عاقل‏ترین انسان
نویسنده : Admin
hadithدر این جهان، هوشیار و متفکر به کسی می گویند که راه به دست آوردن مال و منال دنیا را خوب بداند، و انسان نادان، ناتوان به کسی می گویند که در راه بدست آوردن کالای دنیوی، خوب موفق نباشد. در حالی که این حدیث خلاف این تصور را ثابت می نماید؛ چون زندگی واقعی، زندگی آخرت است و این جهان چند روزه، بقایی ندارد و فنا شدنی است،

حدیث:
عَنْ شَدَّادِ بْنِ أَوْسٍ عَنِ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم- قَالَ: «الْكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَالْعَاجِزُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ».[رواه الترمذی و ابن ماجه]

ترجمه:
از شداد بن اوس روایت است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: هوشیار و دانا کسی است که نفس خود را کنترل کند و برای بعد از مرگ آمادگی نماید. نادان و ناتوان کسی است که تابع هواهای نفسانی خود باشد و آرزوهای بی‏جا نسبت به خداوند داشته باشد.

شرح:
در این جهان، هوشیار و متفکر به کسی می گویند که راه به دست آوردن مال و منال دنیا را خوب بداند، و انسان نادان، ناتوان به کسی می گویند که در راه بدست آوردن کالای دنیوی، خوب موفق نباشد. در حالی که این حدیث خلاف این تصور را ثابت می نماید؛ چون زندگی واقعی، زندگی آخرت است و این جهان چند روزه، بقایی ندارد و فنا شدنی است، لذا انسان موفق و کامیاب کسی است که هر چه بیشتر برای جهان آخرت خود آمادگی داشته باشد و در این جهان، مطابق رضای الهی زندگی کند، لذا انسان‏های دانشمند و هوشیار کسانی هستند که در این جهان در صدد آمادگی و توشه اندوزی برای آخرت بوده، و بر خواهشات نفسانی مسلط باشند و خود را بنده مطیع پروردگار قرار دهند. اما کسانی که خود را بنده و اسیر شهوت‏های نفسانی کرده و به جای اطاعت و پیروی از دستورات الهی، از تمایالات و خواهشات نفسانی و شیطانی پیروی می کنند، و با وجود این، آرزوها و امیدهای بی‏جا و بی مورد از خداوند دارند، اینگونه انسانها قطعاً نادان و برای همیشه انسانهای ناموفق خواهند بود. اگر چه در به دست آوردن مال و کالای دنیا موفق باشند، اما باز هم از زیان‏کارترین انسان‏ها بشمار می روند، زیرا از زندگی جاودانه آخرت، غافل بوده و با وجود هواپرستی و پیروی از غرایز نفسانی، خود را طلبکار خداوند می دانند.
در این حدیث، همچنین تذکری جدی به آن دسته از افرادی داده شده که در زندگی روزمره خود، از احکام الهی و جهان آخرت غافل و بی پروا بوده و تابع خواهشات نفسانی هستند و با وجود این، خود را امیدوار رحمت و کرم الهی می دانند و هنگامی که به آنها تذکر داده شود و یا مورد نصیحت قرار گیرند، اظهار می‏دارند که خدا غفور و رحیم است و ... . این حدیث به آنها هشدار می دهد که عاقبت و سرانجام آنان، ناکامی و خسران خواهد بود.
پس معلوم شد که امیدوار بودن به رحمت الهی، زمانی مفید و ستوده است که همراه با عمل باشد و امیدی که همراه با عمل نبوده، و با غفلت از آخرت و بی توجهی به احکام الهی همراه باشد، اینگونه امید، نه تنها مناسب نیست، بلکه مکر و فریب نفس و شیطان است.

معارف الحدیث 289/
پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین
لینک ثابت
بازدید : 47
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

خشنودی همیشگی پروردگار از اهل بهشت
نویسنده : Admin
rezvanعن ابی سعید قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ لأَهْلِ الْجَنَّةِ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ! يَقُولُونَ: لَبَّيْكَ رَبَّنَا وَسَعْدَيْكَ. فَيَقُولُ: هَلْ رَضِيتُمْ؟ز فَيَقُولُونَ: وَمَا لَنَا لاَ نَرْضَى وَقَدْ أَعْطَيْتَنَا مَا لَمْ تُعْطِ أَحَدًا مِنْ خَلْقِكَ. فَيَقُولُ: أَنَا أُعْطِيكُمْ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ. قَالُوا: يَا رَبِّ وَأَىُّ شَىْءٍ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ؟ فَيَقُولُ: أُحِلُّ عَلَيْكُمْ رِضْوَانِى فَلاَ أَسْخَطُ عَلَيْكُمْ بَعْدَهُ أَبَدًا». [رواه البخاری  و مسلم]

ترجمه:

از حضرت ابو سعید خدری رضی الله عنه روایت است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: (هنگامی که اهل بهشت به بهشت وارد می شوند و نعمتهای آنجا به آنها اعطا می شود) خداوند آنان را خطاب کرده می فرماید: ای اهل بهشت! آنها می گویند: پروردگارا! همگی ما به بارگاه تو حاضر و آماده هستیم و تمام خوبیها در دست توست. (به هر کس بخواهی می دهی و به هر کس نخواهی نمی دهی). آنگاه خداوند به آنها می فرماید: آیا شما خوشحال و شادمان هستید؟. (یعنی از نعمت بهشت و آنچه به شما داده ام، راضی هستید؟). آنان اظهار می دارند: پروردگارا! وقتی این همه نعمت به ما داده ای که به هیچ مخلوقی نداده ای، پس چگونه ما راضی نباشیم!. آنگاه خداوند می فرماید: آیا نعمتی بهتر و کامل تر از این به شما بدهم؟. آنان می گویند: بارالها! کدام نعمت از بهشت و برکات آن کامل تر است؟. خداوند می فرماید: من به شما هدیه خشنودی و رضای جاودانگی خود را می دهم و بعد از آن، هیچگاه از شما ناراضی نخواهم شد.

شرح:

بعد از اینکه پروردگار، بهشت و نعمتهای آن را با آن همه عظمت به بندگان عطا می کند، این سوال خداوند از بندگان که: آیا شما خشنود و مطمئن هستید؟ به جای خود چقدر نعمت و لطف بزرگ و غیرقابل توصیفی است. وانگهی هدیه دائمی خشنودی و اعلام رضایت همیشگی، چه انعام و احسان بزرگی است. لذت و شادمانی ای که در آن وقت اهل بهشت را حاصل می شود و آن را احساس می کنند، اگر ذره ای از آن، در این عالم برای ما معلوم و منکشف می شد، هیچگونه لذت و اشتیاقی از لذتهای دنیا در دلهای ما باقی نمی ماند. بدون شک خشنودی پروردگار و رضای او از نعمت بهشت و تمام نعمتهای دیگر بالا و برتر است. (و رضوان من الله اکبر) و از نظر لذت و شادی، بالاتر از اعلام و خشنودی فقط «دیدار الهی» است.

دیدار پروردگار در بهشت
دیدار و ملاقات پروردگار بزرگ ترین نعمت و پذیرایی است که اهل بهشت با آن، مورد اعزاز و پذیرایی قرار می گیرند، و کسانی را که خداوند عقل سلیم و وجدانی بیدار عنایت فرموده، اگر تدبر کرده و بیندیشند، حتما آرزو و تمنای این نعمت را در خود احساس خواهند کرد، و چرا چنین نباشد؟ بنده ای که نعمتهای بی شمار پروردگار خود را در این جهان درک کرده است و هنگامی که به بهشت می رود، هزاران مرتبه بیشتر از این نعمتها، از نعمتهای آنجا مستفیض می شود، لزوماً این آرزو در قلبش پیدا می شود که کاش به نحوی این محسن و رب کریم خود را ملاقات می کردم. آن ربّی را که مرا خلق کرد و این همه نعمتهای فراوان و گرانبها را در اختیار بنده قرار داد. پس چنانچه هیچ گاه این آرزویش برآورده نشود، قطعا در لذت و مسرت و آرزوی آن، احساس کمبود و تشنگی و عطش شدیدی وجود خواهد داشت. و از هر بنده ای که خداوند راضی باشد و او را به بهشت وارد کند، هرگز او را در انتظار چنین عطش و تشنگی ای قرار نمی دهد و از این نعمت بزرگ او را محروم نمی کند. در قرآن کریم بشارت و نوید این نعمت بزرگ به مومنان اعلام گردیده است و تمام اهل ایمان، بدون تردید به آن، ایمان آورده و یقین کرده اند. ولی بعضی از گروه ها که با زعم ناقص خود امور و مسایل آخرت را بر مسائل دنیا قیاس می کنند و علم و تجربه محدود این عالم را تجربه و علم نهایی تلقی می کنند در این مسئله شبهاتی وارد کرده اند از قبیل اینکه آنچه قابل رویت است باید جسم باشد و دارای رنگ و شکل باشد و در مقابل شعاع بصر قرار گیرد و خداوند نه جسم است و نه دارای رنگ و شکل است و نه برایش می توان جهت تصور کرد. پس چگونه قابل رویت خواهد بود؟. در حالی که این فرضیه و قیاس کاملاً غلط و بی اساس است. اگر اهل حق چنین عقیده داشتند که خداوند در آن جهان، با همین چشمهای  دنیا که فقط می توانند جسم و اشیای رنگ دار و جهت دار را رویت کنند رویت می شود، بدون تردید این اشکالات آنها وارد بود، در حالی که نه از قرآن و حدیث چنین امری ثابت است و نه چنین عقیده ای وجود دارد.
اهل سنت در  پرتو قرآن  و حدیث، به این مسأله معتقدند که دیدار پروردگار نصیب بندگانی می شود که مستحق آن باشند و خداوند به اهل بهشت چنان نیروی قوی و غیرقابل تصوری اعطا می کند که با نیروها و ابزار این جهان به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند و یکی از آن موارد، همین نیروی رویت پروردگار است که در چشمهای آنها گذاشته می شود و دید و درک آن، مانند این جهان محدود و ضعیف نخواهد بود و با همان چشمان قوی و نیرومند، اهل بشهت، پروردگار خود را دیدار و ملاقات می کنند. آن پروردگاری که نه جسم است و نه دارای رنگ و جهت است و ماورای همه چیزها قرار داشته و سراسر نور و مرکز تمام انوار است.
پس از این توضیح در مورد رویت باری تعالی، باز هم اگر کسانی شک و تردید دارند، به این مسأله توجه کنند که خداوند مخلوقات خود را رویت می کند یا خیر؟ و اگررویت حتماً باید با شرایط ذکر شده همراه باشد که ما نیز با همان شرایط، اشیاء را رویت می کنیم، پس لازمه اش چنین خواهد شد که خداوند هیچ چیزی را رویت نکند چون نه برایش چشمی هست و نه مخلوق نسبت به او در جهتی قرار می گیرند.
پس کسانی که بر این باور و یقین اند که خداوند بدون نیاز به چشم می بیند و نیازی به جهت و تقابل رائی و مرئی ندارد، در مورد رویت باری تعالی در قیامت نباید وسوسه های باطل و خیال های پوچ به خود راه دهند بلکه باید بر بشارتهای خداوند و رسول او یقین کرده، باور کنند که در روز قیامت خداوند چنان چشمان خاص و نیرومندی به مؤمنان عطا خواهد کرد که در رویت او هیچ مشکلی نداشته باشند و با نظاره جمال و دیدار او، در عالمی دیگر از لذت و سرور و شادی قرار خواهند گرفت. در قرآن کریم مذکور است: «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة» یعنی: چهره های اهل بهشت در آن روز، تر و تازه بوده و پروردگار خود را ملاقات می کنند.  در جای دیگر نسبت به منکرین و مکذبین می فرماید: «وإنهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون» یعنی: افراد بدبخت و مشرک در روز قیامت از دیدار الهی محروم خواهند بود. احادیثی که از آنحضرت صلی الله علیه وسلم در مورد رویت باری تعالی در بهشت وارد شده است، مجموعۀ آنها در حد تواتر است و برای یقین و  باور انسان مومن کافی هستند.

