دین اسلام بزرگترین نعمت الهی و بالاترین سرمایه معنوی است
نویسنده : Admin
مولانا عبدالحمید طی سخنانی در مراسم نماز جمعه اهل سنت زاهدان ضمن برشمردن نعمت‏های بی‏شمار الهی بر بندگان، "دین اسلام" را بزگترین نعمت الهی و بالاترین سرمایه معنوی هر انسان توصیف کردند.

امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبه های نماز جمعه (3 آبان 1392) با تلاوت آیات «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ*قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ» [یونس: 57-58] اظهار داشتند: الله تعالی بر همه جهانیان لطف و احسان فراوانی دارد و فضل و کرم الله تعالی بر هیچ انسانی مخفی و پوشیده نیست. همه جهانیان بر احسانات رب العالمین گواهی می دهند و جزء جزء این موجودات دلایلی بر وحدانیت و بر فضل و احسان رب العالمین هستند.
ایشان در ادامه افزودند: الله تعالی که انسان  را اشرف مخلوقات قرار داده، احسانات ویژه ای نیز به او ارزانی داشته است. الله تعالی انسان را با انواع احسانات مورد نوازش قرار داده است، به طوری که انسان وقتی به این نعمت‏ها توجه می کند، حیران می شود. الله تعالی همه خواسته های انسان در باب نیازها و ضرورتهای او را برآورده کرده است؛ «وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» [ابراهیم: 34]
امام جمعه اهل سنت زاهدان "دین" و" ایمان" را بزرگترین نعمت پروردگار در حق بشریت دانستند و گفتند: الله تعالی همان‏طور که انسان را از نعمت‏های ظاهری و مادی بهره مند نموده است، به او نعمت معنوی نیز عنایت کرده است. نعمت معنوی الله تعالی نعمت دین و ایمان و تقواست. الله تعالی نعمت تقوا را نعمت خیر و خوب معرفی کرده و می فرماید: «ولباس التقوی ذلک خیر» الله تعالی فرموده است که اگر انسانها به این نعمت الهی توجه کرده و آن را در زندگی خویش بیاورند به سعادت و خوشبختی کامل دست حاصل می کنند.
ایشان در ادامه خاطرنشان کردند: اکثریت بشریت امروزی در انتخاب خود دچار اشتباه شده و سعادت و کامیابی خود را در پیشرفت مادی می دانند. آنان اینگونه تصور می کنند که اگر به پست و مقام و مال دنیا و نعمت‏های مادی دست حاصل کردند به سعادت رسیده اند، در حالی که نعمت‏های مادی برای انسان نمی مانند و روزی خواهد رسید که بشر نعمت‏های مادی را ترک کرده و از این دنیا رخت برمی بندد و تنها چیزی که در دنیا و آخرت با انسان همراه است نعمت دین، ایمان و تقوای الهی است.
مولانا عبدالحمید ادامه دادند: اگر ما در مسیر دین و ایمان حرکت کرده و پایبند شریعت اسلام شویم هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند هستیم. انسانی که دارای سرمایه معنوی باشد، این سرمایه در هر جای دنیا با او همراه است، در حالی که نعمت‏های مادی در تمام لحظات نمی توانند انسان را همراهی کنند. نعمت‏ها و سرمایه های معنوی حتی پس از مرگ نیز با انسان همراه هستند، اما انسان بعد از مرگ نمی تواند پول و سایر سرمایه های مادی را با خود ببرد. انسانی که از دنیا می رود، مال دنیا و خویشاوندان را ترک می کند و در قبر او می ماند و اعمالی که در دنیا انجام داده است.
خطیب جمعه اهل سنت زاهدان خاطرنشان کردند: بالاترین سرمایه، سرمایه دین و سرمایه قرآن عظیم الشأن است. قرآن کریم کتاب بی نظیری است که هیچ باطلی در آن راه ندارد؛ «لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» [فصلت: 42] این کتاب رب العالمین است که الله تعالی با تعبیرات و کلام خودش با انسان سخن می گوید. قرآن عظیم الشأن کتابی جامع و کامل است که انسان‏ها را به اصلاح و تزکیه می رساند. قرآن کریم حبل المتین است که انسان‏ها را به خدا می رساند. لذا قرآن کریم با سرمایه های دنیا قابل مقایسه نیست.
مولانا عبدالحمید افزودند: دین اسلام، آخرین دین الهی است که بشر را در تمام زمینه ها راهنمایی کرده و سعادت تمام جهانیان را در خود جای داده است. دین اسلام سرمایه ای است که با تمامی سرمایه های مادی آمریکا و اروپا و پیشرفت‏های اروپایی قابل مقایسه نیست. البته این کتاب به هیچ وجه با پیشرفت و تکنولوژی سالم مخالفت نیست، بلکه انسان را نسبت به پیشرفت سالم تشویق می کند. دین اسلام پیروان خود را به ترقی و پیشرفت در تمام زمینه ها ترغیب می دهد. دین اسلام با انواع فناوری‏های نوین جهانی مخالف نیست، بلکه از این فناوری‏ها استقبال می کند.
ریاست شورای هماهنگی مدارس دینی اهل سنت سیستان وبلوچستان تاکید کردند: بالاترین پیشرفت و ترقی برای بشر آن است که بشر در عرصه های تقوا، خداشناسی، خودسازی و تزکیه و اصلاح پیشرفت نماید. هدف از نزول قرآن عظیم الشأن و بعثت پیامبر اکرم- صلی الله علیه وسلم- این است که انسان به قرب خدا نایل شده و در مسیر اصلاح خود و جامعه گام بردارد و انسانیت به درجه بالای کمالات برسد. در عصر پیامبر و صحابه شناخت الله تعالی و نایل شدن به ایمان کامل و اخلاق جزو بالاترین پیشرفت‏ها محسوب می شد. لذا بالاترین پیشرفت و توسعه یافتگی آن است که بشر به خودشناسی رسیده و در صدد ضعف کمبودهای باطنی و معنوی خویش برآید. اگر بشر به تمام فناوری‏های پیشرفته دست حاصل کند، اما نتواند خدای خود را بشناسد، این بشر را نمی توان بشر توسعه یافته دانست.
امام جمعه اهل سنت زاهدان در ادامه سخنان خود صحنه های از سرزمین حرمین شریفین را به تصویر کشیده و گفتند: وقتی انسان قدم به شهر زیبای مدینه منوره می گذارد، معنویت و نورانیت خاصی را در این سرزمین احساس می کند. وقتی انسان این تصور را می کند که روزی در این دیار چه انسان‏های والامقامی زندگی کرده اند، سرش پایین می افتد که من کجا و آن بزرگان و انسان‏های پاک کجا؟ آن سرزمین، دیاری است که انسان‏های عاشق در آن زندگی کرده اند؛ انسان‏هایی که وجودشان سرشار از عشق به خدا و رسول بود. آنجا سرزمینی است که حضرت رسول- صلی الله علیه وسلم- در آن زندگی کرده و الله تعالی را بندگی نموده است. شهر مدینه و مسجدالنبی مکان‏های مملو از معنویت و نورانیت هستند. از مسجد قبا، که به عنوان اولین مسجد در اسلام توسط آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- بنا شد، گرفته تا کوه احد که آنحضرت- صلی الله علیه وسلم- بهترین فرزندان و صحابه، من جمله سیدالشهداء حضرت حمزه- رضی الله عنه- را در آنجا در راه اسلام قربان کردند، همه و همه معنویت بسیار بالایی را در خود جای داده اند.
ایشان در فضایل شهر مدینه منوره اظهار داشتند: انسان کجا می تواند در این کره خاکی شهری مانند مدینۀ منوره پیدا کند؟ این شهر سرشار از معنویت است که انسان‏های بیداردلی که قصد سفر به این شهر را می کنند حالات آنها متحول می شود. علامه اقبال- رحمه الله- در توصیف مدینه منوره زیبا سروده است که: «ای خوشا شهری که آنجا دلبر است» شهر مدینه جایی است که محبوب دل‏های مسلمانان در آن آرمیده است. همه مسلمانان- اعم از مرد و زن- آرزوی زیارت مدینه منوره و مکه مکرمه را در سر دارد. این نعمتی است که الله تعالی نصیب عالم اسلام گردانیده است.
مولانا عبدالحمید وجود مکه مکرمه و مدینه منوره در قاره آسیا را از افتخارات این قاره دانسته و خاطرنشان کردند: خانه کعبه و حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- از افتخارات بزرگ قاره آسیا به شمار می روند. اینکه بیشترین جمعیت مسلمان در قاره آسیا قرار دارد، این نیز جزو افتخارات این قاره است. البته اینکه خانه کعبه در کره زمین واقع شده است این را می توان از بزرگترین افتخارات کره خاکی دانست. کره خاکی جایی است که رحمة للعاملین- حضرت محمد صلی الله علیه وسلم-، حضرت ابراهیم و سایر انبیا -علیهم السلام- در آن زندگی کرده و در همین سرزمین آرمیده اند. اگر بر روی کره خاکی فسق و فساد و جنایت و خون‏ریزی، که مایه ننگ و سرافکندگی بشریت هستند، وجود دارد، اما این کره خاکی این افتخار را هم دارد که شاهد عبادت‏ها، سجده ها و تلاوت‏ها نیز بر روی خود می باشد.
امام جمعه اهل سنت زاهدان در ادامه به درس‏ها و پیام‏هایی که مناسک حج در خود جای داده است اشاره کردند و گفتند: وقتی گذر انسان به سرزمین حرمین شریفین می افتد، مشاهده می کند که الله تعالی چه جلال و عظمت و شکوهی به این سرزمین عنایت کرده است. الله تعالی به محدوده حرم کعبه این جایگاه را عنایت فرموده است که هر انسانی از اکناف دنیا قصد حج خانه خدا را دارد، حق ندارد بدون احرام از این محدوده گذر کند و اگر بدون احرام گذر کرد مرتکب جنایت شده است. در مراسم حج همه انسان‏ها در یک لباس ظاهر می شوند. در هنگام احرام باید مردها سر، و زن‏ها صورت‏های خود را برهنه کنند. الله تعالی با این حکم می خواهد این را به نمایش بگذارد که آیا انسان‏هایی که به این سرزمین آمده اند به زیبایی‏های مادی و ظاهری هم توجه می کنند یا همه آنها در زیبایی‏های معنوی مستغرق هستند؟ در مناسک حج هر کسی که دارای هر نوع جایگاه مادی و سیاسی و اجتماعی هست، همه آنها جایگاه خود را فراموش کرده و یک لباس را می پوشند و در فکر حصول فضل و رضامندی الله تعالی هستند. هر کس با هر زبانی به دعا و زاری و نیایش مشغول است.
ایشان در ادامه افزودند: این رحمت بزرگ پروردگار است که الله تعالی یک بار در سال و آن هم در ایامی خاص انسان‏ها را برای ادای مناسک حج به سرزمین حرمین شریفین فرامی خواند؛ «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» [حج: 27] صحنه حج نمادی از وحدت و انسجام امت اسلامی است. در مناسک حج برای هیچ کسی مهم نیست که این افراد دارای چه رنگ و نژاد و قوم و قبیله ای هستند، بلکه همه آنها در یک صف در کنار یکدیگر مشغول ادای مناسک حج هستند. حج این درس را دارد که مسلمانان در سایر ممالک نیز دارای چنین وحدتی باشند.
مولانا عبدالحمید در پایان این بخش از سخنان خود "وحدت امت اسلام" و "تقوا و پرهیزگاری در تمام امور" را از مهمترین پیام‏های حج برای مسلمانان عنوان کردند.

