجا نوشته بودند. بنابر این حضرت صدیق اکبر بر خود لازم دید که بخشهای پراکنده قرآن را جمع آوری نموده و بصورت مجموعه کامل در آورد.
جمع آوری‌ قرآن را در زمان خلافت صدیق اکبر، حضرت زید بن ثابت رضی‌الله‌عنه به عهده داشت، وى با استفاده از روش ذیل به تشخیص صحت و سقم آنها اقدام می‌نمود:
1ـ ابتداءً آنرا با حفظ خود مطابق می‌نمود.
2ـ آیه مکتوبه را تا زمانی که دو گواه معتبر بر کتابت آن در محضر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گواهی نمی‌دادند نمی‌پذیرفت.
3ـ آیات تحریر شده را با مجموعه‌هایی که توسط عده زیادی از صحابه نوشته شده بود تطبیق می‌داد.
4ـ تأیید حضرت عمر رضی‌الله‌عنه را در نظر می‌گرفت زیرا وی حافظ قرآن بود.

تدوین قرآن در عهد خلافت حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه
وقتی حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه به منسب خلافت رسیدند گستره اسلام از مرز عربستان گذشته و به مناطق دور دستی مثل ایران وروم رسیده بود، ‌مردم مناطق فتح شده که بوسیله مجاهدین اسلام یا تاجران مشرف به اسلام شده بودند،‌ قرآن را از آنها آموختند و آنها هم طبق قرائتی که از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه وسلم شنیده بودند تعلیم می‌دادند، ‌و قرآن هم به هفت حرف نازل شده بود و آن افراد دور از مکه ومدینه از نزول قرآن به هفت حرف اطلاع نداشتند،‌ در نتیجه هر کس قرائت دیگر را رد می‌کرد، ‌به همین علت حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه چهار نفر را دستور دادند که جمع آوری قرآن را بعهده بگیرند، ‌این حضرات عبارتند از: 1ـ حضرت عبدالله بن زبیر 2ـ حضرت زید بن ثابت ‌3ـ حضرت سعید بن عاص 4ـ حضرت عبدالرحمن بن حارث رضی‌الله‌عنهم اجمعین.
این هفت صحیفه را که مربوط به هفت شهر (مکه،‌ مدینه، ‌بصره، ‌کوفه، ‌بحرین،‌ یمن و شام) منسوب است تهیه کردند، حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه دستور دادند که بقیه نسخه‌ها را محو و نابود سازند.
آری‌ قرآن کلام الهی و قلب کتابهاى آسمانى است که توسط جبرئیل امین بر قلب اطهر رسول الله نازل گردیده است و رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم قرآن را بر صحابه رضی‌الله‌عنهم تعلیم دادند و صحابه کرام در شب و روز، فکر و همّ و غمشان فقط حفظ و نگهداری و تعلیم وتعلم قرآن برای دیگران بود،‌ تا اینکه قرآن را در اطراف واکناف دنیا انتشار دادند و ما را از این نعمت بیکران بهرمند ساختند. لذا بر ما لازم است که قدر این نعمت را بدانیم و این نعمت را همچو سلف در دست خلف قرار دهیم تا همه از این نعمت مستفید شوند.


مآخذ:
1ـ اسباب النزول: سیوطی.
2ـ علوم القرآن: محمد تقی عثمانی.
3ـ معارف القرآن: محمد شفیع رحمه‌الله.
4ـ علوم القرآن: شمس الحق افغانی.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین
لینک ثابت
بازدید : 37
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

قرآن كتاب هدايت، جامع و معجز
نویسنده : Admin

qoran01قرآن کتاب هدایت است، و از بین صفات و خصوصیات قرآن این مهمترین ویژگی آن است. خداونى متعال برای هدایت انسانها پیامبران بسیاری را فرستاده که برخی دارای معجزه و برخی دیگر علاوه بر معجزه دارای کتاب نیز بودند.

پیامبران صاحب کتاب، دارای قوانین هدایتگر الهی بودند و کتب آنها وسیله‌ای برای هدایت مردم و بیان حدود و مقررات خداوندی بود، اما در عین حال این کتب آسمانی فاقد جنبه‌های اعجاز بودند؛ در این میان قرآن تنها کتابی است که ویژگی «اعجاز» و«هدایتگری» با هم در آن جمع شده است. قرآن کریم معجزه‌ جاودان نیز هست زیرا با مرگ هر پیامبری معجزه او نیز از بین بشر رخت برمی بست، اما قرآن معجزه‌ای باقی و ابدی است که برای همیشه سندی بر حقانیت پیامبر اسلام صلی ‌الله‌علیه‌‌وسلم به شمار می‌رود و هادی انسانها در همه اعصار و زمانهاست.
قرآن کریم در جاهای متعدد، خودش را کتاب هدایت معرفی می نماید و این از مهم‌ترین اوصاف آن است. به عنوان نمونه در آغاز سوره بقره می ‌فرماید: «ذَلِک الْکتَابُ لاَ رَیبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» این کتاب بدون شک هدایت است برای پرهیزگاران.
قرآن مجید خود را کتاب هدایت معرفی نموده و به پیروانش تعلیم می دهد که چندین بار در شبانه‌روز همین هدایت را بجویید و بگویید: « إهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ». این امر نشان‌دهنده شدت نیاز انسان به هدایت است و قرآن یگانه هادی کامل و جامع برای رفع این نیاز است. همین قدرت هدایت بود که بشر گمراه دوران جاهلیت را که در میان خرافه و اوهام غوطه می ‌زد و از علوم و معارف بهره‌ای نداشت و با مکتبهای دنیا آشنا نبود، حاکم بر ملل متمدن و مردم درس خوانده، کرد. این پیروزی و پیشرفت قبل از اینکه شمشیر و نیزه  در آن نقشی داشته باشند، حاصل هدایتگری قرآن در حق انسانیت بود؛ تاریخ گواه است که فاتحین اسلام مانند فاتحان و کشورگشایان امروزی نبودند، بلکه آنچه که کشورها را یکی بعد از دیگری در هم نوردید و تسلیم اسلام  و احکام الهی نمود و در دلها نفوذ کرد همان قدرت هدایتگری قرآن بود.
یکی از راههای هدایتگری قرآن، تشویق انسانها به تفکر در نظام  آفرینش و هستی کائنات است تا از این طریق بشر از غفلت درآید. در واقع که انسان با اندیشیدن و تعقل در جهان و پدیده‌های هستی پی می برد که جهان را آفریننده‌ای هست و گام بعدی را برای شناخت آفریننده بر می ‌دارد و این همان از غفلت درآمدن و به هستی بخش توجه کردن است.
قرآن مجید همواره ما را به تفکر در خلقت آسمانها و زمین دعوت می نماید. آیا از خود پرسیده ایم که این چه ارتباطی به ما و زندگی ما دارد؟
آری! قرآن می ‌خواهد ما از این طریق به وجود خداوند یکتا پی برده و در برابر عظمت و حکمت او سر فرود آوریم و از اعماق جان و  با صدق  و یقین اعتراف نماییم که؛ « ربنا ما خلقت هذا باطلاً »، و از  این تصدیق و اعتراف به این نتیجه برسیم که اگر بعد از تفکر  در کائنات دریافتیم که عالم بیهوده خلق نشده است، ما نیز بیهوده خلق نشده ایم و  برای هدف والائی که شناخت خدا و پیروی از دستورات اوست آفریده شده ایم. پس باید خود و دیگران را به سوی ربوبیت و کمال پیش ببریم و از خودخواهی و شهوت رهایی یابیم. و این همان تربیت و هدایت قرآنی است که تحولی در روح و فکر ایجاد می‌کند.
قصص قرآنی نیز جهت هدایت بشر است. پند و موعظه‌هایی که در  قرآن ذکر شده اند برای هدایت بشر به سوی خیر و سعادت و نشان دادن عواقب اموری است که فهم آن برای  عامه مردم مقداری مشکل می نماید.

 

براي خواندن متن كامل به ادامه مطلب مراجعه كنيد


ادامه مطلب
بازدید : 49
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

آشنایی با قرآن از زبان قرآن
نویسنده : Admin

qoranآنچه قرآن درباره خود گفته است در پرتو آن می توان به ویژگیها و ابعاد گوناگون آن پی برد و به گوشه هایی از عظمت و اعجاز آن مطلع شد که عموماً مخفی به نظر می رسد.

آری! وقتی آیات متعددی از قرآن را که در معرفی خود قرآن است، بررسی کنیم می بینیم که دروازه جدیدی از معرفت به روی ما می گشاید. در این خصوص آیاتی از قرآن مجید با توضیحات لازم ذکر می گردد:

1- قرآن مجید علمی قطعی و غیرمشتبه است
بزرگترین خصوصیت معجزانه و فوق البشری قرآن مجید، یقینی و قطعی بودن آن است. «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» [بقره:2] (این کتاب هیچ تردیدی در آن راه ندارد).
«وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ» [یونس:37](تفصیل احکام را در بر دارد هیچ شکی در آن نیست از جانب پروردگار جهانیان است).
«وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌلا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» [فصلت:41-42] (کتابی گران سنگ است، باطل و بیهودگی نه در جلوی آن می آید و نه در پشت سر آن؛ از جانب پروردگار با حکمت و ستوده نازل شده است).
در این ویژگی هیچ سخنی از سخنان انسانی و هیچ کتابی از نوشته بشری شریک نیست و نمی تواند شریک شود. زیرا منبع و سرچشمه قرآن «علم الهی» و وسیله نزول آن «وحی الهی» است. این سرچشمه از هر گونه عیب و نقص، شک و اشتباه، ظن و تخمین، تعارض و اختلاف پاک و مبرا است هرچه در آن است همه اش قطعی و یقینی، شاهد و مرئی، یکسان و نهائی است؛ علم الهی تدریجی و رشدپذیر نیست، همانا علم او مانند دیگر صفاتش، ابدی و جاودانی است.
«هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» [حدید:3] (اوست قبل از همه و اوست آخر از همه و اوست پنهان و او به هر چیز داناست).