منبع: معارف الحدیث 238
/2
پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین
لینک ثابت
بازدید : 58
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

وجوب ایمان به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم
نویسنده : Admin

 از آنجا که ایمان، بدون از وساطت پیامبران، میسر نخواهد شد، ایمان به پیامبران، خود به خود در مفهوم ایمان به خدا داخل است.


حدیث:
عن أبی هریرة رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «والذی نفس محمد بیده لایسمع بی أحد من هذه الامة یهودی و لا نصرانی ثم یموت ولم یؤمن بالذی أرسلت به إلا کان من أصحاب النار.» (صحیح مسلم/ کتاب الایمان. باب «وجوب الایمان برسالة نبینا محمد صلی الله علیه وسلم إلی جمیع الناس و نسخ الملل بملته»/386)

ترجمه:
حضرت ابوهریره رضی الله عنه نقل کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «سوگند به ذاتی که جان محمد- صلی الله علیه وسلم- در دست اوست، هر فردی از افراد این امت اعم از یهودی و نصرانی که از بعثت من اطلاع یابد و به دینی که من آورده ام، ایمان نیاورد و بدون ایمان از دنیا برود، اهل دوزخ خواهد بود.»
این حدیث از حضرت ابوموسی اشعری رضی الله عنه نیز روایت شده است، با این تفاوت که به جای جملۀ «إلاّ کان من أصحاب النار» جملۀ «لم یدخل الجنة» آمده است.

شرح:
 ایمان به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم برهمگان به طور یکسان فرض است. تخصیص یهود و نصاری در این جا به این دلیل است که آنها اهل کتاب بودند. پس وقتی اهل کتاب، بدون از ایمان به رسالت نجات نمی یابند، آنان که هیچ کتاب آسمانی در دست ندارند، چگونه نجات خواهند یافت؟
همچنین یهود و نصاری مدعی بودند که تنها آنان رستگار خواهند شد، بنابراین لازم بود که به آنان ابلاغ شود که این پندارشان نادرست است.
باید دانست که مدار نجات، ایمان به خدا و امور غیبی است. منظور از امور غیبی، قیامت، فرشتگان، بهشت، دوزخ و ... است. انبیا برای شرح همین امور غیبی آمده اند. عقل انسانی از ادراک درست این امور عاجز است و اگر به سختی، چیزی درک کند، باز هم ناقص و ناتمام است. به همین دلیل، رحمت الهی این بار سنگین را به عهدۀ ما نگذاشته است و خود، ضامن شده است که راه رستگاری را به ما نشان دهد. بعد از آن وظیفۀ ما فقط پیمودن آن راه است و بس.
از آنجا که ایمان، بدون از وساطت پیامبران، میسر نخواهد شد، ایمان به پیامبران، خود به خود در مفهوم ایمان به خدا داخل است. به همین دلیل در احادیث و گاه در آیه های قرآنی فقط توحید، مدار نجات قرار داده شده است. از این جا نباید چنین تصور کرد که فقط توحید، موجب نجات و رستگاری است؛ زیرا قرآن کریم، به جای شیوه تصنیف و نگارش، اسلوب خطابه و سخنرانی را برگزیده است. بنابراین لازم است که برای درک مفهوم آن، اسلوب بیان یک خطیب و سخنور را در نظر داشت. وقتی او در یک محیط خاص سخن می گوید، بسیاری از مفاهیم رایج در آن محیط در ذهن گوینده و مخاطب وجود دارد و بسیاری دیگر از طرز تکلم او مفهوم می شود. با در نظر داشتن همه این موارد، فهم سخن او دشوار نخواهد بود. در مسأله رسالت، خود رسول، سخنگوی خداست و آنچه می گوید به عنوان ترجمان او می گوید و وجود او را مردم با چشم خود می بینند؛ بنابراین او می کوشد تا از آنچه غایب و غیرمحسوس است، بیشتر سخن بگوید، وقتی او به سوی ایمان به خدا دعوت دهد، می داند که هر کس، این دعوت را از زبان من بپذیرد، باید نخست نبوت مرا بپذیرد؛ از این جاست که مخاطبان، اغلب با این شخصیت، ضد و عناد به کار می برند و اگر بسیاری از مسلمات را انکار می کنند، به دلیل همین ضد و عناد است که چرا از زبان او می شنوند؟
بنابراین اصل، ایمان به رسول، که در واقع وسیله ایمان به خدا بود، اکنون از یک نظر، رکن اصیل و اساسی قرار می گیرد.
همان گونه که بین ایمان به خدا و رسول نمی توان قایل به فرق و جدایی شد و منکر یکی از آنها منکر دیگری به حساب خواهد آمد، همچنین بین رسولان نیز همین نسبت وجود دارد، یعنی منکر یکی از آنها، منکر دیگران خواهد بود و از نظر ترتیب زمانی فرقی بین آنها وجود ندارد، حتی خود انبیا نیز در این وصف شریکند. درستی کردار و گفتار، بر درستی ایمان، موقوف است و درستی ایمان، به پذیرش پیامبران بستگی دارد. بنابراین ایمان به رسول و به فرموده او، ایمان به سایر پیامبران، یک اصل اساسی محسوب می شود.

منبع: ترجمان السنة،1/ 442-447، تألیف: علامه بدرعالم مهاجر مکی

 

 

لینک ثابت
بازدید : 61
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

راستگویی و امانتداری در تجارت
نویسنده : Admin

 این حدیث به طور واضح اعلام می دارد که برای حصول والاترین رتبه های قرب خداوندی، نیازی به ترک دنیا و مشاغل آن نیست، بلکه یک تاجر می تواند با اطاعت و پیروی از احکام الله و رسول او و رعایت اخلاق دینی، در روز قیامت با پیامبران و صدیقین و شهدا همراه باشد.


حدیث:
عن ابی سعید قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: التاجرالصدوق الامین مع النّبیّین و الصدیقین و الشهداء. (رواه الترمذی والدارمی و دارقطنی)

ترجمه:
 از حضرت ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت شده است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «تاجر راستگو و امین با پیامبران، صدیقین و شهدا حشر خواهد شد.»

شرح:
این حدیث به طور واضح اعلام می دارد که برای حصول والاترین رتبه های قرب خداوندی، نیازی به ترک دنیا و مشاغل آن نیست، بلکه یک تاجر که در بازار مشغول کار و تجارت است، می تواند با اطاعت و پیروی از احکام الله و رسول او و رعایت اخلاق دینی، همچون راستگویی و امانتداری، در روز قیامت با پیامبران و صدیقین و شهدا همراه باشد.

منبع: معارف الحدیث 2/ 491

 سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 74
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

نگاهی گذرا بر تدوین حدیث نبوی صلی الله علیه وسلم
نویسنده : Admin

 عده ای بر این باورند که ذخیره حدیثی، حدود یک قرن فقط با حفظ نمودن متداول بوده و نوشتنی در کار نبوده است. اما سرچشمه این اندیشه ناصواب، اخبار و روایاتی است که پژوهش گران حوزه علم حدیث قبل از ایشان در باره تدوین حدیث منتشر کرده اند و آنها بر این اعتقاد بودند که مدون اول این علم، ابن شهاب زهری متوفی 125هـ ق است.