ملت ایران بی‏صبرانه منتظر تحقق تغییر در سیاستهای داخلی و خارجی کشور است
مولانا عبدالحمید در بخش دیگری از سخنان خود در مراسم نماز جمعه اهل سنت زاهدان به بروز اختلافات در بین مسلمانان اشاره کرده و گفتند: متاسفانه امروزه بیش از هر زمانی شاهد بروز اختلافات در بین مسلمانان هستیم. عده ای هستند که به این اختلافات دامن می زنند و منافع خود را در اختلاف بین مسلمانان می بینند. آنها می خواهند که تفرقه بیندازند و حکومت کنند و از مسیر ایجاد اختلاف و تفرقه بین مسلمانان به منافع خود دست حاصل کنند.
ایشان در ادامه خاطرنشان کردند: در شرایط کنونی جهان، مسئولیت شخصیت‏های اسلامی، علما و اندیشمندان و همه رهبران کشورهای اسلامی آن است که در مورد توطئه دشمنان بیدار باشند و توطئه آنان را خنثی کنند. شرایط کنونی جهان می طلبد که همه ما از تفرقه دوری کرده و راههای وحدت را در پیش بگیریم.
امام جمعه اهل سنت زاهدان در پایان سخنان خود به مسئولت خطیر رئیس جمهور کشورمان تاکید کردند و خاطرنشان نمودند: مسئولیت جناب آقای دکتر روحانی، رئیس جمهور محترم کشورمان نیز در شرایط کنونی بسیار سنگین و بزرگ است. ملت ایران مسئولیت بسیار سنگینی را در قبال سیاست‏های داخلی و خارجی بر دوش ایشان گذاشته است. لذا دعا کنید که ایشان بتواند در عملکرد خود موفق باشد.
مولانا عبدالحمید خاطرنشان کردند: ملت ایران با حضور در صحنه انتخابات انتظار و خواسته خود را مطرح کرد  و به شعارها و سیاست‏های دکتر روحانی مبنی بر ایجاد تغییرات داخلی و خارجی رأی داد، و این تغییرات باید متحقق شوند. ایشان مطمئن باشند که همه آنهایی که رأی دادند و کسانی که خواستار تغییر هستند و اکثریت قریب به اتفاق را شامل می شوند، از این تغییرات حمایت می کنند. همه مردم عزیر ایران، اعم از اقوام و مذاهب، که خواسته های خود را در ایام انتخابات مطرح کردند، خواهان تغییر بوده و بی صبرانه در انتظار تحقق خواسته های خود هستند. همه دنیا نیز انتظار دارند در راستای سیاست‏های خارجی قدمهایی برداشته شود و مشکلاتی که در گذشته موجود بوده برطرف شوند و یک سیاست سالم، درست، منطقی و قابل قبول برای ملت ایران و برای مقام معظم رهبری تحقق حاصل کند و این موارد با تدبیر و اراده و حمایت ملت ایران و مقام معظم رهبری متحقق خواهند شد. امام جمعه اهل سنت در پایان اظهار امیدواری کردند که نگرانی‏های ملت ایران در باب سیاست‏های داخلی و خارجی برطرف شوند.
سني آنلاين

لینک ثابت
بازدید : 43
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

علی رضی الله عنه؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟
نویسنده : Admin

alijanبرای ما که باور داریم پیامبر اسلام خاتم انبیاء الهی است، رحلت او معنایی می‌یابد، ورای رنج‌ها و تاثرهای عاطفی فقدانش. زیرا بسته شدن لب‌های او یعنی خاموش شدن آخرین نداهای آسمان در هدایت بشر. گرچه خداوند پیوسته بندگانش را به صراط مستقیم رهنمون است اما نزول اینچنین حقایق هستی و تبیین رموز سعادت انسانی پایان یافته است. با این وصف روشن است که آخرین کلمات چنین پیامبری، اهمیتی صد چندان می‌یابند. پس باید آخرین وصایای او در ماجرای غدیر، به عنوان بخشی از آخرین سخنانش، کاوشی جدی و عمیق را در پی‌داشته باشد. و بی‌خود نیست که این‌ها همه بحث و نظر را به‌دنبال کشانده است. این هم نظری است در میان نظرها.

یکی از مهم‌ترین مسائلی که قرآن بر آن تاکید داشته و اقدام برای به انجام رساندنش را از همه انبیاء و پیروانشان طلب کرده، امامت و پیشوایی از یکسو و تشکیل امت است از دیگر سو، به منزله گروهی که از نظر تفکر در زندگی متحدند، و از یک امام و پیشوا تبعیت می‌کنند. در فرهنگ قرآنی ما ابراهیم اولین پیامبری است که به توحید فراخوانده و سپس تشکیل امت داده، یعنی توانسته است گروهی از انسان‌ها را که دارای یک ملت (اندیشه) هستند گرد هم آورد و صاحبان آن اندیشه، به جهت طرز فکر و ملتِ واحدی که دارند، در اخلاق، ‌‌منش وکنش، متمایل، منسجم، متماسک، متحد، متعاون، همراه، هم‌مقصد، هماهنگ و هم‌پیمان هستند.
«وَإِذِ ابْتَلَیٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاما» (بقره ۱۲۴)؛ ای پیامبر به‌خاطر داشته باش که خداوند ابراهیم را برگزید و برای او کلمات خودش را به اتمام‌رسانید وگفت‌ ای ابراهیم (اکنون که کلمات بر تو تمام شده است) من تو را پیشوای مردم قرار می‌دهم» از مضون آیه چنین بر می‌آید که با اتمام کلمات بر ابراهیم، هرآنچه را که او در راستای هدایت جامعه به سوی دعوت الهی نیازمندش بوده است، خداوند در اختیارش قرار داده و اکنون می‌تواند نقش امام و پیشوا را ایفا کند. آیا مراد از این امامت، پیشوایی سیاسی جامعه است؟ برای پاسخ به این سوال، آیه فوق را در کنار آیه سوم از سوره مائده می‌نشانیم که از آن موضوع معرفی علی علیه السلام برای جانشینی سیاسی پیامبر صلیٰ الله علیه وسلم استخراج شده است: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینا» (مائده ۳)؛ آیا برداشت مذکور از آیه فوق پذیرفتنی است؟ از چشم‌اندازهای گوناگونی می‌توان پاسخ این پرسش را جست‌وجو کرد:

۱- آیات قبل و بعد از آیه فوق موید این معنی است که خداوند پیامبر را موظف می‌کند هر آنچه بر او نازل می‌شود، بی‌کم‌وکاست، ابلاغ کند و در این میان هیچ پیشامد و گزندی وی را از انجام رسالت باز ندارد و بر طغیان و مخالفت و سرکشی کافران اندوهگین نباشد. پس، از سیاق آیات چنین به‌نظر می‌رسد نعمتی که تمام شده است، همان وحی خداوندی (قرآن) و تحقق عینی آن (اسلام) باشد. یعنی اکنون که وحی بدون هیچ نقص و گزندی به مردم ابلاغ شده است، نعمت بر ایشان تمام است.