علم او احاطه کننده همه چیز است
«إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا» [طه:98] (همانا معبود شما الله است کسی که جز او دیگر معبودی نیست، همه چیز را با علم خود در بر گرفته است).
«وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا» [جن:28] (خداوند متعال همه احوال آنان را احاطه کرده است و شمار هر چیز را کاملاً می داند).
اشتباه و فراموشی را بر او راهی نیست:«قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لّا يَضِلُّ رَبِّي وَلا يَنسَى»[طه:52] (حضرت موسی گفت علم آنها(مردمان قبلی) نزد پرودگارم است؛ پروردگارم اشتباه نمی کند و فراموش نمی نماید. اوست که حتی امور غیرمحسوس و اشیای غیرمادی را نیز کاملا می داند و ذره ای از کائنات از علم او خارج نیست).
«عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» [سبا:3] (اوست داننده غیب، ذره ای از علم او پوشیده نیست نه در آسمانها و نه در زمین، نه کوچک و نه بزرگ مگر همه در کتاب مبین است).

براي خواندن متن كامل به ادامه مطلب مراجعه كنيد


ادامه مطلب
بازدید : 89
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

پیشگویی‏های مهم قرآن (1)
نویسنده : Admin
quran08یکی از معجزه‏های قرآن مجید، پیشگویی‏های آن می باشند. معجزه به امری گفته می شود که بر طریق خرق عادت، فقط به قدرت حق، برای تائید یکی از پیامبرانش ظاهر شود، وعقل انسانی از توجیه آن عاجز باشد. با توجه به شرایط حاکم بر دوران نزول قرآن، مواردی که قرآن درباره آنها پیشگویی نموده بود، اصلاً گمان نمی رفت که این پیشگویی‏ها به این زودی و به این شکل تحقق یابد.
اینجاست که متحقق شدن چنین پیشگویی‏هایی حکم معجزه را پیدا می کند، که در آنها دو بُعد اعجازی جمع شده است؛ یکی علم و آگاهی نسبت به وقایع آینده در شرایط دور از قیاس و گمان؛ دوم، ظهور وقایع دقیقاً مطابق با پیشگویی.

غلبه روم

شیوۀ بیان این پیشگویی و اهمیت آن
از میان پیشگویی‏های متعدد، صریح‏ترین و شگفت‏انگیزترین آنها، پیشگویی قرآن مجید درباره پیروز شدن روم است. اکنون به تعبیر قرآن در این خصوص توجه کنید:
«الم*غُلِبَتِ الرُّومُ*فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ*فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ*بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ*وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ*يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ»[روم، آیه:1-7] (رومیان در نزدیکترین کشور به سرزمین عرب شکست خوردند و پس از شکست به زودی در مدت چند سال پیروز خواهند شد. چه حوادث قبل و چه حوادث بعد، همگی به فرمان خدا رخ می دهد و به یاری خدا مومنان در روز پیروزی رومیان پیروز خواهند شد. الله به هر کس که بخواهد یاری می دهد و او غالب مهربان است. [پیروزی رومیان بر ایرانیان] وعده خداست و خدا خلاف وعده نمی کند، اما بیشتر مردم نمی دانند. علم آنها به زندگی ظاهری دنیا منتهی می شود و از آخرت غافل و ناآگاه هستند.)
از شیوه بیان قرآن مجید بر می آید که این پیشگویی به عنوان معجزه قرآن مجید و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و اثبات صداقت آن دو بیان شده است؛ بدون تردید واقعه مذکور واقعه خارق‏العاده‏ای بوده است، زیرا بعد از شکست نهایی رومیان اتفاق افتاده است. به همین دلیل در ابتدای آیه، دو بار مغلوبیت رومیان ذکرشده است. نکته شگفت‏انگیز دیگر در این پیشگویی این است که در آن گفته شده، پیروزی رومیان در خلال مدت 9 سال اتفاق خواهد افتاد، در صورتی که مدت نه سال برای یک ملت شکست خورده و از هم پاشیده و تبدیل شدن آن به ملتی فاتح مدتی کوتاه می باشد. در قمست دوم آیات به این نکته تاکید شده است که این واقعه به طور خرق عادت و بر خلاف کلیه آثار و قرائن ظاهری و بر عکس پیش‏بینی‏ها و قیاس‏های انسانی پیش خواهد آمد، چنانکه می فرماید: «لله الامر من قبل و من بعد»؛ هم قبل و هم بعد حکم همیشه به دست خداست.
در این آیه به این واقعیت اشاره شده است که الله تعالی همیشه صاحب قدرت و اختیار است؛ اوست که غالب را مغلوب، مغلوب را غالب و مرده را زنده و زنده را مرده می کند، او برای تحقق بخشیدن به اراده‏اش منتظر اوضاع و شرایط نیست، شب و روز فرمانش جاری است.
«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ*تُولِجُ اللَّيْلَ فِي الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ» [آل عمران، آیه 26-27] (بگو: پروردگارا! ای فرمانروای مطلق! به هر کس بخواهی قدرت فرمانروایی می دهی و از هر کس بخواهی قدرت فرمانروایی را می گیری و هر کس را تو بخواهی عزت می دهی و هر کس را تو بخواهی خوار و ذلیل می کنی، خیر و خوبی همه در دست توست. تو بر هر چیز توانا هستی. شب را در روز و روز را در شب فرو می بری؛ و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می آوری، و هر کس را بخواهی بی حد و اندازه رزق می دهی.)
جلوتر می فرماید؛ این واقعه در نتیجه نصرت حق ظهور می کند، آنگاه مسلمانان به دلیل اینکه با رومی‏ها نزدیک‏ترند و مورد مسخره کفار قرار گرفته بودند، خوشحال خواهند شد، چنانکه با شکست رومیان غمگین شده بودند؛ «و یومئذ یفرح المومنون بنصرالله» (آن روز مومنان خوشحال خواهند شد به نصرت الله).
ممکن است در این آیه به آن پیروزی بزرگی که در جنگ بدر نصیب مسلمانان شد اشاره شده است، زیرا پیروزی مسلمانان در بدر در همان روزی اتفاق افتاد که رومیان بر ایرانیان پیروز شدند.
ممکن است در اذهان این سوال پدید آید که چرا الله تعالی رومیان مسیحی را نصرت کرد. در جواب فرمود: «ینصر من یشاء» (هر کسی را که می خواهد نصرت می کند). سپس آن صفات خود را ذکر می کند که با این واقعه محیرالعقول ارتباط دارند، و دلیل بر وقوع چنین واقعاتی می باشند؛ «وهو العزیز الرحیم» (و او غالب مهربان است).
در ظهور این واقعه هر دو صفت الهی تجلی یافته است؛ در حق ایرانیان که مستِ باده پیروزی بودند، قدرت و غلبه الهی ظهور کرد، اما در حق رومیان که اجسام و قلوبشان جریحه‏دار و سلطنتشان در حال مرگ و احتضار بود، و پنجاه هزار نفرشان دستگیر شده بود و ملت‏شان ذلیل و خوار شده بود، رحمت الهی ظهور نمود. علاوه از آن برای مسلمانانی که از شکست رومیان رنجیده خاطر شده بودند پیام شادمانی تلقی شد و ضمناً برای پیروزی آینده شان اشاراتی را در بر داشت و تاکید کرد که تحقق این پیشگویی تخلف‏پذیر نیست؛ «لایخلف الله وعده» [روم، آیه:30] (خدا به وعده اش خلاف نمی ورزد.) در آخر می فرماید؛ این واقعه بر خلاف معلومات ظاهری انسانها و بر خلاف تجربه بشری به وقوع خواهد پیوست، به همین علت تصدیق چنین واقعه‏ای قبل از وقوع آن، برای بسیاری از مردم مشکل بود؛ «ولکن أکثر الناس لایعلمون» [نمل، آیه:38] (ولیکن بیشتر مردم نمی دانند). «یعلمون ظاهراً من الحیوة الدنیا و هم عن الاخرة هم غفلون» [یونس، آیه: 92] (علم بیشتر مردم به زندگی ظاهری دنیا منتهی می شود و از آخرت غفلت می ورزند.)
برای خواندن متن کامل به کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
 

ادامه مطلب
بازدید : 47
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

پیشگویی‏های مهم قرآن (2)
نویسنده : Admin
al-quranقرآن مجید علاوه بر پیشگویی غلبه روم، پیشگویی‏های متعدد دیگری نیز دارد که در اینجا بیان همه آنها مشکل است. لذا فقط به اجمال چند پیشگویی مهم اکتفا می‏شود که تفصیل آن در کتب تاریخ آمده است.

1- پیشگویی قرآن مجید دربارۀ حکومت مسلمانان موحد و فرمانبردار
«وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوالصالحات لیسختلفهنم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلهنم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفسقون» (نور:7) الله تعالی به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏اند وعده حکومت در زمین داده است، چنانکه پیشینیان را حکومت داده بود و دینی را که برایشان پسندیده است پایدار خواهد کرد و ترس و احساس خطر را به امنیت تبدیل خواهد کرد بی آنکه به من شرک بورزند مرا پرستش خواهند کرد و هر کس پس از آن کفر ورزد از فاسقان و نافرمانان به شمار خواهد آمد.