این طرز تفکر بر فرهیختگان و مصنفانی همچون ابوطالب مکی، نیز با وجود یافتن تناقض در این باره بر آن صحه می گذاشتند.
اما فرزند رشید اسلام و خادم سنت نبوی، خطیب بغدادی رحمه الله در این وادی قدم برداشت تا ثابت کند که کتابت حدیث در حیات طیبه حضرت رسول صلی الله علیه وسلم صحابه و تابعین نیز مروج بوده است.

شیوه نوشتار در حیات طیبه نبوی صلی الله علیه وسلم
جامعه عرب قبل از ظهور اسلام در حفظ اشعار، قصص و رویدادها و انساب به حافظه خود اعتماد می کردند و نوشتن و ثبتی در کار نبود و بنا بر همین به قوت حافظه مشهور شده بودند. اما این دلیل بر عدم وجود نوشتار بین آنها نیست. زیرا در جامعه مکی آن روز تجار می زیستند که نیاز به حساب و کتاب داشتند. گرچه افراد با سواد انگشت شمار بودند. بنا بر همین است که قرآن کریم عرب آن روز را به «أمیّون» تعبیر و توصیف می کند آنجا که می فرماید: «هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم» و در حدیث نبوی صلی الله علیه وسلم آمده است: «إنا أمّة أمیّة لانکتب و لانحسب.»
اما با ظهور اسلام عزیز و آغازین روزهایش، نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وسلم جامعه اسلامی را به آموختن و فراگیری علم تشویق و ترغیب نمود و فدیه اسرای بدر را تعلیم ده نفر از فرزندان انصار مقرر فرمود.

نگارش حدیث در حیات نبوی صلی الله علیه وسلم
با وجود جمعی از نویسندگان در عهد نبوی صلی الله علیه وسلم و اقدام آنها به نوشن و ثبت قرآن کریم، کسی اقدام به جمع آوری احادیث ننمود و اغلب بر حافظه خود اعتماد می کردند و رسول الله صلی الله علیه وسلم هم آنها را دستور به این کار ندادند و شاید علت این کار این بود که قوت حافظه آنها کما کان باقی بماند، و دیگر اینکه روایت حدیث بالمعنی جایز بود.  بر خلاف قرآن کریم که لفظ و معنایش معجزه است و باید عینا ثبت و ضبط می شد.
 از طرفی چون مسلمانان با اسلوب قرآن کریم مأنوس نشده بودند و احتمال داشت که عموم مسلمانان دچار شک و خلط احادیث با آیات قران کریم بشوند و آن هم زمانی بود که قرآن کریم لحظه به لحظه نازل می شد، لذا جهت دفع خلط، دستور به نوشتن داده نشد.

روایاتی که دال بر نهی از کتابت و ثبت حدیث هستند
در مجموعه ذخیره احادیث روایاتی وجود دارد که از نوشتن حدیث نهی می کنند که از آن جمله:
1- «لاتکتبوا عنی، و من کتب عنی غیرالقرآن فلیمحه و حدّثوا عنی ولاحرج.» (أخرجه مسلم فی کتاب الزهد و الرقائق/3004)
2- قال ابوسعید الخدری رضی الله عنه «جهدنا بالنبی صلی الله علیه وسلم أن یأذن لنا فی الکتاب فأبی» (تقیید العلم، ص32)

احادیثی که اجازه ثبت و نگارش را می دهند
1- حدیث عبدالله بن عمرو بن عاص رضی الله عنه «کنت أکتب لکل شیئ أسمعه من رسول الله صلی الله علیه وسلم أرید حفظه فنهتنی قریش و قالوا: تکتب کل شیئ سمعته من رسول الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم بشر یتکلم فی الغضب و الرضی، فأمسکت من الکتاب فذکرتُ ذلک لرسول الله صلی الله علیه وسلم فأومأ بأصبعه إلی فیه و قال: «اکتب فوالذی نفسی بیده ماخرج منه إلا الحقّ» (مرجع قبل، ص74)
2- حدیث ابوهریرة رضی الله عنه: «ما من أصحاب النبی صلی الله علیه وسلم أحدٌ أکثر حدیث عنه منّی إلا ما کان من عبدالله بن عمرو فإنه کان یکتب و لاأکتب» (أخرجه البخاری فی العلم: 113)
3- طلب رجل من أهل الیمن یوم فتح مکة من الصحابة أن یکتبوا له خطبة النبی صلی الله علیه وسلم بعد الفتح، فاستأذنوا النبی صلی الله علیه وسلم فی ذلک فقال: «اکتبوا لأبی شاه» (جامع البیان العلم و فضله:1/ 71)

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 62
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

ریشه‌ یابی اختلاف اهل حدیث و اهل رأی [بخش نخست]
نویسنده : Admin
بدون تردید دوران زرین صدر اسلام بویژه دوران حضرت رسول صلی الله علیه وسلم سراسر خیر و سعادت برأی مسلمانان بود و مسلمانان در زمینه مشکلات دینی از دو مصدر بزرگ قانون‏گذاری اسلامی، یعنی قرآن و وجود مسعود حضرت رسول صلی الله علیه وسلم و گفتارهای ارزنده اش بهره می بردند و به حل و فصل قضایا می پرداختند.

البته با دقت و عنایت در گفتارهای حضرت رسول صلی الله علیه وسلم این واقعیت جلوه‌گر می‌شود که ایشان به خرد انسانی بسیار ارج نهاده و در محدوده قوانین شرعی بهره‌گیری از اندیشه را در زمینه حل معضلات دینی نیک ستوده است. چنانکه وقتی حضرت معاذ را به سوی یمن اعزام می‌کند از او می پرسد: آنجا رفتی چگونه حکم خواهی کرد؟ گفت: به کتاب خدا حکم می کنم. فرمود: اگر حکمی را در کتاب خدا نیافتی؟ گفت: به سنت حکم می کنم. فرمود: اگر باز هم مسئله ای را یافتی که حکم آن در کتاب خدا و سنت وجود نداشت چه می کنی؟ فرمود: اجتهد برأیی و لا آلو.(با تمام توان از رأی و اندیشه ‌ام بهره می‌گیرم و کوتاهی نخواهم کرد.)
آنگاه حضرت رسول صلی الله علیه وسلم فرمود: الحمد لله الذی وفق رسول رسول الله لما یحبه رسول الله. (همه ستایشها خداوندی را سزاواراند که پیام‌رسان رسولش را به آنچه که می پسندد توفیق بخشید.)
بدین گونه حضرت رسول صلی الله علیه وسلم خرد و اندیشه انسانی را در بالاترین جایگاه آن ستود و با تکیه بر واقعیت‌های دینی و متون وحیانی و روایی می‌توان صاف و شفاف دریافت که خردگرأیی و بهره‌گیری از اندیشه در راستای حل معضلات شرعی و در چارچوبی معین امری ناگزیر و پسندیده است.
        با بررسی متون روایی و ذخیره گرانمایه احادیث حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) این واقعیت نمودار می‌گردد که هسته ‌های اولیه بهره ‌گیری از رأی و نظر در زمان خود حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) شکل گرفت و گاهی یاران آنحضرت با توجه به تفاوت دیدگاههای شان درباره برخی مسایل با همدیگر اختلاف نظر هم پیدا می کردند.
سپس در دوران پس از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در میان اصحاب کرام نیز کشمکش‌هایی در زمینه استفاده از رأی رخ می ‌داد و برخی از صحابه با نظر داشت این واقعیت که آنان پایبندی شدیدی به سنن داشتند حاضر نبودند سخنی را در برابر آن بشنوند. چنان که در روایات آمده است روزی حضرت ابوهریره (رضی الله عنه) از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) روایت کرد که ایشان فرمودند: «توضأوا مما غیرت النار.» (هنگام استفاده از چیزی که آتش آن را تغییر داده است وضو کنید.) حضرت عبدالله بن عباس (رضی الله عنه) فرمود: آیا ما اگر از آب گرم استفاده کنیم، باید دوباره وضو کنیم؟
حضرت ابوهریره (رضی الله عنه) به ایشان فرمود: ای برادرزاده من، وقتی از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) حدیثی شنیدی برأی آن مثال نزن. (1)
واقعه ‌ای دیگر از همین دست بین حضرت عبدالله بن عمر و ابوهریره رخ داد چنان که امام طحاوی آن را نقل کرده است. (2)

پیشینۀ این اختلاف
 اصحاب کرام رضی الله عنهم با توجه به این که قرآن نازل می شد و حضرت رسول صلی الله علیه وسلم در میان‌شان وجود داشت به آنچه که از گفتار ایشان می شنیدند و یا از عملکردشان می دیدند عمل می کردند و جز در هنگام نیاز شدید نمی پرسیدند و بدین طریق یاران حضرت رسول صلی الله علیه وسلم مسائل دین را از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم دریافتند و عمل کردند و در زمینه یادگیری مسائل و فقه و فتوا نیز با یکدیگر تفاوت‌هایی داشتند و بسیاری از آنان در این زمینه از دیگران پیشی گرفتند و پیشگامان فقه به شمار می‌رفتند.(3)
پس از وفات جانگداز حضرت رسول صلی الله علیه وسلم، اصحاب کرام رضی الله عنهم با بسیاری مسائل مواجه شدند که پاسخ صریحی دربارۀ آن در کتاب و سنت وجود نداشت؛ لذا مجبور شدند تا به اجتهاد و استفاده از رأی و نظر بپردازند و به همین علت گاهی پس از پاسخ گفتن به پاره ای مسائل می‌ فرمودند: این سخن اگر درست باشد توفیقی از جانب خداوند است، وگر نه از سوی من و شیطان است؛ چنانکه از حضرت ابوبکر و عمر و ابن مسعود ثابت شده است.(4) در این زمینه حضرات ابوبکر صدیق، عمر بن خطاب، علی بن ابی طالب، ابن مسعود، زید بن ثابت، ابی بن کعب و معاذ بن جبل رضی الله عنهم پیشکسوت این میدان بودند.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 69
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

ریشه‌ یابی اختلاف اهل حدیث و اهل رأی [بخش پایانی]
نویسنده : Admin

 استفاده از رأی در برابر حدیث:
  از موارد مهمی که محدثان را در مواجهه‌ ای مستقیم با اصحاب الرأی قرار داد این بود که به زعم آنان اصحاب الرأی در برابر احادیث حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) از رأی و قیاس استفاده کرده، احادیث را با رأی خود رد می کنند، در حالی که به گفته آنان نخستین کسی که قیاس کرد ابلیس بود.