۲- اگر موضوع «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک»، معرفی علی علیه السلام به خلافت می‌بود، باید بلافاصله در همین جا آن را ذکر می‌فرمود، زیرا خداوند حکیم است و تاخیر بیان از وقت حاجت از حکیم، قبیح.

۳- تخصیص آیات کتاب به یک موضوع، باید همراه با دلائل بسیار روشن صورت پذیرد، در غیر این ‌صورت موجب بروز ناهماهنگی در آیات، می‌شود. در اینجا نیز اگر مضمون آیه فوق را همان «نصب سیاسی» بپنداریم، با آیاتی ناسازگار می‌شود که به پیامبر دستور می‌دهد در اداره دنیای مردم (یعنی همان «امر») با آنان مشورت کند: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» و «وَأَمْرُهُمْ شُورَیٰ بَینَهُمْ».

۴- علی علیه السلام خود در جای‌جای نهج‌البلاغه بر این نکته تاکید می‌نهد که حکومت سیاسی از طریق بیعت و رای در اختیار قرار می‌گیرد. به عنوان نمونه امیرالمومنین در نامه ششم نهج البلاغه خطاب به معاویه می‌نویسد:
«مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدانسان بیعت با مرا پذیرفتند. پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آن‌که غایب است نتواند کرده حاضران را نپذیرد. شورا از آن مهاجرین و انصار است. پس اگر اینان بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود نامیدند، خشنودی خدا هم در آن است… .»
کلمات مولیٰ آشکارا بیانگر این حقیقت است که خلافت، امری انتصابی از جانب خداوند نیست و جانشین سیاسی رسول خدا باید توسط مردم انتخاب شود.

۵- علی علیه السلام هرگز از حقی در امر خلافت و حکومت که از جانب خدا برای او در نظر گرفته شده و توسط پیامبر ابلاغ شده باشد، حرفی به میان نمی‌آورد. حتی آنجا که می‌خواهد از حق خود برای خلافت دفاع کند، بر ارزش‌ها و شایستگی‌های خودش تاکید می‌کند و مردم را بر این نکته «آگاه» می‌سازد که مبادا در «انتخابِ» خود دچار اشتباه شوند. در تمام خطبه‌های نهج‌البلاغه، نسبت بین «آگاهی و انتخاب» چنان آشکار است که جای هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که نگرش علی علیه السلام به مقوله حکومت چگونه و چیست! علاوه براین، نگاهی به گفتار،‌منش و کنش وی در طول ۲۵ سال کناره‌گیری و ۵سال حکومت، موید این مطلب است.

۶- رفتار علی علیه السلام با هر سه خلیفه پیش از خود و به‌ویژه ابوبکر و عمر، که در بسیاری از کتب تاریخی مکتوب شده، به روشنی نشان می‌دهد که وی آن‌ها را کسانی نمی‌پندارد که سخن پیامبر را بر زمین زده و حکومت را غصب کرده باشند! همکاری‌های شگفت‌انگیز علی علیه السلام با خلفا، که بارها از جانب خودشان مورد تاکید قرار گرفته، آن چنان مشفقانه است که جای هیچ شائبه‌ای باقی نمی‌گذارد. به عنوان نمونه، در کتاب الغارات ثقفی شیعی از قول امیرالمومنین علی علیه السلام آورده است که: «چون رسول خدا صلیٰ الله علیه وسلم فرائضی را که بر عهده اوست به انجام رسانید، خداوند عزوجل او را از این جهان فانی به دیار باقی برد، صلوات خدا و رحمت و برکاتش بر او باد، سپس مسلمین دو نفر امیر شایسته را جانشین او کردند و آن دو امیر به کتاب و سنت عمل کرده و سیره خود را نیکو کرده و از سنت و روش رسول خدا صلیٰ الله علیه وسلم تجاوز نکردند، آن‌گاه خدای عزوجل ایشان را قبض روح کرد. خداوند ایشان را مورد مرحمت قرار دهد.»

۷- اگر امیرالمومنین فرمان خدا را برخلافت خود بعد از رسول اکرم صلیٰ الله علیه وسلم می‌یافت، آیا شجاعت و شهامت و عدالت او اقتضا نمی‌کرد که یک تنه شمشیر برکشد و فرمان و عدل خدا را جاری سازد؟! و آیا از دروازه حکمت و شهر علم نبوی بعید نبود که بیان این حق را از وقت حاجت به تاخیر اندازد؟!

۸- مروری بر مجموعه دغدغه‌های علی علیه السلام در باب «حکومت» در آن دوران، که در کتب تاریخی و نیز نهج‌البلاغه مندرج است، نشان می‌دهد که تمام اعتراض وی معطوف به نگرش حذفی بوده است. یعنی این‌که خلیفه یا هرکس دیگری دامنه اختیار مردم را تنگ کند. مثلا این‌که خلیفه، خلیفه بعد از خود را نصب کند، یا به‌گونه‌ای عمل کند که نتیجه برآیند آرا، انتخاب فرد خاصی باشد. اعتراض علی معطوف به چنین فرآیندی است. همان چیزی که ما امروز انتخاب مدیریت شده یا هدایت یافته می‌نامیم. او به عدم انتخاب خود در شورای سقیفه هیچ اعتراضی ندارد، بلکه واکنش وی به محدود شدن عرصه انتخاب بود و نیز این‌که نتوانست خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. نگرانی علی علیه السلام تنها محدود شدن وسعت گزینش مردم بود و از کلماتش این امر به آسانی قابل استنباط است.
بندهای هشتگانه فوق، هرچند بسیار مجمل و مختصر طرح شد، اما آشکار می‌سازد که مراد از «اتمام نعمت» در آیه مذکور، نه حکومت و پیشوایی دنیوی، بلکه اتمام بعثت نبی، نزول، دریافت و ابلاغ بدون کاستی و نقصان قرآن است. همین قرآن کامل و تمام است که قادر است امام و پیشوای امت واقع شود. این دُرُست همان چیزی است که درباره ابراهیم واقع شد. ابراهیم به مقام امامت نائل شده و اسوه ملت شد، چون نعمت بر او تمام شد. برای مسلمانان نیز به همین سان، از طریق بعثت رسول و با ابلاغ وحی و شکل‌گیری کامل قرآن، نعمت تمام شده است و اکنون باید مسلمانان به کتاب خدا و عمل رسولشان اقتدا کنند تا در اندیشه و عمل، شاهد و الگوی سایر امم باشند.

پس در راستای عمل به همین آیه است که علی علیه السلام تمام همت خود را مصروف تامل و تدقیق در قرآن و اجرایی کردن آن می‌سازد، تا آنجا که شیخ محمد عبده در بیان اندیشه و رفتار علی، وی را قرآن مجسم می‌نامد. ولی متاسفانه، بنا به فرموده مولیٰ علیه السلام، برخی «به جای آن‌که کتاب را امام خود بدانند خود را امام کتاب می‌دانند!» و برخلاف خواست او، مدام بر حق ضایع شده علی در حکومت چند روزه دنیوی می‌گریند! حکومتی که طبق فرموده مولی، ارزش آن از عطسه بز نزد وی کمتر بود. آیا می‌شود چیزی که از منظر امیر مؤمنان علیه السلام قدر و منزلتش از عطسه بز کمتر است، از طرف خدا باشد و تازه از این فراتر، اتمام نعمت و اکمال دین نیز باشد؟! مولیٰ علیه‌ السلام چه عالمانه از چنین روزهایی خبر داده می‌فرماید:
«و بعد از من بر شما زمانی خواهد آمد که هیچ چیز در آن زمان پوشیده‌تر از حق و هیچ چیز هم پیداتر از باطل‌ و هیچ چیز هم شایع‌تر از دروغ بر خدا و رسول نیست! در نزد اهل آن زمان هیچ کالایی کسادتر و بی‌مشتری‌تر از کتاب خدا نیست، البته اگر در جایگاه خود باشد! اما بسیار پرمشتری می‌شود، اگر از جایگاه خود تحریف گردد… کتاب و اهل کتاب دو نفر تبعیدی مطرود هستند که در راه حرکت می‌کنند و هیچ صاحب پناهی آن‌ها را پناه نمی‌دهد… مردم درآن زمان اجتماعشان بر تفرقه است، از جماعت گریزانند، گویا که این مردم پیشوایان کتابند و گویا که پیشوای آنان قرآن نیست. آنگاه از قرآن جز نامی نزد آنان باقی نماند و آنان جز خطی از قرآن نشناسند… .»