2- به قدرت رسیدن مهاجرین و نتایج آن
- «أذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا و إن الله علی نصرهم لقدیر*الذین أخرجوا من دیارهم بغیر حق إلا آن یقولوا ربنا الله و لو لادفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرت الله من ینصره ان الله لقوی عزیز» (حج، آیه 40) به مسلمانانی که با آنان جنگیده می‏شود بنا به مظلوم واقع شدن اجازۀ جنگ داده می‏شود و به یقین خدا به یاری رساندن به آنها تواناست. آنان که نا حق از خانه‏هایشان بیرون کرده شدند، جرم آنها جز این که می‏گفتند: "پروردگار ما خداست"، چیزی دیگر نبود، و اگر خدا مردم را به وسیله همدیگر از هم دفع نمی‏کرد صومعۀ راهبان، کلیساهای مسیحیان، کنیسه‏های یهودیان و مسجدهای مسلمانان که نام خدا به کثرت در آنها گرفته می‏شود از بین می‏رفتند. خدا حتما کسی را که یاری‏اش می‏کند یاری خواهد کرد. به درستی که خدا توانا و غالب است.
-«الذین ان مکنهم فی الارض اقاموا الصلاة و اتو الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن النمکر ولله عاقبة الامور» (حج، آیه:41) اینها کسانی هستند که اگر ما قدرت اجرائی در زمین به آنها بدهیم نماز را بر پا خواهند کرد و زکات را خواهند داد و به انجام کارهای خوب دستور خواهند داد و از کارهای زشت بازخواهند داشت و سرانجام همه کارها در دست خداست.

3- پیشگویی در بارۀ مسلمانان جدید وخدمات آنان
- «یا ایهاالذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم بحبه و یحبونه اذلة علی المومنین اعزة علی الکفرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم» (مائده، آیه 54) ام مؤمنان! اگر کسی از شما از دینش برگردد خدا در مقابله با آنها کسانی را با این صفات خواهد آورد که؛ خدا دوستشان دارد و آنان او را دوست دارند، و با مؤمنان نرم‏خویی و با کافران درشت‏خویی کنند؛ در راه خدا جهاد کنند و از ملامت ملامت‏گران ترسی به دل راه ندهند.

4- جنگ مرتدین و ایران و روم
«قل للمخلفین من الاعراب ستدعون الی قوم اولی باس شدید تقتلونهم او یسلمون فان تطیعوا یؤتکم الله اجراً حسناً و ان تتولو ا کما تولّیتم من قبل یعذبکن عداباً الیماً» (فتح، آیه:16) به عرب‏های بادیه‏نشین به جنگ نرفته بگو: شما برای مقابله با قومی بسیار جنگجو فرا خوانده خواهید شد، یا با آنها خواهید جنگید و یا آنها تسلیم خواهند شد. اگر شما اطاعت امر بکنید خدا پاداش نیکی به شما خواهد داد و اگر مثل گذشته روی برگردانید خدا شما را به عذابی دردناک دچار خواهد کرد.

5- پیشگویی درباره غالب شدن دین حق
«یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم و یابی الله الا این یتم نوره و لو کره الکفرون» (توبه، آیه:32) اینان می‏خواهند نور خدا را با پف کردن خاموش کنند و خدا تا وقتی که نورش را به اتمام نرساند دست نخواهد کشید اگر چه به کافران بربخورد.
«هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون» (توبه، آیه:33) او ذاتی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاده است تا آن دین را بر تمام ادیان غلبه دهد اگر چه مشرکان ناراضی باشند.
«یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکفرون» (صف، آیه:61) می خواهند چراغ خدا را با پف کردن خاموش سازند و خدا نورش را تکمیل خواهد کرد که اگر چه برای کافران ناخوشایند باشد.

6- حفاظت از قرآن مجید
- «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (حجر، آیه:15)؛ همانا ما قرآن را فرود آوردیم و خودمان از آن حفاظت خواهیم کرد.

7ـ جمع آوری قرآن و نشر و تفسیر آن
«لاتحرک به لسانک لتعجل به إن علینا جمعه و قرآنه فاذا قرأناه فاتبع قرآنه ثم إن علینا بیانه» (قیامة، آیه:19-16)؛ ای محمد صلی الله علیه وسلم به هنگام وحی به منظور زود فراگیری آن، آیات را زیر لب زمزمه کن، همانا جمع قرآن و خواناندن آن وظیفه ماست، پس هنگامی که ما می‏خوانیم، تو پس از گوش فرادادن بخوان، آنگاه وظیفه دیگر ما بیان معانی و مفاهیم قرآن است.
شاه ولی الله دهلوی در تفسیر این آیه می‏فرماید: «"ان علینا جمعه" آن است که لازم است وعده جمع کردن قرآن بر ما در مصاحف، و "قرآنه" یعنی توفیق دهیم قرّاء امت آنحضرت صلی الله علیه وسلم و عوام ایشان را بر تلاوت آن، تا سلسله تواتر از هم گسسته نشود. خدای تعالی می‏فرمایند که در فکر آن مباش که قرآن از دل تو فراموش شود و مشقت تکرار آن را مکش. یکی از خرق عوائد است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم صعوبت تکرار که جمهور مسلمین در حفظ قرآن می‏کشند نمی‏کشیدند و به مجرد تبلیغ جبرئیل به خاطر مبارک متمکن می‏شد چه جای این فکر که ما بر خود لازم گردانیده‏ایم. آنچه بمراتب از تبلیغ تو متأخر است، و آن جمع قرآن است در مصاحف و خواندن امت است، آن را چه خواص و چه عوام پس خاطر خود را مشغول مشقت حفظ آن مگردان بلکه چون ما بر زبان جبرئیل تلاوت کنیم در پی استماع آن باش. باز بر ماست توضیح قرآن، در هر عصری جمع را موفق بشرح غریب قرآن و بیان سبب نزول آن فرماییم تا ماصَدَق حکم آن بیان کنند و این همه بمراتب متأخر است از حفظ تو و تبلیغ تو آن را، چون آیات قرآن متشابه‏اند بعض آن مصدق بعض است و آنحضرت صلی الله علیه وسلم مبین قرآن عظیم است، حفظ قرآن که موعود حق است باین صورت ظاهر شد که جمع آن در مصاحف کنند و مسلمانان توفیق تلاوت آن شرقاً و غرباً و لیلاً و نهاراً یابند و همین است معنی «لایغسله الماء» باز «جمعه و قرآنه» یکجا ایراد فرمودن و در «بیان» وعد کلمه «ثم» که برای تراخی است ذکر نمودن می‏فهماند که در وقت جمع قرآن در مصاحف اشتغال بتلاوت شایع شد و تفسیر آن من‏بعد به ظهور آمد و در خارج هم چنین متحقق شد». (ازالة الخفا1/ 51 و 750 بریلی، 1286هـ)

8- موفقیت صلح حدیبیه و پیشگویی فتح مکه
- «إنا فتحنا لک فتحا مبیناً» (فتح، آیه 1)؛ (ای محمد صلی الله علیه وسلم) ما به تو فتح و پیروزی آشکاری دادیم.

9- حصول غنایم و فتوحات در آینده
- «وعدکم الله مغانم کثیرةً تاخذونها فعجّل لکم هذه» (فتح، آیه 20)؛ خدا بدست آوردن غنیمت‏های زیادی را به شما وعده داده است. او در اعطای غنایم به شما تعجیل فرمود.
- «و أخری لم تقدروا علیها قد أحاط الله بها» (فتح، ایه 21)؛ و غنیمت‏هایی به شما داد که در قدرت شما نبود آنها را بدست بیاورید. آنها در قدرت خدا قرار دارند.

10- ورود پیروزمندانه به مسجد الحرام
«لتدخلن المسجد الحرام إن شاءالله آمنین محلقین رؤسکم و مقصرین» (فتح، آیه 27)؛ إن شاءالله شما در کمال امنیت و آرامش مو تراشیده یا کوتاه کرده حتما وارد مسجد الحرام خواهید شد.

11- رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و توسعه اسلام
«إذا جاء نصرالله والفتح و رأیت الناس یدخلون فی دین الله أفواجاً» (فتح، آیه 2-1)؛ هنگامی که نصرت خدا و فتح و ظفر فرا رسید و تو مردم را در حالی که گروه گروه به دین خدا روی می‏آورند دیدی.

12- عدم موفقیت و بی آینده بودن دشمنان رسول اکرم صلی الله علیه وسلم
«ان شانئک هوالابتر» (کوثر، آیه 3)؛ بدون تردید دشمنت بی‏فرزند (ناموفق) خواهد ماند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین
لینک ثابت
بازدید : 43
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

اعجاز قرآن (1)
نویسنده : Admin
quranقرآن مجید خود ادعا نموده که معجزه است و انسانهایی را که نسبت به الهی بودنش شک و تردید دارند دعوت به مبارزه کرده است؛ نخست به آیه های ذیل توجه نمایید:
«وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» [بقره، آیه:23]. (اگر شما در آنچه که ما بر بنده مان فرود آوردیم در شک باشید پس سوره ای مانند آن بیاورید و غیر از خدا تمام همکارانتان را فرا خوانید اگرراستگو هستید).
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» [یونس، آیه: 38]. (آیا می گویند پیامبر آن را از خود درآورده است؟! بگو اگر شما راست می گویید سوره ای مانند آن درست کنید. بدین منظور غیر از خدا هر کس را که می توانید به کمک بطلبید).
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ*فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ وَأَن لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ».[هود، آیه:14-13]. (آیا می گویند پیغمبر قرآن را از خود آورده است؟ اگر شما در ادعایتان صادق باشید پس ده سوره مانند آن از طرف خود درست کنید و بیاورید و در این راستا غیر از خدا هر که را می توانید دعوت به همکاری کنید. اگر آنان دعوتتان را اجابت نکنند نیک بدانید که قرآن به علم الهی نازل کرده شده است و اینک معبودی بر حق جز او نیست. آیا سر تسلیم فرود نمی آورید؟).
«قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا» [بنی اسرائیل، آیه:88]. (بگو اگر انسان و جن جمع شوند تا چیزی مثل قرآن بیاورند هرگز نخواهند توانست اگرچه که دست به دست هم بدهند و همکاری کنند).
قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ*فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»[القصص، آیه:50-49]. (بگو اگر راست می گویید کتابی راهنماتر از این دو از جانب الله بیاورید تا من از آن پیروی کنم اگر آنان حرف شما را نپذیرفتند بدان که آنها فقط از خواهشات نفسانی خود تبعیت می کنند و از کسی که رهنمودهای خدا را کنار گذاشته و ازهوای نفسانی خویش پیروی می کند آیا می توان گمراه تری یافت؟ بدون تردید خدا به ستمگران راه نمی نماید).