از همین رهگذر بسیار سخت‌کوشانه در برابر اصحاب الرأی موضع گرفتند و علیه آنان صف آرایی کردند. اما باید دید که این دیدگاه آنان تا چه حدی مقرون به صحت است و آیا واقعا اصحاب الرأی چنین بودند؟
با بررسی و ارزیابی عملکرد اصحاب الرأی، و به ویژه کسانی مانند امام ابوحنیفه که جلودار بهره‌گیران از رأی و قیاس بود، ظاهر می گردد که خود این بزرگوار در این باره توضیحات لازم را داده و شبهات مطرح شده در این باره را پاسخ داده است.
علامه ابن عبدالبر در کتاب «الانتقاء» از امام ابوحنیفه روایت کرده است که فرمود: «لعن الله من یخالف رسول الله (صلی الله علیه وسلم )، به أکرمنا الله و به استنقذنا. (22)
(خدا لعنت کند کسی را که با رسول الله (صلی الله علیه وسلم) مخالفت کند، زیرا توسط ایشان خداوند ما را کرامت داده و رهایی بخشیده است.)
علامه شعرانی در المیزان از امام ابوحنیفه روایت کرده است که فرمود: «کذب و الله و افتری علینا من یقول إننا نقدم القیاس علی النص و هل یحتاج بعد النص إلی قیاس... نحن لا نقیس إلا عند الضرورة  الشدیدة.» (23)
(کسی که می‌ گوید: ما قیاس را بر نص مقدم می داریم سوگند به خدا دروغ گفته و بر ما افترا بسته است؛ آیا پس از نص نیازی برای قیاس باقی می ماند؟ ما جز در هنگام نیاز شدید قیاس نمی کنیم.)
گذشته از این که اصحاب الرأی قیاس و رأی را بر حدیث مقدم نمی کنند. حتی احادیث ضعیف را نیز بر رأی و قیاس مقدم می دارند. چنانکه ابن قیم در «أعلام الموقعی» می نویسد:
اصحاب امام ابوحنیفه بر این امر اجماع دارند که در مذهب ابوحنیفه حدیث ضعیف نیز به نزد ایشان از قیاس و رأی اولی‌تر است و مذهبش را بر همین اساس پایه گذاری کرده است، چنانکه حدیث قهقهه را با وجود ضعفش بر قیاس و رأی مقدم کرده است. (24)
سپس مثال‏های دیگری را نیز در این زمینه ذکر کرده است. البته این سخن ابن قیم در جای خود درست است که امام ابوحنیفه حدیث ضعیف را نیز بر قیاس مقدم می کند، اما لازمه این سخن آن نیست که احادیث ذکر شده حتما ضعیف هستند.
با توجه به این سخنان صریح امام ابوحنیفه بسیاری از محدثان معتدل و آگاه دیدگاه‏شان را نسبت به اصحاب الرأی تغییر داده ‌اند، زیرا ترسی که در زمینۀ رد احادیث از سوی اصحاب الرأی وجود داشت از بین رفت.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 61
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

پاسخ به برخی از شبهات منکرین حجیت حدیث
نویسنده : Admin
خداوند سبحان به مقتضای حکمت و رحمت کران ناپذیرش، خواست بشریت را از تاریکی کفر و جهل رهایی بخشد و او را از چنگال اوهام و خرافات آزاد سازد. لذا آخرین کتاب آسمانی خود، قرآن را بر پاکترین بنده اش، محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم نازل فرمود و به خاتم انبیاء صلی الله علیه و سلم دستور داد تا در مقام شامخ رسالت و شارع دین خدا، قرآن را به مردم اعلام دارد؛ «و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم» [نحل:44] و قرآن را بر تو نازل کردیم، تا بیان کنی برای مردم آنچه را که برایشان فرستاده شده است. همچنین همه مسلمانان را ملزم و مکلف ساخت تا از دستورات و سنت مطهر آن حضرت صلی الله علیه وسلم پیروی نماید، زیرا سخنان و دستوراتش سراسر حکمت، معرفت و وحی الهی هستند و از هوای نفس به دور می باشند؛ «و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی» [نجم:3-4]
بر مسلمانان واجب نموده تا دستورات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وسلم را اجرا نمایند و به صدق گفتار او ایمان داشته باشند؛ «وما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهکم عنه فانتهوا» [حشر:7)]
خداوند متعال اطاعت از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را جزو اطاعت از خود قرار داده است؛ «و من یطع الرسول فقد أطاع الله» [نساء:80]
با توجه به آیات فوق بر کسی پوشیده نخواهد بود که پیروی از حدیث و سنت آن حضرت صلی الله علیه وسلم پیروی از خداوند متعال و قرآن کریم است.
حدیث، بعد از قرآن کریم، بزرگ‏ترین اصل و رکن اساسی برنامه زندگی مسلمانان است، زیرا اکثر احکام شرعی به وسیله رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وسلم تشریح شده اند. بنابراین شریعت اسلام و قوانین آن بر دو اصل قرآن و حدیث نبوی صلی الله علیه وسلم استوار است.
امام شاه ولی الله دهلوی- رحمه الله- در بیان اهمیت حدیث و سنت می فرماید: «احادیث به مثابۀ چراغ‏های درخشان همانند ماه شب چهارده هستند که هر کسی که به آنها گردن نهد و حفظ نماید، به رشد و هدایت رسیده و به خیر کثیر نائل می گردد و هر کسی روگردانی و اعراض نماید گمراه شده و در راههای هلاکت می افتد و به جز ناامیدی و خسران چیزی عایدش نمی شود.» [حجة الله البالغة، امام شاه ولی الله محدث دهلوی، مترجم: شیخ الحدیث مولانا سید محمدیوسف حسین پور، جلد1، ص9- 8، چاپ دوم، بهار1384، انتشارات شیخ الاسلام احمد جام]
پس سنت، از حیث وجوب تبعیت و نزول آن از جانب خدا، در جایگاه دوم بعد از قرآن قرار دارد، و صحابه میان حکم ثابت شده با قرآن و حکم ثابت شده با سنت فرقی قائل نشدند، لذا اختلاف سنت با قرآن تنها در این است که لفظ و معنای قرآن، هر دو از جانب خداوند نازل شده اند، اما سنت فقط معنایش از جانب خداوند است و لفظ آن از جانب رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می باشد. [سیری در پیدایش تدوین و تعریف علوم اسلامی، دکتر محمد زحیل، مترجم: دکتر فرزاد پارسا، ص:56-53، انتشارات کردستان، چاپ اول 1388)

منکرین پیشین سنت:
فتنه انکار سنت برای اولین بار در سدۀ دوم هجری تاریخ اسلام آغاز شد. طراحان آن خوارج و معتزله بودند. اساس تفکر معتزله بر پایه عقل‏گرایی محض بنا شده بود. احادیثی که دربارۀ حشر و نشر، دیدار خداوند در جهان آخرت و پل صراط و مانند آنها وارد شده است، از دیدگاه آنان قابل قبول نبود. بر ا ثر این فساد اندیشه، جز احادیث متواتر، دیگر احادیث را کاملا انکار کردند و بسیاری از آیات قرآن را که با ذوق و سلیقه آنان مغایر بود در معرض تأویلات خود قرار دادند.
حافظ ابن حزم- رحمه الله- می گوید: «اهل سنت، اهل تشیع، قدریه و فرقه های دیگر، احادیث را که از راویان موثق روایت شده است، به اتفاق حجت و قابل استدلال می دانستند، تا آنکه بعد از سده اول متکلمان فرقه معتزله ظهور کرد و به مخالفت اجماع پرداخت.» [ترجمان السنة، علامه بدرعالم مهاجر مدنی، مترجم: مولوی عبدالقادر دهقان، ص: 138، انتشارات صدیقی زاهدان]
امام شافعی در «الرسالة» و در جلد هفتم کتاب «الام» برای اولین بار به رد نظریه های این گروه پرداخت. امام احمد نیز در اثبات اطاعت از رسول خدا بحث مستقلی نگاشت. سپس امام غزالی، ابن حزم و حافظ محمد بن ابراهیم در نکوهش و رد این فرقه مقاله هایی نوشتند. [جایگاه حقوقی احادیث نبوی، ابوالاعلی مودودی، مترجم: عبدالغنی سلیم قنبرزهی، ص:15-14، نشر احسان، چاپ اول 1388]

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 54
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

جایگاه حدیث ضعیف در تشریع اسلامی
نویسنده : Admin
چكیده:                                                           
 جمهور علما بر این مسئله اتفاق نظر دارند كه حدیث صحیح و حسن صلاحیت عمل را داشته و در احكام شرعی قابل استدلال هستند.