چگونه می‌توان تصور کرد که اندیشه علی علیه السلام معطوف به کسب و حفظ قدرت بوده است؟! علی امام است و مهم‌ترین نقش او، همین امامت و پیشوایی امت است تا قیام قیامت. او حاکم سیاسی مردم برای چند روز گذرا و ناپایدار دنیا نیست. یعنی علی بیش از آن‌که حاکم مسلمین باشد، امام و الگوی بشریت است. او بیش و پیش از هرکس و هرچیز یک امام است. امام اخلاق و شرف و کرامت و آزادی و آزادگی و عدالت و انسانیت. امامی که یگانه دغدغه‌اش تبیین راهی است که خداوند در کتابش، به وسیله کلام رسولش به او آموخته است، اما ذهنش هرگز مشغول خلافت و حکومت دنیایی نیست. حکومتی که تاکید فرموده است «زمام شترش را بر گردنش می‌افکند و رهایش می‌سازد». او که خود را تجسم کامل پیام وحی می‌دانست، آرزو داشت امام امتی باشد که نعمت هدایت از طریق همین کلام بر آن‌ها تمام شده است.

چنین عملکردی است که علی علیه السلام را به شخصیتی مبدل ساخته که مسلمان و غیرمسلمان و شیعه و سنی در وصفش قلم‌ها رانده و سخن‌ها گفته‌اند. پس علی نقش امامتش را به تمامی ایفا کرده و به‌راستی امام و الگوی امت‌ها شده است. ‌این انسان کامل، طبیعتا شایسته این وصف نبی می‌شود که: «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ اللّٰهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَا» (کافی، ج۱، ص۲۹۳، باب الإشاره و النص علی امیر المومنین)؛ «هر که من دوست اویم علی هم دوست اوست. خداوندا هرکه او را دوست دارد دوستش بدار و با هر که وی را دشمن می‌دارد دشمن باش.»
اکنون اگر به آیه ابتدای بحث درباره امامت ابراهیم بازگردیم، خواهیم دید که ابراهیم علیه السلام نیز با اتمام کلمات الهی، امام می‌شود. یعنی امامت امت آنگاه میسر است که انسان پیام هدایت الهی را در خود مجسم و تمام سازد و به مقام خلیفه اللهی نائل شود. علی علیه السلام نیز چون تمامی کلمات خالق را در خود محقق و صفات جمال او را در خود متجلّی ساخته، به امامت امت، نائل شده است، نه فقط در حیاتش و نه تنها برای پنج سال، که تا قیام قیامت و برای همه دوران‌ها و برای همه انسان‌ها؛ البته هر آن کس که امامش قرآن باشد و به کتاب و کلام الهی دل بسپارد، به‌مثابه الگو و امام برای تمام جهانیان است؛ «هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیکونَ الرَّسُولُ شَهِیدا عَلَیکمْ وَتَکونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ» (حج ۷۸).

نتیجه آن‌که جزو وظایف رسولان الهی، از جمله پیامبر اسلام، تعیین جانشین یا خلیفه، که اصطلاحا نصب می‌گویند، برای تشکیل حکومت و اداره امور دنیای مردم نبوده است. پیامبران و به‌ویژه پیامبر اعظم برای رهایی بشر از همه قیود و بندهای جهل و بردگی و اسارت مبعوث شده‌اند (اعراف ۱۵۷). نصب یا تعیین، در خود، مفهوم سلب آزادی و نوعی از بندگی و بردگی را دارد. از این‌رو ناقض هدف بعثت رسول اسلام، مذکور در آیه ۱۵۷ اعراف است. بر این پایه حتما رسول اسلام خود ناقض پیامی که آورده است نمی‌شود. پس پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه. بارخدایا! در پرتو تعالیم کتابت از ظلمات، کژی‌ها و تباهی‌ها رهایمان ساز و به نور ایمان و آگاهی داخلمان گردان، تا وعده تو را محقق ساخته باشیم و بسان پیشوایمان علی، الگو برای همه مردم باشیم.

خداوندا! درود همیشگی ات را بر او فرست که چه نیکو امامی است برای ما و چه صالح بنده‌ای است برای تو.

نویسنده: دکتر سید علی‌اصغر غروی

[این نوشته تلخیص شده مقاله " امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟"  است که در شماره ۲۵۳ روزنامه بهار (چهارشنبه اول آبان ۱۳۹۲) چاپ گردیده است.]

به نقل از: انوار وب.

سنت آنلاين

لینک ثابت
بازدید : 95
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

شـرک و مظـاهر آن
نویسنده : Admin

شرک لانه‌ی خرافات

e94f988b94e3aba3ed8b22478903d69eشرک لانه و کاشانه‌ی خرافات و ریشه‌ی تمام مفاسد است و انسان را از مقام رفیع خلافت و سیادت بر جهان به پرتگاه ذلت و بردگی و فروتنی در مقابل سایر مخلوقات اعم از جمادات، حیوانات و انسانها  پایین می‌کشد و بین بندگان و پیشرفت روحی، اخلاقی وتمدّنی آنان حایل می‌شود، به همین دلیل است که خداوند می‌فرماید: «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» [لقمان : ۱۳]؛ به راستی شرک ستمی بزرگ است.

اما توحید اساس آزادی و عزت و بزرگی انسان است. توحید عقل را از اسارت خرافات و اوهام آزاد می‌کند ، و وجدان را از پستی وخواری رها می‌سازد، و بشر را از شرتسلط فراعنه ومدعیان إلوهیّت نجات می‌بخشد.

توحید همه ترس و اضطرابات را از بین می‌برد؛ از آن جمله: ترس از رزق ، ترس برخود و خانواده و اولاد، ترس از انسان و جن، ترس از مرگ و ترس از آنچه که بعد از مرگ به وجود می‌آید. موحد از هیچ کس غیر از خدا نمی‌هراسد به همین دلیل وقتی مشرکان ترسان و پریشان و مضطرب‌اند، موحد در کمال آرامش و اطمینان قرار دارد.

توحید اساس مساوات است بر خلاف شرک؛ چرا که در زندگی شرک آمیز وقتی عده‌ای ارباب عده‌ای دیگر باشند، برداری و مساوات تحقق نمی‌یابد؛ ولی اگر همگی خود را بندگان خدا احساس کنند، مساوات و برادری بین مردم برقرار می‌شود.

شرک از نظر قرآن بدترین جرمی است که یک مخلوق می‌تواند مرتکب آن بشود و به همین جهت خدا آن را قابل گذشت نمی‌داند؛ چنان‌که می فرماید: «إِنَّ اللّٰهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذٰلِکَ لِمَن یَشَاءُ» [النساء: ۱۱۶]؛ خداوند این را که به او شرک آورده شود نمی‏آمرزد و فروتر از آن را برای هر که بخواهد می‏بخشد.

توحید و شرک روشن ترین مبحث در قرآن

واضح‌ترین مسأله در قرآن مجید مبحث توحید و شرک است؛ چون اصلِ اصول نیکی‌ها  توحید و ریشه‌یِ مبانی بدی‌ها شرک است؛ از این جهت این مسأله هم‌چون خورشید روشن در قرآن مجید با نصوص صریح و قطعی و با اسلوب‌های مختلف بیان شده است؛ اما متأسفانه برخی مسلمانان که با شرک آلوده هستند، آیات صریح در رد شرک را به استناد از احادیث و اقوال جعلی بزرگان دین تأویل و تحریف می‌کنند و به جای تطبیق مذهب و عقیده به قرآن مجید، قرآن را به وسیله‌ی تحریف معنایی  به مذهب و عقاید نادرست خود وفق می‌دهند. حال‌آن‌که باید معیار صحت و سقم هر نوع اعتقاد و مذهب و… قرآن مجید باشد؛ قرآن را باید متبوع بدانند نه تابع، حاکم بشناسند نه محکوم!

شرک قدیمی‌ترین بیماری‌ اعتقادی

شرک از قدیمی‌ترین بیماری‌هایی است که در طول قرون، انس و جن به آن آلوده بوده‌اند؛ بدین سبب تمام انبیا و کتاب‌های آسمانی مردم را به توحید و اجتناب از شرک فرا می‌خواندند؛ چنان‌که قرآن می‌گوید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» [النحل: ۳۶]؛ در میان هر امتی فرستاده‏ای برانگیختیم [تا بگوید] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید.

متاسفانه امروزه هم با وجود پیشرفت علم و تمدّن باز هم بشر از این بدترین بیماری اعتقادی رهایی نیافته است و حتىٰ صاحبان ادیان آسمانی و برخی از مسلمانان به آن آلوده شده‌اند؛ بدین خاطر قرآن همه‌ی فرقه‌های درونی و برونی را به توحید و اجتناب از شرک فرا می‌خواند: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَىٰ کَلَمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللّٰهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» [آل عمران: ۶۴]؛ بگو ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است، بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد، پس اگر اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم.

و ندا می دهد: «قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا» [الأنعام: ۱۵۱]؛ بگو: بیایید تا آن‌چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم این‌که چیزی را با او شریک قرار مدهید.