دایرۀ اعجازی قرآن کریم
در آیه های فوق از مشرکات و شک کنندگان خواسته شده است که سخنی مانند قرآن را ارائه کنند. البته هیچ کلام و کتابی مثل قرآن نخواهد بود مگر اینکه دارای تمام ویژگیهای قرآن بوده و در همه زمینه ها معجزه باشد، چه! قرآن تنها به اعتبار کلمات و تعبیرها و فصاحت و بلاغتش معجزه نیست بلکه محتوا و معانی، معارف علمی و معلومات غیبی، حقایق ابدی و برنامه های اخلاقی و اجتماعی، تعالیم مدنی و تاثیرات انقلابی و پیشگویی ها و پیش بینی ها کاملاً معجزه است.
مسلما وقتی هیچ کس نمی تواند مانند کلمات آن بیاورد در بقیه ابعاد از آوردن مثل آن به مراتب ناتوان تر خواهد بود.
خداوند متعال درسوره هود می فرماید: «فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ وَأَن لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ» [هود، آیه:14]. (اگر آنان سخن شما را نپذیرفتند پس بدانید که این قرآن به علم الهی نازل شده است و همانا جز او معبود راستینی وجود ندارد، آیا شما تسیلم می شوید؟.)
از این آیه به وضوح معلوم می شود که رمز معجزه بودن قرآن این است که سرچشمه آن علم الهی است. به عبارت دیگر قرآن مظهر علم خاص خداوند متعال می باشد از این جهت انسان ها قادر نیستند با علم ظنی، مشتبه، ناقص و محدود خود با قرآن مجید مقابله کنند. آری چنانکه انسان ها نمی توانند با سایر صفات خداوند مماثلت نمایند قطعاً علمشان نیز مانند علم الهی نخواهد شد. جمله «أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ» بر این امر دلالت می کند. همچنانکه الله تعالی در صفات الوهیت یکتاست در علم نیز مثل و مانندی ندارد، وقتی جز او دیگر معبودی نیست، کتاب او نیز مثل و مانند ندارد.
«وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» [اعراف، آیه:52]. (وما کتابی نزدشان آوردیم که آن را با علم و دانش تفصیل دادیم و آن کتاب در حق مومنان هدایت و رحمت می باشد).
بدیهی است ارتباط علم الهی تنها با کلمات و تعبیرها نیست بلکه به معانی و حقایق نیز می باشد.
در رابطه با فصاحت کلمات، تعبیرهای متعددی مانند «قرآنا عربیاً»، «کتب مبین»، «لسان عربی مبین» به کار رفته است که همگی بر زیبایی کلمات و برتری بلاغی دلالت می کند.
« الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ* إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» [یوسف، آیه:2-1]. (اینها آیات کتاب روشن هستند همانا ما قرآن را به زبان عربی فرو فرستادیم تا شما آن را بفهمید).
«لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ» [نحل، آیه:103]. (کسی که تعلیم قرآن را به او نسبت می دهند عجمی است و این قرآن به زبان عربی روشن می باشد).
در سوره قصص آیه 54 از مردم خواسته شد که کتابی بیاورند که در زمینه هدایت و اصلاح بر قرآن فوقیت داشته باشد.
«قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» [قصص، آیه:49]. (بگو اگر راست می گویید کتابی راهنماتر از این دو (تورات و قرآن) از جانب خدا بیاورید تا من از آن پیروی کنم).
بنابراین می توان گفت که فصاحت و بلاغت و اعجاز بیانی در واقع فقط گوشه ای از اعجاز قرآن محسوب می شود و اعجاز قرآن منحصر در فصاحت و بلاغت نیست. علمای متقدمین وقتی درباره اعجاز قرآن به بحث پرداخته و یا قلم برداشته اند، با توجه به جایگاه ادبیات و ذوق ادبی در میان عربهای آن زمان، اغلب آنها بُعد بلاغی قرآن مجید را موضوع سخن قرار داده اند و در این تردیدی نیست که آنها در این زمینه نکات و زیبایی های شگفت انگیزی ارائه نموده و مواد فراوانی فراهم کرده اند که اضافه  کردن بر آن مشکل است. لذا مراجعه به تألیفاتشان در این زمینه لازم است. (علامه ابوبکر باقلانی و ابن العربی کتابهایی تحت عنوان "اعجازالقرآن" که در آن به تفصیل درباره اعجاز قرآن بحث کرده اند. "النکت فی اعجازالقرآن" تألیف رمانی نیز مختصراً در همین موضوع بحث  می کند. کتابهای "دلائل الاعجاز"، "اسرارالبلاغه" تالیف امام عبدالقاهر جرجانی نیز در همین موضوع هستند.
برای خواندن متن کامل به کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید

ادامه مطلب
بازدید : 67
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

اعجاز قرآن (2)
نویسنده : Admin
qoran-ejaz2در بخش قبلی، به بیان و تشریح برخی از نکات اعجازی قرآن کریم اشاره شد و از دین اسلام به عنوان مهمترین و بزرگترین معجزه قرآن یاد شد و در مورد گواهی علوم جدید به مضامین این کتاب آسمانی، ذکر واقعات غیبی و تفاوت قرآن با کتب و صحیفه های گذشته مطالبی ذکر شد.
در ادامه این موضوع، برخی دیگر از نکات اعجاز قرآن و مقایسه آن با کتابهای آسمانی قبل از قرآن، بررسی می شود.  

نکتۀ اعجاز در وقایع انبیا و امم گذشته
در بیان وقایع انبیا و امت های گذشته این نکته به وضوح دیده می شود که قرآن به ذکر مطالب غیرمربوط و تفصیلات تاریخی نمی پردازد و فقط مطلبی را بیان می کند که برای نجات و هدایت انسان ها مفید باشد.
فرعون بسیار کوشید که موسی علیه السلام را با بحث های تاریخی مشغول نماید اما موسی علیه السلام با نهایت زیبایی دروازه این بحث را بست و به اصل دعوتش ادامه داد. فرعون از موسی پرسید: «قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى» [طه:51] (از حال و وضعیت ملت های پیشین چه می دانی؟) موسی علیه السلام فرمود: «عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى» [طه:52] (علم و خبر آنها در کتابی نزد پروردگارم است پروردگارم نه اشتباه و نه فراموش می کند).
اما اگر در تورات کتاب سلاطین، تواریخ تکوین را مطالعه بفرمایید می بینید که رنگ تاریخی بر آن غالب آمده است. ذکر تعداد، اشخاص، قبایل، توصیف کامل ساختمانها به کثرت دیده می شود. البته در بعضی مواقع انوار وحی احساس می شود و دل انسان باور می کند که این ها می تواند ترجمه کلام الهی باشد.

واقعه حضرت یوسف علیه السلام در تورات و قرآن
برای اینکه تفاوت میان تورات و قرآن را توضیح دهیم به عنوان مثال واقعه حضرت یوسف علیه السلام را انتخاب می کنیم که در قرآن و تورات نسبتاً با تفصیل ذکر شده است.
در تورات خیلی مطالب وجود دارد که بیشتر آن مربوط به اسامی و تواریخ می باشد. در باب سوم داستانی از "یهوده" ذکر شده است که به هیچ وجه با خاندان حضرت یعقوب علیه السلام همخوانی ندارد و انسان از خواندن آن شرمنده می گردد. بعضی چیزها به حضرت یوسف علیه السلام نسبت داده شده که با مقام نبوتش منافات دارد. [ب42]. اما در قرآن مطالب مهمی ذکر شده است که اصلاً در تورات وجود ندارد. به طور مثال موعظه دلپذیر حضرت یوسف علیه السلام درباره توحید که هنگام تعبیر خواب ایراد کرده بود دارای چنان نکات و حکمت هایی است که کمالات و فراست حضرت یوسف در آن به طور کامل تجلی یافته است، اما این موعظه در تورات اصلاً مذکور نیست. (سوره یوسف36-41). در قرآن ذکر شده است: وقتی پادشاه مصر خواب دید و تعبیر حضرت یوسف علیه السلام را نبست به خوابش شنید، برای ملاقات با وی علاقه مند گشت و به سوی وی قاصد فرستاد. اما حضرت یوسف عجله نکرد و لازم دانست که قبل از آزادشدنش درباره اتهام وی تحقیق به عمل آید. تا اینکه همان طور که اتهامش مشهور شده است، پاکدامنی و بی گناهی اش نیز در میان مردم معروف شود و همه بدانند که آزادی وی به خاطر عفو و گذشت پادشاه نبوده است بلکه برائت و بی گناهی اش ثابت شده است. این طرز برخورد کاملا با مقام نبوت و اصالت فامیلی اش همخوانی داشت و مقتضای فهم و فراستش بود، اما این قسمت از ماجرا در تورات ذکر نشده است. اینک به مطالب ذیل تورات توجه فرمائید:
«این تأویل در نظر فرعون و خدمت گذارانش جالب آمد، فرعون به آنها گفت: آیا این مردی که روح خدا در وی است می توانیم او را دریابیم؟ و فرعون به یوسف گفت: از آنجایی که خدا به شما بصیرت داده است مانند شما عاقل و دانشمندی وجود ندارد. شما در منزل من دارای اختیار هستید، دستورتان را بر ملت من اجرا کنید، البته در تخت نشینی، من از شما برتری دارم. [کتاب پیدائش، آیه:49-37].
قرآن چنین نقل می کند: «فَلَمَّا جَاءهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ» [یوسف، آیه:50] (هنگامی که فرستاده شاه نزد یوسف آمد به او گفت: به سوی آقای خود برگرد و از او بپرس زنانی که دستهایشان را بریده اند جریانش چیست؟ بی گمان خدا به حیله زنان آگاه است). وقتی خود زلیخا که به اتهام وی حضرت یوسف علیه السلام زندانی شده بود به زبان خودش برائت او را اعلام کرد، حضرت یوسف دلیل خواسته اش را چنین بیان کرد: «ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ» [یوسف، آیه:52] (یوسف علیه السلام گفت: مطالبه این تحقیق و تفحص بدان جهت است تا عزیز مصر به یقین بداند که من غائبانه به او خیانت نکرده ام و این را هم بداند که خدا نقشه خیانت کنندگان را به انجام نمی رساند).
سپس شبهۀ ادعا را با انابت پیامبرانه اش چنین دفع کرده است: «وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ» [یوسف، آیه:53] (و من نفس خویش را مبرا از هر عیب نمی دانم چرا که نفس انسانی صاحبش را به بدی سوق می دهد مگر آنکه رحمت پروردگارم شامل حالش شود. همانا پروردگارم آمرزنده مهربان است).
به راستی که این مطلب از کلام نبوت معلوم می شود، و در آن جلوه ای از سیره و کردار حضرت یوسف علیه السلام به وضوح دیده می شود. اما این قسمت مهم در تورات حذف شده است.
 برای خواندن متن کامل به کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید

ادامه مطلب
بازدید : 57
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

عمر رضی الله عنه محور حق
نویسنده : Admin
نگاهی کوتاه به زندگی و کارنامه‌ی درخشان فاروق اعظم

اوّلین امیر مؤمنان و مؤسس تاریخ اسلامی

13449975031973592-300x274حافظ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر ـ رحمه الله ـ در البدایة و النهایة [۱] می‌نویسد: و هو اوّل من دعی أمیرالمؤمنین، و أول من کتب التاریخ؛ یعنی: او اولین کسی است که به لقب امیرالمؤمنین یاد کرده شد و اولین کسی است که تاریخ را تأسیس کرد.
علامه جلال الدین عبدالرحمن سیوطی ـ رحمه الله ـ در تاریخ الخلفاء [۲] نقل کرده است: و أخرجه البخاری فی تاریخه عن إبن المسیب ـ رحمه الله ـ قال: أول من کتب التاریخ عمر بن الخطاب لسنتین ونصف من خلافته، فکتب لست عشرة من الهجرة بمشورة علی رضی الله عنهما؛ امام بخاری ـ رحمه الله ـ در تاریخ خود از سعید بن المسیب ـ رحمه الله ـ نقل می‌کند که: اولین کسی که تاریخ را تأسیس کرد، حضرت فاروق اعظم عمر بن الخطاب ـ رضی الله عنه ـ بود که بعد از گذشت دو سال و نیم از خلافت خویش، در شانزدهمین سال هجرت با مشوره ‌ی حضرت علی کرم الله وجهه آن را اجراء ساخت.

ولادت، اسلام

حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ سیزده سال بعد واقعه ‌ی فیل، چشم به جهان گشود. قبل از اسلام، عهده‌ ی سفارت اهل مکه را به دوش داشت و بعد از [سی و نه یا] چهل نفر به اسلام مشرف شد. او یکی از آن ده نفری است که پیغمبر اسلام ـ صلى الله علیه و سلم ـ در زندگی به جنتی بودن آن‌ ها مژده داده و دومین خلیفه‌ ی راشد و پدر زن آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ و داماد حضرت علی کرم الله وجهه می ‌باشد.

روایت حدیث

ایشان ۵۳۹ حدیث از پیغمبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ روایت فرموده است و از او حضرت عثمان بن عفان و حضرت علی بن ابی طالب و طلحه بن عبیدالله و سعد بن ابی ‌وقاص و عبدالرحمن بن عوف و ابن مسعود و ابوذر و … ـ رضی الله عنهم ـ احادیث نقل کرده ‌اند.

 

دعای پیامبر برای اسلامش

آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ قبل از اسلام او، در حق وی دعا فرمود که: «اللَّهُمَّ أَعِزَّ الإِسْلاَمَ بِأَحَبِّ هَذَیْنِ الرَّجُلَیْنِ إِلَیْکَ بِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَوْ بأبی جهل بن هشام». [۳] حاکم ـ رحمه الله ـ از ابن عباس ـ رضی الله عنهما ـ نقل کرده که: «اللَّهُمَّ أَعِزَّ الإِسْلاَمَ بِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ خَاصَّةً».[۴] از این جا بود که وقتی حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ ایمان آورده، با جمعیت اصحاب در مسجد الحرام علناً نماز خواندند، آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ او را به لقب فاروق ملقب فرمود. [۵]

فضایل عمر ـ رضی الله عنه ـ

حضرت ابوذر ـ رضی الله عنه ـ می‌ فرماید که: پیغمبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: «إِنَّ اللهَ وَضَعَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ یَقُولُ بِهِ» [۶]؛ یعنی: خداوند حق را بر زبان عمر نهاده که به او صحبت می ‌کند.
حضرت ابی بن کعب ـ رضی الله عنه ـ می‌ گوید که آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: «أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُهُ الْحَقُّ عُمَر وَأَوَّلُ مَنْ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ وَ أَوَّلُ مَنْ یَأْخُذُ بِیَدِهِ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ» [۷]؛ یعنی: عمر کسی است که حق، اوّل به او مصافحه فرموده به او سلام می ‌گوید و دستش را گرفته در جنتش داخل می ‌کند.
عبدالله بن عباس ـ رضی الله عنهما ـ می‌ گوید که پیغمبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ گفت: «ما فی السماء ملک إلا و هو یوقر عمر و لا فی الأرض شیطان إلا و هو یفرق من عمر» [۸]؛ یعنی: هیچ ملکی نیست در آسمان مگر برای عمر تعظیم قائل است و هیچ شیطانی نیست بر روی زمین مگر از عمر می ‌ترسد.
فضل بن عباس ـ رضی الله عنهما ـ می ‌گوید که آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود که: «الْحَقُّ بَعْدِی مَعَ عُمَرَ حَیْثُ کَان» [۹]؛ یعنی: حق بعد از من به همراه عمر است، هر کجا که باشد.
حضرت ابوسعید خدری ـ رضی الله عنه ـ می‌ گوید که پیغمبر خدا ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود که: «من أبغض عمر فقد أبغضنی، و من أحب عمر فقد أحبنی» [۱۰]؛ یعنی: «هر که با عمر بغض بدارد، پس با من بغض داشت و هر کسی که عمر را دوست بدارد، پس مرا دوست داشته است.»
حضرت جابر ـ رضی الله عنه ـ می ‌گوید که حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ بر جنازه‌ ی حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ داخل شده، فرمود: «رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْکَ مَا مِنْ خَلْقِ اللهِ تَعَالَى أَحَدٌ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَاهُ بِصَحِیفَتِهِ بَعْدَ صَحِیفَةِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم مِنْ هَذَا الْمُسَجَّى عَلَیْهِ ثَوْبُهُ» [۱۱]؛ یعنی: رحمت خدا بر تو باد! هیچ کسی نیست که من دوست داشته باشم که با نیکی های اعمال نامه او، بعد از نیکی های اعمال نامه ‌ی پیغمبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ ، همراه خود در حضوری خدا داشته باشم، جز این شخص که چادر روی سرش کشیده شده است. (اشاره به جنازه‌ی عمر بود.) یعنی: حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ آرزو داشت که به قدر عمر نیکی می داشت.
حضرت امام جعفر صادق ـ رحمه الله ـ فرمود: «أنا برئ ممن ذکر أبابکر و عمر إلا بخیر»؛ یعنی: من از کسی که ابوبکر و عمر ـ رضی الله عنهما ـ را به غیر از خیر یاد کند، بی زارم. [۱۲] حضرت ابی بن کعب ـ رضی الله عنه ـ از آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ نقل کرده که ایشان فرمود: قَالَ لِی جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلامُ: «لِیَبْکِ الإِسْلامُ عَلَى مَوْتِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْه» [۱۳]؛ یعنی : جبرئیل ـ علیه السلام ـ به من فرمود که: اسلام باید بر فوت عمر گریه کند.
حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ می‌ فرماید: «إذا ذکر الصالحون فحیهلا بعمر، ما کنا نبعد أصحاب محمد صلى الله علیه وسلم أن السکینة تنطق على لسان عمر» [۱۴]؛ یعنی: هرگاه از نیکان ذکری به میان آید، حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ اولى‌ تر اند که از او تذکره ‌ای به میان آورده شود؛ ما یاران پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ بر این باوریم که حکمت (سکینه) از زبان عمر ـ رضی الله عنه ـ بر می ‌آید.
و همین مقوله نسبت به حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ ، از عبدالله بن مسعود ـ رضی الله عنه ـ هم مروی است [۱۵] و [ایشان] می ‌افزاید که: «إن عمر کان أعلمنا بکتاب الله و أفقهنا فی دین الله تعالى» [۱۶]؛ یعنی: حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ از همه ‌ی ما کتاب خدا را بهتر می‌ دانست و در فهم دین از همه‌ ی ما هوشیارتر بود.