اما عمل به حدیث ضعیف از مسائل مختلف فیه بوده و متقدمین و متأخرین اقوال زیادی در این باب دارند. حدیث ضعیف دارای انواع بسیاری است که قبیح¬ترین آن « حدیث موضوع» ـ حدیثی خود ساخته که به رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ نسبت داده شود ـ است. به اتفاق علما دروغ عمدی بر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ گناه کبیره محسوب می¬شود، عده¬ای نیز مرتکب آن را کافر می¬دانند. گروهی از کارشناسان، عمل به حدیث ضعیف را در احكام شرعی مانند مسائل حلال و حرام جایز دانسته و آن را از قیاس ـ یكی از مصادر تشریعی متفق علیه ـ مقدم قرار داده¬اند.
بدین جهت این نوشتار خواهد کوشید، به نقد و بررسی حدیث ضعیف كه از دیرباز جزو مسائل مختلف فیه بین محدثین و فقها بوده و آرای بسیاری در مورد آن از منابع اصول ـ حدیثی نقل می¬گردد، بپردازد. ناگفته نماند که عده ای بسیار برای دریافت رأی راجح در این باب دست به قلم برده¬اند.

كلید واژه:
حدیث ضعیف، فضائل اعمال، احكام شرعی، متقدمین، متأخرین.
با توجه به اهمیت حدیث در استنباط احکام و اندیشه¬های دینی، کارشناسان وادی روایت جهت صیانت از ذخایر گران¬قدر و آثار بی¬بدیل منبع فیاض رسالت، دست به¬ابتکار شیوه¬ای بسیار کار آمد به¬نام « سند» زدند. در كتاب «الأجوبة الفاضلة» آمده است: بدون تردید مسائل احكام و دیگر مسائل نیاز به سند دارند و هر آن¬چه كه بدون سند نقل شود، قابل اعتماد نیست اما باید بین آنان درجات متفاوتی لحاظ کرد؛ زیرا سندِ اخبار و احادیثِ احكام، به جهت اهمیت با دقت بیشتری مورد بررسی قرار می¬گیرد.
از احمد بن حنبل و عبدالرحمن بن مهدی نقل شده است: « إذا روّینا فی الحلال والحرام تشدّدنا وإذا روّینا فی الفضائل والمستحبات تساهلنا فی الأسانید؛ هرگاه حدیثی در مورد حلال و حرام روایت می¬كردیم، در بیان سند آن شدّت به خرج  می-دادیم و اگر حدیثی در مورد فضائل و مستحبات روایت می-نمودیم در بیان سند آن تساهل می¬كردیم.»
تعریف حدیث ضعیف: « هو ما لم یجمع صفة الصحیح والحسن ویتفاوت ضعفه كصحة الصحیح؛ حدیث ضعیف، حدیثی است دارای صفات حدیث صحیح و حسن نباشد و درجات آن همانند حدیث صحیح، متفاوت است.» (سیوطی، تدریب الراوی 144)
در « أوجز المسالك» آمده: « ما قَصر عن درجة الحسن وتتفاوت درجاته فی الضعف بحسب بُعده عن شروط الصحة؛ ضعیف آن¬¬که درجه¬اش از حسن پایین¬تر باشد و درجات ضعفش بر حسب فاصله¬اش از شرایط صحت، متفاوت است. » ( أوجز المسالك 1/ 220)
علامه صالح بن مهدی مقیلی می¬گوید: علمای متأخرین تقریبا از زمان امام بخار ی و مسلم، حدیث صحیح را به¬طور خاص این-گونه تعریف نموده¬اند: راوی عادل و حافظ بدون شذوذ و علت آن را روایت كند. علمای متقدمین من جمله محدثین، فقها و اصولیین به¬طور عموم همین تعریف را آورده¬اند. ( الأجوبة الفاضلة ،233)

دیدگاه مذاهب اربعه در باب حدیث ضعیف
علامه ابن حزم به¬نقل از امام  ابوحنیفه مـی¬نویسد: «الخبر الضعیف من رسـول الله صلی الله علیه وسلم أولی من القیاس أو لا یحل القیاس مع وجوده؛ حدیث ضعیف كه از پیامبر- صلی الله علیه وسلم- روایت شده باشد، از قیاس اولی¬تر است و با وجود آن، به¬کار گیری قیاس درست نیست.» ( الإحكام فی أصول الأحكام، 2/368)
علامه ابن تیمیه، مذهب امام اعظم را در ترجیح حدیث ضعیف بر قیاس، این¬گونه بـیـان می¬كند: « هركس بر این گمان باشد كه امام ابوحنیفه و یا دیگر ائمه با وجود حدیث صحیح،  قیاس یا چیزی دیگر را ترجیح داده¬اند در اشتباه فاحش و بزرگی قرار دارد و جزء این نیست که از روی گمان و هوای نفس خویش سخن گفته است؛ زیرا امام ابوحنیفه به حدیث وضو گرفتن با آب نبیذ در سفر، و به حدیث قهقهه در نماز با وجود این¬كه خلاف قیاس هستند، عمل كرده، چون ایشان این دو حدیث را صحیح می¬دانستند، هر چند عده¬ای از ائمه، این دو حدیث را صحیح نمی¬دانند.» ( مجموع الفتاوی،20/ 138)

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 62
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

استقامت در دین
نویسنده : Admin

 عن سفيان بن عبد الله الثقفي، قال: قلت: يا رسول الله، قل لي بأمر في الإسلام قولاً لا أسأل عنه أحدا غيرك. قال: «قل آمنت بالله ثم استقم». [مسلم، کتاب الایمان(38)، ابن ماجه، کتاب الفتن (3972)]
سفیان بن عبدالله ثقفی رضی الله عنه گوید: به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم گفتم: ای رسول خدا در مورد اسلام چنان گفته‎ ای به من عرض نمایید که غیر از شما از کسی دیگر نپرسم. ایشان فرمودند: «بگو به الله ایمان آوردم و سپس [به مقتضای ایمانت] استقامت کن».


شرح الفاظ حدیث:
 في الإسلام: مراد از لفظ «الاسلام» در پرسش صحابی، عقیده و شریعت است.
استقم: بر طاعات ثابت قدم بوده و بر استقامت در تمامی امور مداومت کن.

در پرتو توصیۀ نبوی:
این روایت یکی از وصایای جامع و مطهر پیامبر اکرم- صلی الله علیه وسلم- است که از شگفت‎ترین روایات «جوامع الکلم» به شمار می‎آید. در این حدیث ایشان مبانی و اصول اسلام را در دو کلمه جمع نموده اند:
1ـ ایمان: ایمانی که بر مدار توحید باشد.
2ـ استقامت: استقامتی که شامل طاعات باشد.

شرح تفصیلی ایمان:
پیامبر اکرم- صلی الله علیه وسلم- در حدیثی که حضرت عمر- رضی الله عنه- روایت کرده است؛ هنگامی که جبرئیل- علیه السلام- از ایشان در مورد ایمان پرسید، ایمان را چنین تعریف نمود: جیرئیل علیه السلام پرسید: از ایمان مرا آگاه کن. پیامبر- اکرم صلی الله علیه وسلم- فرمود: «ایمان این است که به الله، فرشتگان، کتاب‏ها، پیامبران، روز قیامت و خوب و بد تقدیر ایمان بیاوری». جبرئیل گفت: راست گفتی.
پس ایمان در لغت به معنی: تصدیق و در اصطلاح شرع: تصدیق و باور داشتن به آنچه که رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- در جواب جبرئیل فرمودند.
ایمان به معنی تصدیق نمودنِ وجود یک معبود که شریک و همتایی ندارد؛ تصدیق نمودن وجود فرشتگان و اینکه آنان بندگان مکرم الله متعال اند و از دستورات خداوند نافرمانی نکرده و مطیع اوامر اند. آن‎ها را الله متعال از نور آفریده و از خوردن، نوشیدن و تولید نسل پاک اند.
باور داشتن و تصدیق تمامی کتاب‎های آسمانی‎ای که الله متعال بر بندگان برگزیدۀ خود نازل فرموده؛ البته ایمان به آن شکل حقیقی و صورت ابتدایی ‎ای که کتاب‎های آسمانی قبل از تحریف و تغییر داشتند.
ایمان به این اندیشه، که هر آنچه در هستیِ اطراف ما رخ می ‎دهد، به تقدیر و خواست الله متعال بر مبنای حکمتی است که غیر از او کس دیگری نمی ‎داند. این است ایمان و برای درک بهتر مسئله باید به این آیۀ قرآن دقت نمود:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنزَلَ مِن قَبْلُ ۚ وَمَن يَكْفُرْ بِاللهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا» [نساء:136]
ای کسانی که ایمان آورده ‌اید! به خدا و پیامبرش، و کتابی که بر او نازل کرده، و کتب (آسمانی) که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعی) بیاورید. کسی که خدا و فرشتگان او و کتاب‏ها و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهی دور و درازی افتاده است.
علما در مورد عموم و خصوص و یا زیادت و نقصان ایمان، آرا و نظرات متفاوتی دارند. امام خطابی شافعی- رحمه الله- گفته است: «اکثر مردم در این باره دچار اشتباه می ‎شوند». امام زهری- رحمه الله- گفته است: «اسلام یعنی کلام و سخن و ایمان به معنی عمل». امام بغوی- رحمه الله- گفته است: «اسلام نام اعمال ظاهری است و ایمان نام اعتقادات باطنی می‏ باشد».