تعریف  شرک

جامع ترین و دقیق‌ترین تعریف شرک را شاه ولی الله دهلوی چنین بیان می دارد: «شرک آن است که برای غیر خدا صفات مختصه‌ی خدا را اثبات نماید؛ مانند: ۱- تصرف درعالم به اراده[ی مطلقه] که تعبیر ازآن به “کن فیکون” می شود، ۲- یا علم ذاتی از غیر اکتساب به حواس و دلیل عقلی و منام و الهام و مانند آن، ۳-۴  یا ایجاد  شفای مریض، یا لعنت کردن بر شخصی و ناخوش بودن از او تا به سبب آن کراهت، تنگدست یا بیمار و شقی گردد، ۵- و رحمت فرستادن بر شخصی تا به سبب آن فراخ معیشت و صحیح بدن و سعید باشد.» (الفوز الکبیر: ۴)

و می‌نویسد: حقیقت شرک این است که انسان در حق برخی از بزرگان چنین عقیده داشته باشد که آثار عجیبه‌ای که از آنان صادر می‌شود به سبب آن است که ایشان به چنان صفات کمالی‌ای متصف‌اند که در نوع انسان معهود نیستند و مختص اللّٰه – جل مجده – هستند و در غیر او یافته نمی‌شوند، مگر آن که او تعالىٰ خلعت الوهیت را به کسی ببخشد، یا وی را در خود فنا کند و آن شخص به ذات خود باقی باشد [پس گمان می‌شود که وی عین خداست و دارای صفت خلق، تدبیر و تسخیر و... است] و مانند آن از انواع خرافاتی که مردم به آن عقیده دارند؛ چنان که در حدیث آمده است که مشرکین با این صیغه تلبیه می‌گفتند: «لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ إِلَّا شَرِیکاً هُوَ لَکَ تَمْلِکُهُ وَمَا مَلَکَ.» (صحیح مسلم: ۱۱۸۵)

و نزد آن‌ها غایت تذلل و فروتنی را به جا می‌آورند و تعامل آنان با بزرگان بسان تعامل بندگان با خدای تعالی است. (حجة الله البالغة: ۱/۲۱۶، باب أقسام الشرک)

براي خواندن متن كامل به ا دامه مطلب مراچعه كنبد


ادامه مطلب
بازدید : 52
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

پرهیز از گناهان
نویسنده : Admin

zarooگزیده‌ی خطبه‌ی جمعه (۳ آبان ۱۳۹۲) از مولانا محمد دهقان امام جمعه‌ی گشت:
هدف از وعظ و نصیحت کردن و گوش دادن به وعظ و نصیحت عمل کردن به آن است زیرا که بدون عمل هیچ فایده‌ای برای انسان حاصل نمی‌شود. الله تعالی می‌فرمایند: «وَذَرُوْا ظَاهِرَ الاثْمِ وَبَاطِنَهُ»؛ ظاهر و باطن‌تان باید یکسان باشند.

ظاهر مسلمان و باطن شیطانی و اعمال خلاف شرع انجام دادن را قرآن چنین بیان می‌فرماید: «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ»؛ به این ایمان گفته نمی‌شود مسلمانی ناقص را رب نمی‌پذیرند، رسول اکرم صلىٰ الله علیه وسلم می فرمایند: «اتّقِ المحارمَ تَکُن أعبَدَ الناسِ»؛ انسان فکر کرده که دین خواندن نماز نفلی و (گرفتن) روزه نفلی و حج نفلی وذکر کردن و… است، بعد از فرائض خداوندی (نماز فرض، روزه فرض، وحج فرض، زکات) ترک گناه است، انجام نفل نیست؛ از این جهت پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم می‌فرمایند: «اتق المحارم»؛ دنبال حرام نرو؛ هرچه خداوند متعال فرموده که این‌ها را انجام نده از آن‌ها باز بیا و گناه را ترک کن در آن‌صورت عبادت‌گذارترین بنده قرار می‌گیری، ترک گناه عبادت است. از انجام محارم باز بیا، عابد خدا ترس نامیده می‌شوی. از پیامبر اکرم صلىٰ الله علیه وسلم سؤال کردند: ای رسول الله! یکی در انجام عبادات نفلی خود را بسیار زحمت می‌دهد و ذکر و اوراد زیادی می‌خواند، زیاد تلاوت می‌کند، اما دیگری است که فرائض الهی را انجام می‌دهد و گناه و محرمات را ترک می‌کند، حال از این دو درجه کدامین بالاتر است؟! پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: «لیس یعدل برّه»؛ اعمال نفلی او به اندازه این کسی که گناه نمی‌کند، نمی‌رسند. عابد کسی است که گناه را ترک می‌کند. رسول الله صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: «کل عین باکیة یوم القیامة إلا عین غضت عن محارم الله»؛ تمام چشم‌ها در روز قیامت گریه می‌کنند (حالت چنین است که باید گریه کرد، در آن روز آفتاب تا یک سر نیزه قرار می‌گیرد که هر کس به اندازه عملش در عرق خود گرفتار است)، مگر آن چشمی که خود را در دنیا از محرمات حفاظت کرده باشد، کسی که در دنیا چشمش به محارم نیفتد، زن نا محرم را نگاه نکند، این چشم در در روز قیامت نمی‌گرید. به قول سعدی:

کسی روز محشر نگردد خجل /٭/  که شب‌ها به درگه برد سوز دل

مردم فقط به کسی که عبادات نفلی انجام می‌دهد، عابد می‌گویند؛ در حالی‌که شاید او از گناه باز نمی‌آید، عبادات این شخص را گناهانش برباد می‌برند. رسول اکرم صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: «النظر سهم مسموم من سهام ابلیس من ترکها من مخافتی ابدلته ایمانا یجد حلاوته فی قلبه»؛  نگاه بد به نامحرم تیری زهر آلود از تیرهای شیطان است ـ این حدیث قدسی است ـ الله تعالی می‌فرمایند: «من ترکها من مخافتی»، هر کسی این گناه را از خوف من ترک کند، وی را چنان ایمانی عطا می‌نمایم که لذت آن را در دل احساس می‌کند. صد رکعت نفل بخواند به این درجه نمی‌رسد که با ترک یک گناه می‌رسد. عبادات نفلی انسان را نجات نمی دهند، اما ترک گناه باعث نجات می‌شود؛ حفاظت اعضا لازم و ضروری است. رسول الله صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: «استحیوا من الله حق الحیاء»‌؛ کاملا از الله تعالی شرم داشته باشید؛ خالق زمین و آسمان را در هنگام انجام گناه در نظر بگیرید، همان‌جا رب حاضر است. «قالوا: إنا نستحیی من الله یا نبی الله»؛ صحابه گفتند:یا رسول الله! ما از خداوند حیاء داریم، «قال: لیس ذٰلک»؛ پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: این چنین نیست، «لٰکن من استحیی من الله حق الحیاء فلیحفظ البطن وما وعیٰ»؛ اعضایی را که در سر قرار گرفته‌اند، حفاظت کند؛ بالخصوص چشم‌ها را. دو عضو را پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم چنین فرمودند که هر کسی که از شما امت دو عضو را حفاظت کند من ضامنم که او را به جنت ببرم: یکی زبان و دیگری شرمگاه.

اوّل زبان که همیشه جاری است؛ پیامبر اکرم صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: گاهی از این زبان چنین چیزهایی بیرون می‌شود که انسان به کفر می‌رسد و گاهی چنان حرف درستی می‌زند که به سبب همین یک سخن الله تعالی او را می‌بخشد و به جنت می‌برد. حضرت ابوهریرة رضی الله عنه می‌گوید: ما در مجلس پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم نشسته بودیم، یکی گفت: ای رسول الله! در همسایگی ما زنی قرار دارد که خیلی عابده است، همیشه در عبادت است، ولی زبانش خیلی تند است، همسایگان از دست او درمانده‌اند پیامبر فرمودند: «هی فی النار»؛ آن زن به جهنم می‌رود، بعدا پرسیدند: یارسول الله! این‌قدر عبادت می‌کند آیا این اعمالش برای او سود بخش نیست؟ پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: که این بد زبانی او برای او هیچی باقی نمی‌گذارد. دیگری گفت: در همسایگی ما هم زنی هست که فقط فرایض انجام می‌دهد، ولی اخلاق بسیار پسندیده‌ای دارد. پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: «هی فی الجنة»؛ زبان و اخلاق نیک مردم را آسوده و راحت می‌کند، بد زبانی انسان را آزار می‌دهد.

دوم شرمگاه که باید در جای حلال استفاده شود.

حضرت عقبه بن عامر رضی الله عنه از پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم سؤال کرد: نجات این امت در چیست؟ پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: سه کار انجام بدهد نجات می‌یابد:
۱ـــ زبان را کنترل کند، آزار و رنجشی و غیبت و بهتانی از زبان دیده نشود، ۲ـــ بیهوده در بازارها و خیابان‌ها منشیند، ۳ـــ‌ و بر گناهان نزد خداوند متعال گریه کند، این راه نجات است.