موافقات عمر ـ رضی الله عنه ـ

علامه سیوطی ـ رحمه الله ـ در تاریخ الخلفاء [۱۷] بیست مورد چنین نقل فرموده که قرآن موافق به رأی حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ نازل شده است.
[حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ می ‌فرمایند: ”إن فی القرآن لرأیاً من رأی عمر“؛ قرآن موافق به رأی حضرت عمر بود. [۱۸] مناسب است که چندی از آن ‌ها ذکر شود:
در صحیح بخاری و مسلم چهار مورد از موافقات حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ ذکر شده است:
۱. آیه‌‌ی «وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى» [بقره: ۱۲۵].
۲. آیه‌‌ی حجاب.
۳. آیه‌ی «عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا...» [طلاق: ۵].
۴. در مورد اسرای بدر.
۵. و هم‌ چنین اصحاب سنن و حاکم آیه‌ ی تحریم خمر که به دعای حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ نازل شد، را ذکر کرده ‌اند.
۶. ابن ابی حاتم در تفسیرش از حضرت انس ـ رضی الله عنه ـ روایت می ‌کند که حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ فرمود: وقتی آیه ‌ی «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِین» [مؤمنون: ۱۲]، نازل شد، گفتم: فتبارک الله أحسن الخالقین، پس همین آیه نازل شد.
۷. و ابوعبدالله شیبانی هفتمین آیه این را ذکر کرده و سیوطی آن را صحیح دانسته؛ «وَلَاتُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ» [توبه: ۸۴].
۸. وقتی که پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ زیاد برای منافقین استغفار می ‌کرد، حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ فرمود: سواء علیهم، لذا آیه نازل شد: «سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُم» [منافقون: ۶].
۹. آیه‌ی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ…» [نساء: ۴۳].
۱۰. وقتی پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ در مورد خروج به طرف بدر از صحابه مشوره گرفت، رأی حضرت عمر بر خروج بود و آیه نازل شد: «کَمَاأَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ» [انفال: ۵]].

خلافت

در روز سه شنبه ، ۲۲ جمادی الاخرى سال ۱۳ هجری قمری، روز وفات ابوبکر ـ رضی الله عنه ـ زمام خلافت را به دست گرفت و از عهده‌ ی آن با بهترین وجه بر آمد و در عهد خلافت او، ایران ، شام و روم در قلمرو اسلام در آمدند.

کرامات

از دست حضرت ـ رضی الله عنه ـ در زمان خلافتش کرامات زیادی صادر گشت که فی الواقع معجزات آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ بود؛ زیرا کرامت ولی معجزه نبی او است. از آن جمله یکی مشاهده‌ ی اوست از مدینه بر کوه نهاوند و صدا زدن او به ساریه که: یا ساریةُ الجبلَ؛ که: ای ساریه! کوه را بگیر تا دشمن بر تو تسلط نیابد.
و یکی جاری شدن رود نیل به فرستادن نامه و…. [۱۹]

ساده زیستی

حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ در زمان خلافت خود زندگی ساده ای داشتند که میان او واصحاب نادار و فقیر فرق و امتیازی نبود؛ لباس های خود را پیوند می ‌زدند؛ دو دست لباس [بیش] نداشت ، هرگاه لباس خود را می ‌شست برهنه می ‌نشست، تا خشک شده آن را بپوشد ؛ خوراک او ساده بود ، حتى صورت سفیدش به علت خوراک ناموافق به مزاجش ، رنگش را به خاکستری تبدیل کرده بود و شب ها در کوچه و خیابان ها گشت می‌کرد و از احوال و اوضاع مردم تفقد می‌ کرد و به داد آنان می ‌رسید.

خدمات

مدت ده سال و اندی خلافت کرد و خداوند در این مدت ابر قدرت های جهان را به وسیله‌ی او از میان برداشت و کشورهای آنان در قلمرو اسلام داخل شدند مثل ایران و شام و روم و مصر و… .
او در زمان خلافت خویش تاریخ را اجرا کرد و بیت المال درست نمود و ارتش ترتیب داد و لیست آن ها را درست کرده برای آنان و تمام رعایای تنگ دست حقوق ماهیانه مقرر فرمود.

شهادت

در سال ۲۳ هجری قمری بعد از فراغ حج در وادی ابطح دعا فرمود که : ای بار خدایا تنم بزرگ شده نیرویم ضعیف شده رعیتم پراکنده است و می ‌ترسم در انجام وظیفه تقصیری واقع نشود مرا به طرف خود بردار و به نعمت شهادت در شهر رسول نایل بگردان.
پس خدای تعالى دعای او را پذیرفت در روز چهارشنبه ۲۶ ذی الحجه سال ۲۳ هجری قمری، هنگامی که در محراب مسجد امام بود به دست ناپاک و نجس ابولؤلؤ مجوسی [ضربت خورد و یکم محرم سال ۲۴ هجری قمری] جام شهادت را نوشید و اولین شهید محراب قرار گرفت؛ إنا لله و إنا إلیه راجعون.

نویسنده: شیخ الحدیث مولانا سید محمد یوسف حسین‌ پور

پی نوشت‌ها:

[۱] ۲۶۳:۷. (طبع دار ابن کثیر).
[۲] ص:۱۲۵. (طبع المکتبة العصریة).
[۳] روایت ترمذی ، احمد ، طبرانی و… .
[۴] روایت حاکم ، طبرانی ، احمد ، ابن حبان و… .
[۵] تاریخ الخلفاء، صص: ۱۰۵ـ۱۰۰.
[۶] روایت ابن ماجه ، ابوداود ، احمد ، حاکم و … .
[۷] روایت طبرانی ، ابن ماجه و حاکم.
[۸] روایت ابن عساکر.
[۹] روایت طبرانی ، بزار و دیلمی.
[۱۰] روایت طبرانی.
[۱۱] روایت حاکم، احمد و ابن ابی شیبه.
[۱۲] تاریخ الخلفاء، صص: ۱۱۰ـ۱۰۶.
[۱۳] روایت طبرانی و ابونعیم.
[۱۴] روایت طبرانی.
[۱۵] از حضرت عایشه ـ رضی الله عنها ـ نیز همین مقوله درباره ‌ی فاروق ـ رضی الله عنه ـ در مسند احمد روایت شده است.
[۱۶] روایت طبرانی و حاکم.
[۱۷] صص: ۱۱۳ـ۱۱۱.
[۱۸] أخرجه ابن عساکر؛ تاریخ الخلفاء: ۱۱۱. کنزالعمال: ۳۵۸۷۳.
[۱۹] تاریخ الخلفاء ،صص :۱۱۵ـ۱۱۳.

 

منبع: سنت آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 38
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

هدایت و انقلاب از معجزات بزرگ قرآن مجید
نویسنده : Admin
4m2b6rqرسول اکرم صلی الله علیه وسلم توسط قرآن مجید و سیره و اخلاق پیامبرانه‏اش که خودش تفسیر زنده قرآن بود (کان خلقه القرآن) چنان تحول و انقلاب بزرگی در اعتقادات، افکار، اخلاق، معاشرت و اجتماع مردم ایجاد کرد که نمونه آن در تاریخ انسانی دیده نمی‏شود، و این خود یکی از معجره‏های قرآن مجید است که صدها معجزه دیگر را در بر دارد.
به راستی که شخصیت‏ها و گروه‏هایی که در نتیجه این انقلاب بوجود آمدند هر کدام از آنها معجزه‏ای جداگانه می‏باشد. تاریخ بشری در هیچ نقطه‏ای از زمین و در میان هیچ گروهی از انسانها چنین انقلاب عظیم انسانی را سراغ ندارد. در این خصوص لازم به نظر می‏رسد که مقایسه‏ای میان جاهلیت و اسلام صورت بگیرد و درباره ابعاد گوناگون این انقلاب فراگیر، روشنگرانه بحث شود. برای این منظور لازم است اوضاع دینی فکری و اجتماعی دوران جاهلیت و اسلام از منابع متعدد بررسی و مطالعه شود. آنگاه می‏توان به عظمت آن انقلاب بزرگی که توسط قرآن پدید آمد پی برد.
نکته شایان توجه در این معجزه این است که این انقلاب بزرگ و گسترده بدون آن امکاناتی که عموماً در جهان شناخته شده‏اند و مورد استفاده مصلحان و معلمان قرار گرفته‏اند، پدید آمد. زیرا مصلحان عمومی معمولا از امکانات و وسائلی مانند درس و تدریس، تالیف و نگارش، مدارس و مراکز علمی، رسانه‏های دست‏جمعی و غیره استفاده می‏نمایند.
خود قرآن مجید نیز به این نکته اشاره کرده است که چگونه این انقلاب بدون امکانات متعارف پدید آمد. باید نگریست که چه عاملی سبب شد که دشمنان سرسختی که تشنه خون یکدیگر بودند و امکان نبود با خرج کردن اموال هنگفت میان آنها الفت و برادری برقرار شود، اما خداوند متعال دلهایشان را به هم پیوند داد. چنان که می‏فرماید: «هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» [انفال، آیه:63] (او همان ذاتی است که تو را به نصرت خویش و بوسیله مومنین تایید کرد و در دلهای آنان الفت بوجود آورد. اگر تو برای ایجاد الفت در دلهایشان تمام دنیا را خرج می‏کردی قادر به آن نمی‏شدی. اما خدا در دلهایشان الفت آورد. براستی او غالب باحکمت است).
قرآن مجید در خیلی جاها این انقلاب بزرگ را به خود نسبت داده و تصریح نموده است که این انقلاب به وسیله خود قرآن پدید آمده است؛ «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» [جمعه، آیه:2] (او همان کسی است که رسولی را در بین ناخواندگان ازمیان خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنان بخواند و ازهر نوع پلیدی پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد، گرچه قبلاً در گمراهی صریحی به سر می‏بردند).
در جایی دیگر می‏فرماید: «هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» [حدید، آیه:9] (او کسی است که آیه‏های واضحی را بر بنده‏اش فرود می‏آورد تا شما را از تاریکی‏ها به سوی نور سوق دهد).
«الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» [ابراهیم، آیه:1] (ما این کتاب را فرو فرستادیم تا که مردم را از تاریکی‏ها درآوری و به سوی نور ببری).
قرآن مجید تفاوت دوران جاهلیت و اسلام را خیلی واضح و رسا بیان کرده می‏فرماید: «وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون» [آل عمران، آیه:103] (یکی از نعمت‏های الهی را به یاد آورید زمانی که دشمن همدیگر بودید. آنگاه فضای الفت بین شما پدید آورد. در نتیجه به فضل او با یکدیگر برادرانه رفتار کردید. هنگامی که شما در لبه پرتگاهی از آتش قرار داشتید نجاتتان داد. الله اینگونه نشانه‏هایش را برای شما واضح می‏سازد تا راه یابید).
در سوره انعام می‏فرماید: «أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاس» [انعام، آیه:122] (کس را که قبلاً مرده بود زنده کردیم و به او نوری دادیم تا بدان وسیله دربین مردم راه رود).
در واقع نمی‏توان تصور واضح‏تری از جاهلیت و اسلام بهتر از تعبیر فوق ارائه کرد و تفاوت‏ها و ویژگی‏های آن دو را جالب‏تر از این به تصویر کشید. به راستی که تاریخ جاهلیت و اسلام تفسیر روشن آیات فوق و تفصیل اجمال مذکور می‏باشد.
جاهلیت چیست؟؛ مظهر «كُنتُمْ أَعْدَاء» و مظهر «كُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ».
اسلام چیست؟ تفسیر «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» و تصویر «فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا».
برای مترقی‏ترین انسان عهد جاهلیت تعبیری بهتر از «أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا» نمی‏توان پیدا کرد، چنان که برای انقلاب اسلامی و تحول‏های ناشی از آن تصویری بهتر از «فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاس» نمی‏توان یافت.
 