شرح تفصیلی استقامت:
پیامبر اکرم- صلی الله علیه وسلم- در روایتی می ‎فرماید: «بگو پروردگار من الله است و سپس استقامت کن». این سخن پیامبر برگرفته از این آیۀ مبارکه است: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا الله ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ» [فصلت:30]؛ به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌ شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!
و این گفتۀ الله متعال: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» [احقاف:13]؛ کسانی که گفتند: «پروردگار ما اللّه است»، سپس استقامت کردند، نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می ‌شوند.
حضرت ابوبکر صدیق- رضی الله عنه- لفظ «ثُمَّ اسْتَقَامُوا» را به معنای (هیچ چیزی را با الله شریک نگرفتند و به سوی غیر او تعالی متوجه نشدند) تفسیر کرده است. حضرت عمر- رضی الله عنه- در باب تفسیر این الفاظ فرموده است: «بر طاعت الله متعال استقامت نموده و بسان روباه مکار طفره نرفته اند».
امام نووی- رحمه الله- در کتاب «ریاض الصالحین» گفته است: «علما گفته اند که معنی استقامت: التزام به طاعت الله متعال است و این الفاظ از جوامع الکلم بوده و بیانگر نظام امور می‎ باشد». (ریاض الصالحین، ص:58)
قشیری- رحمه الله- گفته است: «استقامت درجه ‏ای است که با آن تمام امور به کمال رسیده و وجود آن سبب حصول نیکی‏ها و نظام است».
استقامت از امتیازات و خصایص بزرگان است؛ زیرا برای رسیدن به آن باید تمام عادات و رسم‎ها را ترک کرده و صادقانه در مقابل الله متعال حاضر باشد.
امام احمد بن حنبل- رحمه الله- در کتاب «مسند» خود حدیثی را از رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- نقل کرده است که ایشان فرمودند: «استقيموا ولن تطيقوا»؛ استقامت کنید و هرگز شما نمی‎ توانید کاملاً حق استقامت را بجای آورید. این حدیث اشاره دارد که طبیعتاً در استقامت کوتاهی صورت می‌ گیرد و غیر از گروه اندکِ بندگان صادق الله، کسی دیگر نمی ‎تواند آن چنان که شایسته است حق استقامت را رعایت نماید.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 51
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

التزام به راستگویی و صداقت
نویسنده : Admin

 عن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه: أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: «عَلَیكُمْ بِالصِّدْقِ فَإِنَّ الصِّدْقَ یهْدِى إِلَى الْبِرِّ وَإِنَّ الْبِرَّ یهْدِى إِلَى الْجَنَّةِ وَمَا یزَالُ الرَّجُلُ یصْدُقُ وَیتَحَرَّى الصِّدْقَ حَتَّى یكْتَبَ عِنْدَ اللهِ صِدِّیقًا». [مسلم، (2607)، ترمذی، (2038)]

از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت شده است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «راستگویی را لازم بگیرید؛ به راستی كه صدق و راستگویی، به سوی نیكی هدایت مى كند، و نیكى به سوی بهشت رهبری مى كند، و مرد همچنان راست مى گوید و در جستجوی حقیقت می باشد، تا این كه نزد خداوند از راستگویان محسوب مى شود».

شرح الفاظ حدیث:
علیکم بالصدق: راستگویی را لازم گرفته و در گفتار و کردار خویش آن را رعایت کنید.
الصدق: به دست آوردن چیزی و کامل کردن آن.

در پرتو توصیۀ نبوی:
در این وصیّت مبارک، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم امتش را به راستگویی توصیه نموده و از آنها می خواهد تا در جستجوی حقیقت باشند، زیرا صدق و حقیقت مسلمان را به سوی نیكی هدایت مى كند، و نیكى نیز به سوی بهشت رهبری مى كند.
راستگویی و صداقت ـ ای برادر مسلمان ـ زیبایی و زینت مردان آزاده و نیک کردار است و یکی از مصادیق بزرگ اخلاق می باشد که تمام خصلت‏های نیک را در خود جمع کرده است. لفظ «البر» نیز کلمۀ جامعی است که شامل تمام معانی خیر است. حال ببینید که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم چگونه وصیت خویش را با اسلوب ایجاد انگیزه آغاز نموده تا باعث تشویق شنوندگان شده و آنان را برای غنیمت شمردن فرصت و شتافتن به سوی صداقت و راستگویی انگیزه دهد.

آیات قرآن پیرامون صدق و صادقین:
  صدق یکی از فضایل بزرگ و از موارد اخلاق بزرگ قرآنی است. صداقت صفتی است که الله متعال خلیلش ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام را با آن ستوده است، آنجا که می فرماید: «وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّیقًا نَبِیا» [مریم:41]؛ در کتاب (قرآن، برای مردمان گوشه ای از سرگذشت) ابراهیم را بیان کن. او بسیار راست کردار و راست گفتار و پیغمبر بود.
«وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِیا» [مریم:54]؛ در کتاب (آسمانی قرآن) از اسماعیل بگو، آن کسی که در وعده هایش راست بود. و پیغمبر والامقامی بود.
الله تبارک و تعالی بندگان خود را به همنشینی و مجالست با صادقین امر نموده و می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» [توبه:119]؛ ای مؤمنان! از خدا بترسید و همگام با راستان باشید.
خداوند متعال گروهی از مؤمنان و صالحانِ صحابه رضوان الله علیهم اجمعین را در قرآن کریم می ستاید و علت این ستایش نیز صداقت آنان در عهدی است که با الله متعال بسته بودند؛ می فرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا * لِیجْزِی اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ» [احزاب: 23ـ24]؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که با خدا راست بوده اند و در پیمانی که با او بسته اند. برخی پیمان خود را بسر برده اند (و شربت شهادت سرکشیده اند) و برخی نیز در انتظارند (تا کی توفیق رفیق می گردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد) آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده اند (و کمترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکرده اند). هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش بدهد.
همچنین الله متعال به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم یادآوری می نماید که از او، آغاز و پایانی توأم با صداقت بخواهد: «وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِیرًا» [اسراء:80]؛ بگو: پروردگارا! مرا صادقانه (به هرکاری) وارد کن، و صادقانه (از آن) بیرون آور، (وچنان کن که خط اصلی من در آغاز و انجام همه چیز، راستی و درستی باشد) و از جانب خود قدرتی به من عطا فرما که (در امر حکومت بردوستان و اظهار حجت در برابر دشمنان برایم) یار و مددکار باشد.
حضرت ابراهیم علیه السلام از الله متعال نام و یاد نیکی در میان نسل‏های بعد می خواهد، آنجا که در دعایش فرمود: «وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ» [شعراء:84]؛ برای من ذکر خیر و نام نیک در میان آیندگان برجای دار.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 55
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

عدالت‌ صحابه‌ [بخش نخست]
نویسنده : Admin

 یكی‌ از عقاید اساسی‌ و بنیادین‌ اهل‌ سنت‌ عدالت‌ یاران ‌و اصحاب‌ رسول‌ الله صلی الله علیه وسلم است‌؛ آنهایی‌ كه‌ در زمان‌ آغاز دعوت‌ اسلام‌ به‌ آن‌ ایمان‌ آوردند و قلوبشان‌ آن را تایید كرد و در قبال‌ دعوت‌ خدا و رسول‌ خدا گفته‌ و سخنی‌ نداشتند به جز؛ «ربنا إننا سمعنا منادیاً ینادی‌ للایمان‌ أن‌ امنوا بربكم ‌فامنا»؛ (پروردگارا! ما از منادی‌ (منادی‌ توحید، محمد بن‌عبدالله) شنیدیم‌ كه‌ (مردم‌ را) به‌ ایمان‌ به‌ پروردگارشان ‌فرامی‌خواند و ما ایمان‌ آوردیم‌.)، دست‌ در دست‌ رسول‌الله گذاشتند و در راه‌ اطاعت‌ از الله و رسولش‌ و در راه‌ دعوت‌ تلخی‏ها، مصائب‌ و مشكلات‌ را به‌ جان‌ و دل‌ خریدند.

صحابه‌ای‌ كه‌ ایمان‌، یقین‌ و تقوا‌ قلوبشان‌ را مسخر كرد؛ «أولئك‌ الذین‌ امتحن‌ الله قلوبهم‌ للتقوی‌'»؛ این‌ جماعت ‌كسانی‌اند كه‌ خداوند قلوبشان‌ را برای‌ تقوا، پاكیزه‌ و ناب ‌گردانید.
صحابه‌ عجایب‌ ایمان‌، حب‌ خدا و رسول‌ او و رحمت‌ بر مومنین‌ و شدت‌ بر كفار و ترجیح‌ آخرت‌ بر دنیا را به ‌همگان‌ نشان‌ دادند. آری‌ عدالت‌ این‌ گروه‌ و جماعت‌ از معتقدات‌ متفق‌علیه‌ اهل‌ سنت‌ می‌باشد. نویسنده‌ كتاب ‌«شرح‌ فقه‌ اكبر» می‌نویسد: «ذهب‌ جمهور العلماء إلی‌ أن‌ الصحابة‌(رض‌) كلهم‌ عدول‌» جمهور علما معتقدند كه‌همه‌ی‌ صحابه‌ی‌ رسول‌الله عادل‏اند.
لذا قبل‌ از بحث‌ و ارایه‌ دلایل،‌ لازم‌ است‌ واژه‌ "صحابی"‌ و "عدالت"‌ را تعریف‌ نماییم‌ تا درك‌ اصل‌ مطلب‌ آسان‌ گردد.