روزی حضرت ابوبکر رضی الله عنه در خدمت پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم حاضر شد که پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم زبان مبارک خویش را از دهان بیرون کرده و افسوس می‌خورد؛ حضرت ابوبکر رضی الله عنه پرسید: آیا بر آنچه می‌گوییم مؤاخذه می‌شویم؟ پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: «بیشتر در جهنم حاصل همین زبان است که انسان را داخل می‌کند.» وقتی که شروع می‌کند نه خدا را می‌شناسد نه رسول و نه … اگر به کسی گفته شود زبانت را حفاظت کن، می‌گوید: حق می‌گویم!…

رب العالمین انسان را بر عدل و انصاف آفریده‌اند نه به ظلم و ستم و مال خواری، اگر کسی نماز نخواند، الله تعالی با توبه می‌بخشد، روزه نگیرد، با توبه می‌بخشد؛ اما حق مردم را نمی‌بخشد! اگر زمین کسی را بردی، بخشیدنی نیست. «من ظلم شبرا طوّقه الله من سبع ارضین»؛ هفت طبقه‌ی زمین تا ۵۰۰ سال بر گردنش طوق می‌شود. رسول الله صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: نبینم که شخصی شتری به همراه دارد و به دنبال من می‌گردد که پیامبر کجاست که برای من شفاعت کند و… هر خیانتی که انسان در دنیا بکند الله تعالی بر گردنش طوق می‌کند. پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: یا در دنیا حق مردمان را ادا کنید یا راضیشان کنید، ولی روز قیامت با حق مردم نیایید.

پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم در روز نهم حجه الوداع بالای شتر در روز جمعه خطبه خواندند و در آخر فرمودند: «ألا هل بلغت»؛ من پیام‌های الله تعالی را به شما رسانیدم؟ گفتند: بله؛ پس فرمودند: «شما که حاضر و موجود هستید پیام مرا به غائبان برسانید.»

معنای شرم از خدا این است که چشم‌، گوش‌ و دیگر اعضا را از گناه حفاظت کن و شکم و هر عضوی را که در اطراف آن قرار گرفته‌اند، نیز حفاظت کن. پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم فرمودند: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه ویده»؛ مسلمان کسی است که مسلمان دیگر از او در امان باشد.

پاها به عمل خلاف شرع حرکت نکنند در شکم مال حرام نرود. پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم از یکی یاد کردند که سفر طولانی می‌رود و دعا می‌کند: «یا رب! یا رب! ومطعمه حرام و ملبسه حرام و غذی بالحرام فأنّیٰ یستجاب لذٰلک»؛ حال آن‌که غذایش از مال حرام است لباسش از حرام است و تمام وجودش با حرام تغذیه شده پس چگونه دعایش اجابت می‌شود!

به حج کعبه رفتم به حرم رهم ندادند /٭/ که برون در چه کردی که درون خانه آیی

 الله تعالی حق مردم را نمی‌بخشد، آزار و اذیت مردم را نمی‌بخشد. پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم روز نهم ذی الحجه فرمودند: «خون‌ها و مالهایتان  بر یکدیگر حرام است، مانند حرمت این روز…».

خداوند متعال به همه‌ی ما توفیق عمل بدهند.

منبع: سنت آنلاين

لینک ثابت
بازدید : 37
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

مولانا عبدالحمید اقدام تروریستی علیه مرزبانان را به شدت محکوم کرد
نویسنده : Admin

molanajanدر پی شهادت تنی چند از نیروهای مرزبانی جمهوری اسلامی در حمله افراد مسلح ناشناس، که روز جمعه (۳ آبان ۱۳۹۲) اتفاق افتاد، مولانا عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، طی بیانیه ای این اقدام را به شدت محکوم کرد.

مولانا عبدالحمید در این بیانیه ضمن محکومیت شدید این اقدام، آن را “عملی ناجوانمردانه” و از سوی “ایادی فریب خورده دشمن” دانست.
متن این بیانیه به شرح زیر است:

«إنا لله و إنا إلیه راجعون»
با نهایت تأسف و تألم مطلع شدیم که تنی چند از مرزبانان غیور جمهوری اسلامی در استان سیستان و بلوچستان طی اقدامی ناجوانمردانه و تروریستی توسط ایادی فریب خورده دشمنان این مرز و بوم به شهادت رسیدند.
از آنجایی که اخیرا امنیت و وحدت در استان سیستان و بلوچستان مثال زدنی بوده است و علمای دلسوز جامعه هشدار داده اند که ایجاد هر نوع ناامنی، خصوصا در شرایط کنونی که مردم با حضور گسترده در صحنه انتخابات به ایجاد تغییر و احقاق حقوق اقوام و مذاهب رأی داده و منتظر رسیدگی هستند، بزرگترین خیانت محسوب می شود، این اقدام ناجوانمردانه مایه انزجار و تنفر عموم مردم شده است.
اینجانب ضمن محکومیت شدید این اقدام تروریستی، به کسانی که در داخل و خارج از مرزها به دنبال ایجاد ناامنی در منطقه هستند هشدار می دهم که دست از چنین اقداماتی بردارند و بیش از این آب در آسیاب دشمن نریزند، زیرا هر نوع خشونت و راه بندانی به ضرر منطقه و به نفع دشمنان مردم استان خواهد بود.
در پایان برای شهدای این حادثه علو درجات، برای مجروحین شفای عاجل، و برای خانواده های شهدا صبر جمیل را از بارگاه الهی آرزومندم.

لینک ثابت
بازدید : 45
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

سخی به خدا نزدیک است
نویسنده : Admin

654546500رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:

«السَّخِىُّ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ، قَرِیبٌ مِنَ الْجَنَّةِ، قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ، بَعِیدٌ مِنَ النَّارِ. وَالْبَخِیلُ بَعِیدٌ مِنَ اللَّهِ، بَعِیدٌ مِنَ الْجَنَّةِ، بَعِیدٌ مِنَ النَّاسِ، قَرِیبٌ مِنَ النَّارِ، وَلَجَاهِلٌ سَخِىٌّ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ عَابِدٍ بَخِیلٍ» .

«سخی به خدا و جنت و مردم نزدیک و از جهنم دور است، و بخیل از خدا و جنت و مردم دور و به جهنم نزدیک است، جاهل سخی پیش خدا از عابد بخیل محبوب‌تر می‌باشد».

من می‌گویم: نزدیکی او با خدا عبارت است از مستعد شدن او برای معرفت خدا و دورشدن پردها از اوست، و نزدیکی او به جنت این است که مستعد باشد برای طرد نمودن هیأت‌های خسیس که با ملکیت منافات دارند، تا بهیمیت (حیوانیت) که حامل آن‌هاست به رنگ ملکیت (فرشته‌بود) درآید، و نزدیک‌ شدنش به مردم اینست که با او محبت ورزند، و با او درگیر نگردند، زیرا اصل درگیری از بخیلی است، چنان‌که رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:

«إِنَّ الشُّحَّ أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، حَمَلَهُمْ عَلَى أَنْ یَسْفِکُوا دِمَاءَهُمْ، وَاسْتَحَلُّوا مَحَارِمَهُمْ»،

«بدون شک بخیلی گذشتگان را از بین برد، آن‌ها را وادار کرد تا خون‌های یکدیگر را بریزند، و محارم یکدیگر را حلال بدانند»،

جاهل سخی از این جهت پیش خدا نسبت به بخیل محبوب‌تر است که طبیعت هرگاه نسبت به چیزی گذشت داشته باشد کاملتر می‌شود از آن که به فشار وادار گردد.

نویسنده: امام شاه ولی الله محدث دهلوی

ترجمه: شیخ الحدیث مولانا سید محمدیوسف حسین‌پور

لینک ثابت
بازدید : 41
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

اعیاد ما و اشتباهاتی که باید تصحیح گردد
نویسنده : Admin

eedeislamiدشمنان در قلب‌ها، عقل‌ها و مناهج درسی ما و رسانه‌های شنیداری، دیداری و مکتوب خود بعضی از مفاهیم و مصطلحات و اشتباه‌هایی را به وجود آورده‌اند که ما گاه گاه آن‌ها را تکرار می‌کنیم در حالی که از مغز آن، خطرات و ممنوعات شرعی آن آگاه نیستیم؛ برخی از این‌ها به خاطر جدایی دین از زندگی ماست و بعضی به خاطر سب دین و تحقیر دینداران و برخی بدین خاطر که افتخارات و تاریخ ما را از ما بگیرند..

در این باره خطر بزرگی متوجه فرزندان ماست؛ فرزندانی که ما انتظار داریم افتخاراتمان را به ما بازگردانند نه این‌که آن‌ها را از بین ببرند، نسلی که اسلام را یاری کنند نه تحقیر، نسلی که به هویت اسلامیشان احترام بگذارند نه این‌که از اسلام و متعلقاتش برائت جویند.

این همان چیزی است که ما می‌خواهیم در این‌جا یادآور شویم تا فرزندانمان را از شر آن برهانیم و آنان را از عهد طفلی به دوری از سخنان اشتباه عادت دهیم؛ عاداتی که می‌باید آن‌ها را برای فرزندانمان تصحیح نماییم.

از جمله‌ی مفاهیمی که باید آن را در نفوس فرزندانمان راسخ نماییم این است که در اسلام فقط دو عید وجود دارد: عید فطر و عید قربان؛ در این دو عید مسلمان شاد می‌گردد و به بازی و سرگرمی می‌پردازد.. لباس نو به تن می‌نماید و از خویشاوندان دیدن می‌کند؛ مخصوصاً بچه‌ی کوچک عیدی می‌گیرد و آن‌چه بخواهد خریداری می‌نماید.