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین
لینک ثابت
بازدید : 69
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

تأملی بر حکمت‎ها و معارف سورۀ حمد
نویسنده : Admin

 در مورد سورۀ حمد بیندیش و تأمل کن؛ سوره‎ای که در میان معجزات آسمانی، گوهری یگانه است. قطعه ‎ای زیبا از مجموعه آیات بیانی قرآن.

اگر تمام تیزهوشان دنیا و ادیبان تمام اقوام، مصلحان و رهبران تربیتی و روحی گردهم آیند تا جمله‎ ای بسازند که تمامی افراد بشر با سلیقه ‎های متفاوت، خواسته‎ ها و حاجت‏های گوناگون و آرزوهای رنگارنگ آن جمله را به بارگاه پروردگارشان عرض نمایند و با آن جمله در نمازهای‎شان به عبادت بپردازند و آن جمله بیانگر خواسته‎ های پوشیده و مافی ‎الضمیرشان باشد و تمامی مقاصد و اهداف‎شان را بیان کند؛ بهتر و جامع ‎تر از سورۀ حمد نمی ‎توانند بیاورند.
«قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»‏[اسراء:88]؛ ‏بگو: اگر همه مردمان و جملگی پریان گرد آیند و متّفق شوند بر این كه همچون این قرآن را (با این شیوه‌ های دلربا و معانی زیبا بسازند و) بیاورند، نمی ‌توانند مانند آن را بیاورند و ارائه دهند، هرچند هم برخی از ایشان پشتیبان و مددكار برخی دیگر شوند (چرا كه قرآن كلام یزدان و معجزه جاویدان آفریدگار است و هرگز از معلومات محدود آفریدگان چنین چیزی ساخته نیست).‏
همچنین خداوند متعال می ‎فرماید: «وَلَقَدْ آتَینَاكَ سَبْعاً مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»[حجر:87]؛ ‏(ای پیغمبر!) ما هفت (آیه) به تو داده‌ ایم كه (سوره فاتحه را تشكیل می‌دهند و در هر نمازی) تكرار می ‌گردند (و از منزلت خاصّی برخوردارند و وسیله دعا و ثنا و طلب هدایت از خدایند) و همه قرآن بزرگ را به تو عطا نموده ‌ایم (كه معجزه جاویدان یزدان و مایه تاب و توان مسلمان است).‏ ‏
این سوره با کلمۀ «حمد» آغاز شده است. کلمه ‏ای که دربرگیرندۀ شکر و ثنا است. کلمه‏ ای که از معجزات بلاغی بوده و برگردان آن به زبان دیگری [به ‏طوری که معنی و مفهوم حقیقی آن را برساند] ممکن نیست. حمد و ستایش بهترین سرآغازی است که بندۀ قدرشناس در آغاز نماز، آن جایگاه مقدس و ستوده شده، عبادت خود را با آن آغاز می‏ کند.
سپس نمازگزار موقف خود را مشخص می‎نماید که آن پروردگاری را می‏ستاید، از او استعانت می ‎جوید و عبادت می ‏کند که پروردگار یک قبیله و ملت، یک خاندان و تیره و یا یک کشور نیست بلکه پروردگار تمام جهانیان است. عقیده‏ ای عجیب و انقلابی که تمام تقسیمات خودساخته و فریبندۀ دنیا را که بر انسانیت بزرگ‌ترین جنایت‏ها را وارد آورده است، منقلب می‏ سازد.
همچنین مسلمان در دو چیز اعلام وحدت می ‏کند؛ دو رکن اصلی که امنیت و سلامت بر آن استوار است و با آن دو، اسلام در هر زمان و مکانی قائم شده است. یکی وحدت ربوبیت و دیگری وحدت بشری؛ به این معنی که همۀ نسل بنی آدم بدون تمایزات منطقه ‏ای، نسبی و نژادی با هم متحد هستند. پس هر انسان با انسانی دیگر دو مرتبه و از دو جانب نسبت برادری دارد؛ جانب اول که اساساً پروردگار همه یک ذات است و از جانب دیگر پدر همۀ انسان‏ها یکی است.
«یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِیراً وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللهَ كَانَ عَلَیكُمْ رَقِیباً» [نساء: 1]؛ ‏ای مردمان ! از (خشم) پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری كه شما را از یك انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی (بر روی زمین) منتشر ساخت. و از (خشم) خدایی بپرهیزید كه همدیگر را بدو سوگند می‌ دهید؛ و بپرهیزید از این كه پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید (و صله رحم را نادیده گیرید)، زیرا كه بیگمان خداوند مراقب شما است (و كردار و رفتار شما از دیده او پنهان نمی‌ ماند).‏
همچنین می‏ فرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ الله أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» [حجرات: 13]؛ ‏ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حوا) آفریده‌ایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید (و هر كسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود، و در پیكره جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد). بی‌گمان گرامی ‌ترین شما در نزد خدا متقی ‌ترین شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و كردار و گفتار شما، و از حال همه‌كس و همه چیز) است.‏ ‏
شرح و تطبیق این موضع را رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در حجة الوداع چنین فرمود: «خداوند متعال خصلت‎های زمان جاهلی و فخرفروشی به آبا و نسب را از شما دور کرده، تمام انسان‏ها از دو حال خالی نیستند، یا مؤمن و متقی هستند و یا فاجر و بدبخت. تمام انسان‏ها فرزندان آدم هستند و حضرت آدم از خاک آفریده شده است. هیچ عربی بر عجمی افضلیت و برتری ندارد، مگر مدار افضلیت با تقوا است». [صحیح ترمذی]
سپس نمازگزار از میان اوصاف الله تعالی که بسیار هستند و به همه ایمان و اعتقاد دارد، صفت «رحمت» را ذکر می ‏کند. صفتی که برای ذکر در این وقت (حین نماز) از شایسته‏ترین صفات است. ـ گرچه تمام صفات الله تعالی این شایستگی را دارندـ این صفت را مسلمان به زبان می ‏آورد، در حالی که عبادت‎گزار و خاشع و در حال تضرع است؛ محتاج و فقیر و تائب و نادم می ‏باشد. آری این جایگاه و موقعیت برای امیدواری است نه برای ناامیدی، و برای بد فالی نیست بلکه برای نیک‏ فالی می ‎باشد.
بعد از آن، روز قیامت را به یاد می ‎آورد و توجه خود را به آن معطوف می‏ کند؛ روز پاداش و عذاب؛ روزی که پادشاهی مطلقۀ الله تعالی به زیباترین شیوه بر همگان ظاهر می ‎گردد. آن روز هیچ پادشاه ساختگی و حاکم نمایشی نمی‎ تواند با او تعالی معارضه کند. «لِّمَنِ الْمُلْكُ الْیوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» [غافر: 16]؛ ملك و حكومت، امروز از آن كیست‌؟  (پاسخ قاطعانه داده می‌ شود كه) از آنِ خداوند یكتای چیره و توانا است.
نمازگزار‏ ایمان به آخرت را که اساس خوف و مراقبت است و به وسیلۀ آن انسان بر نفس و خواهشات درونی خود رقابت می‏ کند؛ را در وجود خود تجدید می ‏کند. به حق هر مسلمان که با این دنیای مملو از فریب‎کاری سر و کار دارد، چه قدر نیازمند این استحضار است!
سپس نمازگزار با نهایت تأکید در زبان عربی که زبان قرآن است و به عنوان زبان رسمی برای نمازگزاران تمام دنیا انتخاب شده؛ با بلیغ ‎ترین و شیواترین اسلوب سخنوری اعلام می‏ کند که او جز الله تعالی هیچ ذات دیگری را عبادت نخواهد کرد و جز او  تعالی از کسی دیگر استعانت نخواهد جست.
هدف از زندگی چیزی جز عبادت و استعانت نیست. با این دو محور است که اتصال میان یک انسان با انسان دیگر، قوی با ضعیف، فقیر با ثروتمند، حاکم با محکوم و عبد با معبود معنی پیدا می ‎کند، و اگر همین عبادت و استعانت خاص برای خداوند قرار داده شوند، آنگاه است که زنجیرها از هم خواهد گسست، بت‏ها درهم کوبیده خواهد شد و شرک از بین رفته و فتنه ‏ها زدوده خواهد شد و دین خالصانه برای خداوند متعال باقی می ‏ماند.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید

ادامه مطلب
بازدید : 42
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

قرآن مجید و دیگر صحیفه‏های آسمانی در ترازوی علم و تاریخ
نویسنده : Admin
qoran-18-3صحیفه‏های آسمانی قبل از قرآن مجید همیشه مورد تحریف و تغییر قرار می‏گرفتند، زیرا خداوند متعال حفظ و بقای آنها را به عهده نگرفته بود. بلکه این کار را به عهدۀ علمای آن زمان گذاشته بود. از طرفی دیگر نیاز بشریت به صحیفه گذشته فقط تا یک زمان معینی تعلق گرفته بود.
قرآن مجید در همین خصوص می‏فرماید: «إنا أنزلنا التوراة فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا و الربانیون و الاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء» [مائده:44] (بدرستی که ما توراتی را که دارای هدایت و نور بود فرو فرستادیم. پیغمبران فرمانبردار و مشایخ و علما بوسیله آن به یهودیان حکم می‏کردند. چرا که آنان به عنوان محافظین کتاب خدا تعیین شده بودند و بر آن گواه بودند).
مطلب فوق واقعیت علمی و تاریخی است به طوری که خود امتهای گذشته به آن اعتراف کرده‏اند، صحیفه‏های عهد عتیق مرتباً دست‏خوش غارت‏گری و آتش‏سوزی قرار می‏گرفتند، مورخین یهود بر این امر اتفاق نظر دارند که سه بار چنین حوادثی اتفاق افتاده است، نخستین بار زمانی بود که "بخت‏النصر"(Nebuchadezzar 5-6-564ق.م) پادشاه بابل بر یهودیها در سال (586ق.م) حمله کرد و بیت المقدس را که حضرت سلیمان علیه السلام در آنجا نسخه‏های تورات و تبرکات آل موسی و آل هارون را در آن محفوظ کرده بود به آتش کشید. یهودیان باقی مانده را اسیر کرد و به بابل برد و پنجاه سال در آنجا نگاه داشت، بعد از آن "عزیر پیامبر" پنج صحیفه را که به نام تورات بودند دوباره از حافظه خود دیکته کرد و واقعات را به شیوۀ تاریخی ثبت کرد و سپس "نحیما" کتابهای دیگری را اضافه کرد و زبور داوود علیه السلام را ملحق نمود.
بار دوم زمانی بود که "انطیوخوس چهارم"(Antiochus) که لقبش "ابیقانس" و پادشاه انطاکیه یونان بود در سال 168ق.م به بیت المقدس حمله کرد و صحیفه مقدسه را به آتش کشید، و تلاوت تورات و شعایر و روایات یهود را ممنوع اعلام کرد. بعد از آن "یهودا مقابی" صحیفه‏های مقدس را جمع‏آوری نمود واز سر نو ترتیب داد و به صحیفه‏های عهد عتیق سلسله دیگری را اضافه نمود.
بار سوم زمانی بود که "تیتوس" (Titus) (81-40م) پادشاه رومی در سال 70م به بیت المقدس حمله کرد و آن را همراه هیکل سلیمان منهدم نمود و ویران ساخت و صحیفه‏های مقدس را همراه خود به عنوان یادگار فتح به پایتخت روم برد و یهودیان را تبعید کرد و در اطراف شهر مردم دیگر را سکونت داد.
با توجه به حوادث فوق و دلائل دیگر، دیدگاه یهودیان درباره صحت و حفاظت کتابهای آسمانی‏شان با دیدگاه مسلمانان درباره صحت و حفاظت قرآن خیلی متفاوت است.
مسلمانان هر کلمه قرآن مجید را کلام الهی و منزّل من‏الله می‏دانند و به محفوظ بودن آن از بدو نزول تا آخر اعتقاد دارند. اما یهودیان نقص و اضافه را منافی کتابهای آسمانی نمی‏دانند. آنها در این اشکالی نمی‏بینند که پیامبران را مؤلف کتابها قلمداد نمایند.
خوانندگان عزیز از اقتباس‏های زیر می‏توانند به نقطه‏نظر یهودیان درباره کتب مقدس‏شان پی ببرند:
در دائرة المعارف یهود که توسط دانشمندان ممتاز یهودی تدوین شده است این عبارت به چشم می‏خورد: «یهودیها در این زمینه تردیدی ندارند که در بعضی از کتابهای عهد عتیق تغییر و اضافه‏هایی صورت گرفته است. (Jewish Encyclopedie.London.p.93) طبق روایات قدیم یهود پنج کتاب نخست تورات تألیف موسی هستند (به جز هشت آیه آخر که در آن واقعه موت حضرت موسی علیه السلام مذکور است) اما ربّی‏ها مرتبا به تناقضات و اختلافات این صحیفه‏ها توجه کرده‏اند و با حسن تدبیر در صدد اصلاح آن بر آمده‏اند.» [دائرة المعارف یهود9/589].
"اسپینوزا"(Spinoza) می‏گوید: «پنج کتاب نخست عهد عتیق از تألیفات موسی نیستند بلکه عذرا آنها را تالیف کرده است.»[دائرة المعارف یهود9/590]
تحقیقات جدید ثابت کرده است که پنج کتاب نخست عهد عتیق از 28منبع أخذ شده است. [مدرک سابق]
اما موضوع اناجیل اربعه (که به آنهاعهد جدید گفته می‏شود) بدتر از عهد عتیق است. درباره مولفین آن شک و تردیدهای گوناگونی وجود دارد؛ در میان حضرت مسیح علیه السلام و نویسندگان عهد جدید مسافت‏هایی وجود دارد که طی کردن آن از عهدۀ مورخین و محققین خارج است، زیرا انجیل‏های مزبور در ازمنه مختلف توسط شوراهای دینی مرتبا از مراحل اصلاح و تغییر گذر کرده و به این حالت رسیده‏اند. در واقع این انجیل‏ها به جای اینکه بر وحی و الهام مبنی باشند، بیشتر به کتب تذکره و حکایات شباهت دارند و هر کسی که با نظر عمیق ادوار تاریخی آنها را بررسی نماید این مدعا را تصدیق خواهد کرد که این انجیل‏ها از نظر استناد و اعتماد حتی با کتب درجه سه احادیث و سنن مسلمین نیز برابری نمی‏کنند چه برسند به کتب صحاح سته؛ زیرا کتاب‏های سته با سند متصل به رسول الله صلی الله علیه وسلم منتهی می‏شوند.
و حدیث صحیح نزد مسلمانان به حدیثی گفته می‏شود که راویان معتبر و امین با سند آن را نقل کرده باشند و در آن هیچ گونه نقصی (علت و شذوذ) یافته نشود. اما انجیل‏های مذکور فاقد هرگونه سند می‏باشند، سند آنها تا مؤلفان و از مؤلفان تا حضرت عیسی علیه السلام مفقود می‏باشد. گذشته از این، زبانی که آن صحیفه‏ها به آن نازل شده‏اند تغییر یافته است، و اکنون فقط ترجمه‏هایی از آنها یافت می‏شوند. از این جهت می‏توان آنها را به کتاب‏های درجه چهارم حدیث تشبیه کرد که از معیار بلند تحقیق و صلاحیت و صحت برخوردار نیستند و بنابر همین واقعیت‏ها مقایسه آنها با قرآن هرگز درست نیست. خاورشناس نو مسلمان "موسیوایتین" ضمن معرفی انجیل‏های فوق آنها را چنین ارزیابی کرده است: «بدون تردید آن انجیلی که خداوند متعال به حضرت عیسی داده و به زبان قومش نازل کرده بود ضایع شده است، و اکنون نام و نشانی از آن وجود ندارد، آری! آن انجیل یا خودش از بین رفته یا از بین برده شده است. مسیحیان به جای آن، چهار کتاب دیگر را جایگزین کرده‏اند که صحت آنها مشکوک می‏باشد، زیرا این کتابها به زبان یونانی می‏باشند و زبانی که با زبان سامی حضرت عیسی هیچ گونه هماهنگی ندارد. به همین دلیل ارتباط این انجیل‏های یونانی با خداوند متعال به نسبت تورات و قرآن خیلی پایین‏تراست.» [اضواء علی المسیحیه، 53-52]
مطالب و مضامین عهد عتیق نیز به اشتباهات صریح تاریخی و ضد و نقیض‏های واضح دلالت می‏کنند. مطالبی به خداوند متعال نسبت داده شده است که اصلاً شایسته جلال و کمال حضرتش نیست؛ و برخلاف عقل سلیم می‏باشد.
همچنین اتهاماتی بر انبیا علیهم السلام وارد شده است که انسانهای عادی از آن مبرّا هستند چه برسد به انبیا علیهم السلام.
برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید

ادامه مطلب
بازدید : 39
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

صفحات وبلاگ
تعداد صفحات : 26

قالب وبلاگ