تعریف‌ صحابی:‌
«إن‌ الصحابی‌ من‌ لقی‌ النبی‌ مؤمناً به‌ و مات‌ علی‌ الاسلام‌»؛ صحابی‌ كسی‌ است‌ كه‌ پیامبر را در حال‌ ایمان ‌ملاقات‌ و با ایمان‌ از دنیا رحلت‌ كرده‌ است‌.
بنابراین‌ بحث‌ ما در رابطه‌ با فرد یا افرادی‌ است‌ كه‌ مصداق ‌لفظ‌ "صحابی"‌ و تعریف‌ فوق‌ الذكر باشد نه‌ آنهایی‌ كه‌ پیامبر را اصلاً ملاقات‌ نكرده‌اند، یا اینكه‌ آنحضرت‌ را دیده‌اند اما ایمان‌ نیاورده‌اند یا اینكه‌ به‌ ظاهر مسلمان‌ بوده‌اند اما قلباً منافق‌. و نیز بحث‌ ما شامل‌ فردی‌ كه‌ ایمان‌ داشته‌ اما بر ایمان‌ استقامت‌ نداشته‌ و بدون‌ ایمان‌ از دنیا رفته‌ است‌ نخواهد شد.

تعریف‌ عدالت‌:
«تفصیله‌ أن‌ یكون‌ مسلماً بالغاً عاقلاً سالماً من‌ أسباب‌ الفسق‌ و خوارم‌ المرؤة‌»؛ تفصیل‌ آن‌ این‌ است‌ كه‌ انسان‌، مسلمان‌، بالغ‌ و عاقل‌ باشد و از اسباب‌ فسق‌ و افعال‌ خلاف‌ مروت ‌دور باشد.
شیخ‌ الاسلام‌ امام‌ نووی‌؛ در كتاب‌ «تقریب‌» عدالت‌ را چنین‌ تعریف‌ می‌كند: «عدلاً، ضابطاً بأن‌ یكون‌ مسلماً بالغاً، عاقلاً سلیماً من‌ أسباب‌ الفسق‌ و خوارم‌ المرؤة‌.»
حافظ‌ ابن‌ حجر عسقلانی‌ در شرح‌ «نخبة‌ الفكر» می‌فرماید: «و المراد بالعدل‌ من‌ له‌ ملكة‌ تحمله‌ علی‌ ملازمة‌ التقوی‌ و المرؤة،‌ و المراد بالتقوی‌ اجتناب‌ الاعمال‌ السیئة‌ من ‌شرك‌ أو فسق‌ أو بدعة‌»؛ مراد از عدل‌ (عادل‌) شخصی‌ است‌ كه‌ دارای‌ چنان‌ استعدادی‌ باشد كه‌ وی‌ را بر ملازمت‌ تقوا و مروت‌ وا دارد، و مراد از تقوا پرهیز‌ از كارهای ‌بد از قبیل‌ شرك‌، فسق‌ و بدعت‌ است‌.
از تعریفها و عبارات‌ فوق‌ مشخص‌ می‌شود که عادل‌ كسی ‌است‌ كه‌ مسلمان‌ باشد، عاقل‌ باشد و از افعال‌ و اعمالی‌ كه ‌موجب‌ شرك‌ با خدا یا ایجاد بدعت‌ در دین‌ و یا كارهایی‌ كه ‌مورد فسق‌ انسان‌ می‌شود، دوری‌ ورزد.
كلمۀ‌ "فسق"‌ ضد "عدل"‌ است‌ و در مقابل‌ آن‌ قرار دارد. اما بحث‌ این‌ كه‌ چه‌ اعمال‌ و كارهایی‌ موجب‌ فسق‌ و خروج‌ از دایرۀ‌ عدالت‌ می‌باشد، در این‌ مورد علامه‌ قاضی‌خان‌ می‌فرماید: «و تكلموا فی‌ الفسق‌ الذی‌ یمنع‌ الشهادة‌ اتفقواعلی‌ أن‌ الاعلان‌ بكبیرة‌ یمنع‌ الشهادة‌ و فی‌ الصغائر إن‌ كان‌ معلناً نوع‌ فسق‌ مستشنع‌ یسمّیه‌ الناس‌ بذلك‌ فاسقاً مطلقاً لاتقبل‌ الشهادة‌ و إن‌ لم‌ یكن‌ كذلك‌ ینظر إن‌ كان‌ صلاحه‌ أكثر من‌ فساده‌ و صوابه‌ أغلب‌ من‌ الخطا و یكون‌ سلیم‌ القلب‌ یكون‌عدلاً تقبل‌ شهادته‌ لأن‌ غیر المعصوم‌ لایخلوا عن‌ قلیل‌ ذنب ‌فیعتبر فیه‌ الغالب‌»؛ فقها در مورد فسقی‌ كه‌ مانع‌ شهادت‌(و ضد عدالت‌) است‌ نظراتی‌ دارند، اما همه‌ متفق‌اند كه ‌ارتكاب‌ كبیره‌ علنی‌ مانع‌ شهادت‌ است‌، و گناه‌ صغیره‌ اگر چنان‌ آشكار و شنیع‌ است‌ كه‌ عموماً مردم‌ او را فاسق‌ می‌نامند، گواهی‌ این‌ نیز قبول‌ نیست‌(عادل‌ نیست‌) و اگر چنین‌ وضعیتی‌ ندارد، در آن‌ صورت‌ باید دید اگر خوبی‌هایش‌ از فسادش‌ بیشتر و درستكاریش‌ بر خطاهایش‌غالب‌ و فرد سلیم‌ القلبی‌ است،‌ عادل‌ است‌ و گواهی‌اش‌ نیز قبول‌، زیرا غیر معصوم‌ به طور كلی‌ از گناه‌ خالی‌ نیست‌ بنابراین‌ باید صفت‌ و وضعیت‌ غالب‌ فرد را نگریست‌.
شیخ‌ طوسی‌ در كتاب‌ "استبصار" مطلب‌ بالا را با این‌ كلمات ‌می‌نویسد: «عن‌ ابی‌ یعفور قال‌ قلت‌ لابی‌ عبدالله علیه‌ السلام ‌بما تعرف‌ عدالة‌ الرجل‌ بین‌ المسلمین‌ حتی‌ تقبل‌ شهادته‌ لهم‌ و علیهم‌؟ قال‌ فقال‌: إن‌ تعرفه‌ بالستر و العفاف‌ و الكف‌ عن‌ البطن ‌و الفرج‌ و الید و اللسان‌، و یعرف‌ باجتناب‌ الكبائر التی‌ أوعدالله علیه‌ النار من‌ شرب‌ الخمر و الزنا و الربا و عقوق‌ الوالدین‌ و الفرار من‌ الزخف‌ و غیر ذلك‌... حتی‌ یحرم‌ علی‌ المسلمین‌ تفتیش‌ ما وراء ذلك‌»؛ ابویعفور می‌گوید: از ابو عبدالله علیه‌ السلام‌ پرسیدم‌: عدالت‌ مسلمین‌ كه‌ موجب‌ پذیرفتن ‌شهادت‌ می‌گردد چگونه‌ تشخیص‌ داده‌ شود؟ فرمود: اینكه ‌او را با صدق، عفاف‌ و اجتناب‌ از شكم‌بارگی‌ و محافظت‌ شرمگاه‌، دست‌ و زبان‌ (از گناه‌) بشناسید، انصاف‌ و عدل‌ تشخیص‌ داده‌ می‌شود با دوری‌ از گناهان‌ كبیره‌ای‌ كه ‌خداوند بر ارتكاب‌ آنها تهدید به‌ آتش‌ جهنم‌ فرموده،‌ مثل:‌ مشروب‌ خواری‌، زنا، ربا، نافرمانی‌ پدر و مادر و فرار از جنگ‌ با كفار و.. تفتیش‌ امور سرّی‌ بیش‌ از این‌ بر مسلمانان ‌حرام‌ است‌.
عیناً همین‌ روایت‌ را نویسنده‌ كتاب‌ "من‌لایحضره‌ الفقیه" ‌آورده ‌است‌، اما این‌ جمله‌ را در پاورقی‌ كتاب‌ افزوده‌: «إن ‌تعرفوه‌ بالستر، أی‌ یكون‌ مذكور العیوب‌ سواء لم‌ یكن‌ له‌ عیب أاو كان‌ و لم‌ یعلم‌ لأنا مكلفون‌ بالظاهر»؛ منظور جمله‌ «إن‌تعرفوه‌ بالستر» این‌ است‌ كه‌ عیوب‌ او ظاهر و عیان‌ نباشند خواه‌ اصلاً عیبی‌ ندارد یا این‌ كه‌ دارد اما معلوم‌ نیستند، زیرا ما مكلف‌ به‌ ظاهر هستیم‌.
پس‌ طبق‌ روایت‌ الاستبصار و من‌ لایحضره‌ الفقیه‌، گناهی‌ كه‌ علنی‌ نباشد مانع‌ و ناقض‌ عدالت‌ نیست‌.
در نتیجه‌ مشخص‌ شد كه‌ عدالت‌ مترادف‌ و هم‌ معنای‌عصمت‌ نیست‌ كه‌ بطور كلی‌ احتمال‌ گناه‌ از فرد عادل‌ نفی ‌شود، هیچ‌ كس‌ تا بحال‌ عدالت‌ را به‌ معنای‌ نفی‌ گناه‌ تعریف‌ نكرده‌ است‌، هر جا كه‌ عدالت‌ تعریف‌ شده‌ قید اصلی‌ آن‌ تعریف‌ "نفی‌ تظاهر به‌ گناه‌ صغیره"‌ است‌ نه‌ ارتكاب‌ آن‌. منظور این‌ كه‌ ممكن‌ است‌ فرد عادل‌ مرتكب‌ گناه‌ صغیره ‌بشود اما شرط‌ عدالت‌ این‌ است‌ كه‌ تظاهر به‌ گناه‌ صغیره ‌نشود یعنی‌ علناً و در معرض‌ دید مردم‌ انجام‌ نگیرد.
با توجه‌ به‌ تعریف‌ واژه‌ "صحابی"‌ و "عدالت"‌ می‌پردازیم‌ به ‌ارائه‌ دلایل‌ عدالت‌ اصحاب‌ رسول‌ الله صلی الله علیه وسلم.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 55
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