شایسته‌ی مسلمان است که عید فطر را با تعطیلات عید پاک و عید قربان را با نوروز یا کریسمس در درجه‌ی مساوی قرار ندهد؛ چرا که آن‌چه بر ما لازم است این است که بر هویت اسلامیمان محافظت نموده و فرزندانمان را بر محافظت بر شعایر دینی تربیت دهیم تا به تقلید غیر مسلمانان نپردازند. هر جامعه‌ای عیدی دارد و عیدهای ما مسلمانان فطر و قربان هستند؛ اما عید نوروز، کریسمس و عید پاک از آن مسلمانان نیستند و درآمیختن با آن هم درست نیست.

اما میلاد پیامبر، آغاز سال هجری، اسرا و معراج، دهم رمضان و… روزهای درخشانی در تاریخ اسلام هستند که برای هر مسلمان جای پند و عبرت را دارند و این تاریخ‌ها و افتخاراتشان را باید برای فرزندانمان بازگو نماییم ولی باز هم عیدهایی مانند عید فطر و عید قربان نیستند.

خانه‌ی مسلمان جایگاه بزرگی در تصحیح این اشتباه‌ها دارد و باید به نشر فکر اسلامی در کودکان و راسخ نمودن هویت اسلامی در آنان به وسیله‌های گوناگون از جمله نصب پوستر بر دیوار، برنامه‌های دیداری یا شنیداری‌ای بپردازد که همه دلالت نمایند ـ و باید دلالت کنند ـ بر هویت خانواده‌ی مسلمان که آیا هویت این خانواده اسلامی است یا غیر اسلامی؛ یا این‌که مختلط و بدون هویت است. آن‌چه برای ما آسان است این است که کودکان را بر احترام به اعیاد اسلامی تربیت نماییم و آن‌ها را از اعیاد غیر اسلامی بر حذر داریم تا هویتی که به آن افتخار نمایند، روشن گردد و بتوانند در این راه نفس نفیس خود را فدا نمایند.

نوشته‌ی: محمد سعید مرسی (فن تربیة الأولاد فی الإسلام)

ترجمه: زبیر حسین پور

لینک ثابت
بازدید : 80
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 1

شاخص‌های سیاست خارجی ابوبکر رضی الله عنه
نویسنده : Admin

10612در دوران خلافت ابوبکر صدیق رضی الله عنه مهم‌ترین اهداف و شاخص‌های سیاست‌گزاری خارجی حکومت اسلامی به شرح زیر تبیین شد:

۱ـ ارائه‌ی نمایی باشکوه و قدرتمند از اسلام به سایر ملت‌ها

استراتژی ابوبکر رضی الله عنه در تحقق این هدف، به روش‌های زیر به اجرا درآمد:

الف) خبر پیروزی مسلمانان؛ در رویارویی با جریان ارتداد و آشوب فتنه‌گران که به فروکش کردن آتش فتنه و تثبیت پایه‌های حکومت اسلامی انجامید، به حکومت‌های مجاور خلافت اسلامی رسید. تحولات قلمرو اسلامی در آن زمان زیر نگاه دو قدرت ایران و روم بود و چون خبر پیروزی مسلمانان در این جریان به ایران و روم رسید، دانستند که این قدرت جدید، دسیسه‌ها و چالش‌ها را به راحتی پشت سر می‌گذارد و همین، جلوه‌ی قدرتمند و باشکوهی از اسلام به نمایش گذاشت.

ب) لشکر اسامه؛ گسیل لشکر اسامه نقش مهمی در ایجاد وحشت در دل دشمنان اسلام و ارائه‌ی تصویری قدرتمند از اسلام داشت و طوری شده بود که بازگشت پیروزمندانه‌ی لشکر اسلام به مدینه، رومی‌ها را به سؤال و شگفت واداشته و آنان را به قدری در هراس انداخته بود که هرقل را بر آن داشت تا ده‌ها هزار از نیروهایش را در مرزها مستقر کند. با انتشار این خبر و رسیدن آن به ایرانی‌ها، هیبت و شوکت اسلام و مسلمانان، بیش از هر زمانی در این قدرت‌ها رخنه کرد. (تاریخ الدعوة الىٰ الاسلام، ص ۲۵۹ و۲۶۰)

۲ـ پیگیری فرمان رسول خدا صلىٰ الله علیه وسلم درباره‌ی جهاد

ابوبکر صدیق رضی الله عنه برای تأمین دعوت و رساندن آن به مردم، راه جهاد را ادامه داد و برای گسترش دعوت حق، عموم مسلمانان را به جهاد و خروج در راه خدا فرا خواند تا طاغوتیانی را که دعوت رسول خدا صلىٰ الله علیه وسلم را رد کرده و نور حق را از ملت‌هایشان دریغ نموده بودند، نابود کند. عموم مسلمانان نیز فراخوان ابوبکر صدیق رضی الله عنه را لبیک گفتند تا زیر پرچم جنگاوران مجاهدی چون خالد، ابوعبیده، عمرو، شرحبیل رضی الله عنهم اجمعین انجام وظیفه نمایند. این فرماندهان از سوی خلیفه‌ی باتجربه و کارآزموده‌ای منصوب شده بودند که دانش نظامی شگفت‌انگیزی داشت؛ دانشی که در شرایط بحرانی و چالش‌های فراروی مردمش، به دست آورده و او را در گزینش بهترین فرماندهان لشکری به نحو احسن یاری داده بود. ابوبکر صدیق رضی الله عنه علاوه بر گزینش درست فرماندهان، همواره آنان را راهنمایی می‌کرد و همین، باعث شد تا شام و عراق در کوتاه‌ترین زمان ممکن و در حداقل تلفات و سختی‌ها فتح شوند. (تاریخ الدعوة إلی الإسلام، ص۲۶۰)

۳ـ عدالت‌گستری و مهرورزی درمیان مردم مناطق فتح شده

سیاست خارجی ابوبکر صدیق رضی الله عنه مبتنی بر عدل‌گستری، برقراری امنیت و ایجاد اطمینان و آرامش خاطر برای توده‌ی مردمان مناطق فتح شده بود تا بتوانند به‌وضوح تفاوت حکومت حق و حکومت باطل را دریابند و در پی آن چنین نپندارند که حکومت ستم‌پیشه‌ای نابود شده تا حکومت ستم‌گر دیگری و یا ظالم‌تر از آن، روی کار بیاید. ابوبکر صدیق رضی الله عنه به فرماندهانش سفارش نمود که رفتار عادلانه‌ و محبت‌آمیزی با مردم داشته باشند؛ چراکه شکست‌خورده، بیش از هر کس دیگری نیازمند مهر و عطوفت است تا انگیزه‌های جنگ و شورش، از او برداشته شود. مسلمانان فاتح نیز این رویه را با مردم مناطق فتح شده در پیش گرفتند و توجه ویژه‌ای به سازندگی و عمران نمودند. توده‌ی ملت‌ها، با برپایی ترازوی عدل، منش نوینی از انسانیت راستین دیدند که باعث انتشار نور اسلام و شکار دل‌ها شد و بدین‌سان همه، در برابر اسلام گردن نهادند. سپاهیان فارس و روم، به هر جا که قدم می‌گذاشتند، خرابی به راه می‌انداختند و با هتک حرمت و تجاوزگری، آن‌چنان وحشت و هراس شدیدی ایجاد می‌کردند که خاطره‌ی تلخش، سینه به سینه و نسل به نسل می‌گشت. اما ورود سپاهیان اسلام به قلمرو فارس و روم، جلوه‌ی زیبایی از عدالت و مهرورزی را نمایان کرد و جایگاه انسانی آحاد ملت‌ها را که در اثر ظلم و خفقان حکام ستم‌پیشه‌ی فارس و روم، به نابودی کشیده شده بود، به آنان باز گردانید. ابوبکر صدیق رضی الله عنه به این استراتژی، توجه ویژه‌ای داشت و همواره به رفع اشتباهات و کجی‌ها می‌پرداخت. بیهقی رحمه الله می‌گوید: عجم‌ها، پس از هر پیروزی، به غارت‌‌گری پرداخته و هر طور که می‌خواستند با بزرگان و سرآمدان حریف شکست‌خورده، برخورد می‌کردند و سرِ کشته‌های دشمن را جهت افتخار و به‌نشان پیروزی، برای شاهانشان می‌فرستادند. مسلمانان در جنگ با رومیان، به قصد مقابله به‌مثل، همین رویه را در پیش گرفتند که از آن جمله می‌توان به کار عمرو بن عاص و شرحبیل بن حسنه اشاره کرد که سر یکی از فرماندهان رومی به نام بنان را با عقبه بن عامر رضی الله عنه به مدینه فرستادند. اما ابوبکر صدیق رضی الله عنه این کارشان را نکوهش کرد. عقبه رضی الله عنه عرض کرد: «ای خلیفه‌ی رسول‌خدا! دشمن، با ما همین کار را می‌کند.» ابوبکر صدیق رضی الله عنه فرمود: «آیا می‌خواهید روش فارس و روم را در پیش بگیرید؟! پس از این، هیچ سری را برایم نفرستید و به نامه و گزارش کارتان بسنده کنید.» (سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۱۲۳)

۴ـ برداشتن هرگونه زور و اجبار از مردم

یکی از شاخص‌ترین سیاست‌های خارجی ابوبکر صدیق رضی الله عنه برداشتن زور و اجبار از مردم مناطق فتح‌شده بود و هیچ کسی را به پذیرش اسلام مجبور نمی‌کرد؛ این رویه‌اش، برخاسته از فرموده‌ی الهی بود که: «أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ» (یونس:۹۹)؛ یعنی: «آیا تو می‌خواهی مردم را مجبور کنی به این‌که ایمان بیاورند؟!»