عدالت‌ صحابه‌ [بخش دوم و پایانی]
نویسنده : Admin
عدالت‌ صحابه‌ از دیدگاه‌ اهل‌ سنت‌
 همانگونه‌ كه‌ قبلاً اشاره‌ كردیم‌ مسئله‌ عدالت‌ صحابه‌ عقیده ‌و نظری‌ متفق‌ علیه‌ بین‌ اهل‌ سنت‌ است‌. بنابراین‌ نیاز است‌ عباراتی‌ از كتب‌ اهل‌ سنت‌ به‌ منظور اثبات‌ این‌ مطلب‌ و رفع‌ شك‌ و تردید از اذهانی‌ كه‌ احیاناً از بعضی‌ روایات‌ بی‌اساس‌ تاریخی‌ متأثر می‌شوند، ذكر گردد:

1ـ علامه‌ ابن‌ همام‌ می‌فرماید: «و إعتقاد أهل‌ السنة‌ والجماعة‌ تزكیة‌ جمیع‌ الصحابة‌ وجوباً بإثبات‌ العدالة‌ لكل‌ منهم‌ و الكف‌ عن‌ الطعن‌ فیهم‌ و الثناء علیهم‌ كما أثنی‌ الله سبحانه‌ وتعالی‌ علیهم‌»؛ عقیده‌ اهل‌ سنت‌ بر تزكیه‌ و پاكی‌ جمیع ‌اصحاب‌ رسول‌ الله به صورت‌ وجوب‌ است‌، به‌ نحوی‌ كه ‌تك‌تك‌ آنها را عادل‌ بدانیم‌ و زبان‌ را از طعن‏شان‌ بازداریم ‌و آنها را همان‌ گونه‌ كه‌ خداوند متعال‌ تحسین‌ و ستایش‌ نموده است،‌ تحسین‌ كنیم‌.
2ـ حافظ‌ ابن‌ عبدالبر در مقدمه‌ «الاستیعاب‌» می‌نویسد:«فهم‌ خیر القرون‌ و خیر أمة‌ أخرجت‌ للناس‌ ثبتت‌ عدالة‌ جمیعهم‌ بثناء الله عزوجل‌ و ثناء رسول‌ الله و لا أعدل‌ ممن ‌ارتضاه‌ الله بصحبة‌ نبیه و نصرته‌ و لاتزكیة‌ أفضل‌ من‌ ذلك ‌و لا تعدیل‌ أكمل‌ منها، قال‌ تعالی:‌ محمد رسول‌ والذین‌معه...‌»؛ آنها از مردم‌ هر زمان‌ برتر و بهترین‌ امت‌اند چون ‌برای‌ هدایت‌ مردم‌ آفریده‌ شده‌اند. عدالت‌ همه‌ آنها ثابت ‌است‌ به‌ دلیل‌ این‌ كه‌ خداوند آنها را مورد تعریف‌ و تمجید قرار داده‌ و رسول‌الله صلی الله علیه و سلم نیز آنها را مورد ستایش‌ و تقدیر قرار داده‌ است‌. خداوند متعال‌ آنها را برای‌ مصاحبت‌ وهمراهی‌ رسول‌ الله و یاری‌ دینش‌ برگزیده‌، هیچ‌ كس‌ از آنهاعادل‌ تر نیست‌ و هیچ‌ تزكیه‌ و تعدیلی‌ برتر از تزكیه‌ خداوند متعال‌ نیست‌. خداوند متعال می فرماید: «محمدرسول الله والذین معه ...»
3ـ امام‌ نووی‌ در «تقریب»‌ می‌نویسد: «الصحابة‌ كلهم‌ عدول ‌من‌ لابس‌ الفتن‌ و غیرهم‌ باجماع‌ من‌ یعتد به‌»؛ تمام‌اصحاب‌ پیامبرعادل‌اند، اعم‌ از كسانی كه‌ در امتحان ‌اختلاف‌ شركت‌ داشتند یا نداشته‌اند و این‌ عدالت‌ به اجماع‌ تمام‌ آنهائی كه‌ اجماعشان‌ ارزش‌ و اعتبار دارد، می‌باشد.
4ـ علامه‌ سفارینی‌ در كتاب‌ «الدرة‌ المضیئة‌» می‌نویسد:«والذی‌ أجمع‌ علیه‌ أهل‌ السنة‌ و الجماعة‌ إنه‌ یجب‌ علی‌ كل‌ أحد تزكیة‌ جمیع‌ الصحابة‌ بإثبات‌ العدالة‌ لهم‌»؛ آنچه‌ كه ‌اهل‌ سنت‌ بر آن‌ متفق‌اند و اجماع‌ دارند اینكه‌ بر هر مسلمان‌ واجب‌ است‌ تمامی‌ اصحاب‌ رسول‌ الله را همراه‌ با اثبات‌ عدالت‌ برای‌ آنها پاك‌ بداند.
لذا با توجه‌ به‌ آیات‌، روایات‌ و عبارات‌ سلف‌ صالح‌ نتیجه ‌می‌گیریم‌ تمام‌ صحابۀ‌ رسول‌ عادل‌اند و اعتقاد به‌ این ‌اصل‌ بر هر مسلمان‌ لازم‌ است‌.

عدالت‌ صحابه‌ از دیدگاه‌ حضرت‌ علی‌ رضی الله عنه
مسئله‌ عدالت‌ صحابه‌ نه‌ تنها در كتب‌ اهل‌ سنت‌ آمده‌، بلكه ‌در برخی‌ از كتاب‏های‌ معتبر برادران‌ اهل تشیع‌ و از شخصیت‌های‌ مورد احترام‌ هر دو گروه‌ این‌ مطلب‌ نقل‌ شده‌ است‌. در كتاب‌ معروف‌ نهج‌ البلاغة‌ مطلبی‌ از خطبه‌های‌ حضرت ‌علی‌ رضی الله عنه با این‌ كلمات‌ نقل‌ شده است:‌ «لقد رأیت‌ أصحاب‌محمد، فما أری‌ أحدا منكم‌ یشبههم؛‌ لقد كانوا یصبحون‌ شعثاً غبرا، باتوا سجداً و قیاماً یراوحون‌ بین‌ جباههم‌ و اقدامهم، ‌یقیضون‌ علی‌ مثل‌ الجمر من‌ ذكر معادهم‌، كان‌ بین‌ أعینهم‌ ركب‌ من‌ طول‌ سجودهم،‌ إذا ذكر الله هلمت‌ أعینهم‌ و مادوا كما یمید الشجر فی‌ الیوم‌ العاصف‌ خوفاً من‌ العقاب‌ و رجاء للثواب‌»؛ همانا اصحاب‌ محمد صلی الله علیه وسلم را چنان‌ دیده‌ام‌ كه ‌احدی‌ از شما را شبیه‌ آنها نمی‌بینم،‌ آنها- در اثر كثرت‌ كارهای‌ زیاد و فرصت‌ كم‌- معمولا ژولیده‌ مو و غبارآلود بودند، شب‌ها را در سجده‌ و قیام‌ می‌گذراندند، استراحت‌ و رفع‌ خستگی‌ را بین‌ پاها و پیشانی‌ تقسیم‌ می‌كردند (یعنی‌هر گاه‌ از سجده‌ خسته‌ می‌شدند قیام‌ می‌كردند و هر گاه‌ از قیام‌ خسته‌ می‌شدند به‌ سجده‌ می‌رفتند.) از ترس‌ آخرت ‌گویا روی‌ اخگر آتش‌ قرار گرفته‌ بودند و از طول‌ سجده‌ اثر آن‌ بر پیشانی‌هایشان‌ بجا می‌ماند، هنگام‌ یاد و ذكر الله اشك ‌از چشمانشان‌ سرازیر بود و از بیم‌ عذاب‌ الهی‌ و امید اجر و ثواب‌ چون‌ بید می‌لرزیدند.
خواننده‌ گرامی!‌ ملاحظه‌ بفرمایید جماعتی‌ تا این‌ حد مورد تایید و تحسین‌ حضرت‌ علی‌- كرم‌ الله وجهه-‌ هستند كه ‌آنحضرت‌ رضی الله عنه به‌ مخاطبین‌ خویش‌ می‌فرماید: احدی‌ از شما در عبادت‌، خوف‌ خداوند و امید و رجاء اجر و پاداش‌ شبیه‌ آنها نیستید. آیا این‌ جماعت‌ می‌تواند وصفی‌ غیر از وصف‌ عدالت‌ داشته‌ باشد؟ و این‌ در حالی‌ است‌ كه‌ حضرت علی‌ رضی الله عنه می‌فرماید: اصحاب‌ رسول‌ الله صلی الله علیه وسلم را چنین‌ یافتم‌،هیچ‌ كلمه‌ و واژه‌ای‌ دال‌ بر استثناء و ذكر بعضی ‌از اصحاب ‌بكار نرفته،‌ بلكه‌ اوصاف‌ فوق‌ شامل‌ تمام‌ اصحاب‌ كرام ‌رضوان‌ الله علیهم‌ اجمعین‌ هست‌.

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 50
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

صفحات وبلاگ
تعداد صفحات : 26

قالب وبلاگ