هدف مسلمانان از جهاد برون‌مرزی و فتح سرزمین‌ها، نابودی سرکشان و در پی آن گشایش درها به سوی ملت‌ها بود تا کابوس ستم را از بین ببرند و شرافت و انسانیت راستین را به مردم هدیه کنند؛ نور اسلام را ببینند و آزادانه تصمیم بگیرند. آری! مسلمانان، کسی را به پذیرش اسلام، مجبور نکردند و تا زمانی که با آن‌ها عهدشکنی نشد، بر پیمان خود به ترتیب زیر پایبند ماندند:

الف) پرداخت جزیه از سوی کسانی که اسلام را قبول نکردند.
ب) عدم به‌کارگیری و استخدام غیرمسلمانان در کارهای کلیدی از قبیل فعالیت‌های لشکری و نظامی.
ج) اخذ پیمان از غیرمسلمانان قلمرو حکومت اسلامی مبنی بر این‌که از فعالیت‌های ضد اسلامی بپرهیزند.
د) در صورتی که هر غیرمسلمانی، خواسته باشد دینش را تغییر دهد، تنها باید مسلمان شود.

با توجه به این‌که به زور و اجبار نمی‌توان عقیده‌ای را بر کسی تحمیل کرد، اسلام و حکومت اسلامی، برای غیرمسلمانان از طریق شرح عملی و تئوری به‌گونه‌ای تبیین شد که به میل خود این دین را بپذیرند و مسلمان شوند. (تاریخ الدعوة إلی الإسلام، ص ۲۶۳)

نوشته‌ی: دکتر علی محمد صلابی (ابوبکر الصدیق)
ترجمه: محمد ابراهیم کیانی

سنت آنلاين

لینک ثابت
بازدید : 39
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

نگاهی به حدیث غدیر از منظر اهل سنت
نویسنده : Admin

782878111-1024x642اشاره: با توجه به فرا رسیدن روز غدیر خم در کشورمان، و دغدغه‌ی بسیاری از عزیزان اهل سنت و درخواست برخی خوانندگان عزیز سنت آنلاین نسبت به حدیث «مَنْ کُنْتُ مَولَاهُ فَعَلِیٌّ مَولَاهُ»، بر آن شدیم تا نگاهی کوتاه به این حدیث از منظر اهل سنت داشته باشیم.

مَنْ کُنْتُ مَولَاهُ فَعَلِیٌّ مَولَاهُ

متن حدیث «مَنْ کُنْتُ مَولَاهُ فَعَلِیٌّ مَولَاهُ» صحیح و با اسانید مختلف روایت شده است که «برخی از طرق آن صحیح و بعضی حسن است». (فتح الباری  ابن حجر:  ۷/۷۴)

مشروح حدیث غدیر

٭ عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىٰ اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِیرِ خُمٍّ، فَنُودِیَ فِینَا الصَّلَاةُ جَامِعَةٌ وَکُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّىٰ اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَحْتَ شَجَرَتَیْنِ فَصَلَّىٰ الظُّهْرَ وَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ رَضِیَ اللهُ تَعَالَىٰ عَنْهُ فَقَالَ: «أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّی أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟» قَالُوا: بَلَىٰ. قَالَ: «أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّی أَوْلَىٰ بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ؟» قَالُوا: بَلَىٰ. قَالَ: فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ، فَقَالَ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، اللّٰهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ.» قَالَ: فَلَقِیَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذٰلِکَ، فَقَالَ: هَنِیئًا یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَیْتَ مَوْلَىٰ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ. (مسند أحمد: ۱۸۴۷۹)

براء بن عازب رضی الله عنه می گوید: ما در سفری با پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم همراه بودیم، پس در غدیر خم توقف نمودیم، برای جماعت نماز اعلان شد و زیر دو درخت جایی برای پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم جارو کردند. آن‌حضرت صلىٰ الله علیه وسلم نماز ظهر را خواند و دست علی رضی الله عنه را گرفت و فرمود: آیا نمی دانید که من از مؤمنان به نسبت خودشان نزدیک‌تر هستم؟

صحابه پاسخ دادند: بلی.

فرمود: مگر نمی‌دانید که من به هر مؤمنی از خودش نزدیک‌تر هستم؟

پاسخ دادند: بلی.

سپس دست علی را گرفت و فرمود: «کسی که من دوست او هستم، علی دوست اوست. پروردگارا! دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که با علی دشمنی کند.»

راوی می‌گوید: بعد از این جریان حضرت عمر با حضرت علی ملاقات کرد و ایشان گفت: مبارکت باد ای پسر ابوطالب! که دوست هر مرد و زن مؤمن گشتی.

٭ عَنْ بُرَیْدَةَ قَالَ: غَزَوْتُ مَعَ عَلِیٍّ الْیَمَنَ فَرَأَیْتُ مِنْهُ جَفْوَةً، فَلَمَّا قَدِمْتُ عَلَىٰ رَسُولِ اللهِ صَلَّىٰ اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ذَکَرْتُ عَلِیًّا فَتَنَقَّصْتُهُ، فَرَأَیْتُ وَجْهَ رَسُولِ اللهِ صَلَّىٰ اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَتَغَیَّرُ، فَقَالَ: «یَا بُرَیْدَةُ! أَلَسْتُ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟» قُلْتُ: بَلَىٰ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ.» (مسند أحمد: ۲۲۹۴۵)

بریده می‌گوید: با علی در جهاد یمن همراه بودم و از او سختی‌ای مشاهده نمودم، وقتی پیش آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم آمدم، نام علی را گرفتم و از او عیب‌جویی کردم، دیدم که چهره‌ی آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم تغییر می کند. پس آن‌حضرت فرمود: ای بریده! آیا من نسبت به مؤمنان از خود آنان نزدیک‌تر نیستم؟

پاسخ دادم: بلی، یا رسول الله.

آن‌حضرت فرمود: «هر که من دوست و یاور وی‌ام، علی دوست و یاور وی است؛ یا  هر کس که دوست و یاور من است، علی دوست و یاور وی است.»

٭ بعضی از علما چنین نقل کرده‌اند که اسامه بن زید، به علی گفت: تو مولای من نیستی، مولای من پیغمبر صلىٰ الله علیه وسلم است. آن‌حضرت وی را توبیخ نمود و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَولَاهُ فَعَلِیٌّ مَولَاهُ»، و نیز گفته‌اند: این سخن را به زید گفت؛ زیرا به خاطر سرپرستی دختر حضرت حمزه، با علی منازعه می‌کرد. (المعتمد)

منظور پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم از جمله‌ی فوق این است که دوستان پیامبر باید علی را دوست بدارند؛ نه دشمن. چنان‌که از سبب ایراد این خطبه واضح است که برخی از حضرت علی رضی الله عنه شکایت داشتند و از او انتقاد کردند، پس پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم  با این جمله از او دفاع کردند و کدورت‌ها و دشمنی‌ها را رفع نمود و شخصیت بارز علی  را بار دیگر به مردم معرفی کرد و بدبینی‌هایی را که ممکن بود نسبت به آن جناب بوجود آمده باشد از بین برد و وجوب دوستی و محبت او را به مردم یادآوری کرد. (نگا: فتح الباری: ۲/۶۶؛ مسند احمد: ۵/۳۵۰ـ ۳۵۶؛ مسلم: ۱۲۸۱، مستدرک: ۳/۱۰۹ و ۱۱۱؛ مجمع الزوائد: ۹/۱۲۷، البدایة والنهایة: ۵/۹۵)

٭ حدیث غدیر با این حدیث هم‌معناست: عَنْ زِرٍّ قَالَ: قَالَ عَلِىٌّ: «وَالَّذِى فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِىِّ الأُمِّىِّ – صَلَّىٰ اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ – إِلَىَّ أَنْ لاَ یُحِبَّنِی إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَلاَ یُبْغِضَنِی إِلاَّ مُنَافِقٌ.» (صحیح مسلم: ۲۴۹)

علی رضی الله عنه فرمود: قسم به آن‌که دانه را شکافت و روح را آفرید؛ همانا پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم به من گفته است که کسی مرا جز مرد ایمان‌دار دوست نمی‌دارد و کسی جز منافق از من نفرت نمی‌کند.

در زمان خلفای ثلاثه تمام صحابه  و مردم به تبعیت از حکم پیامبر، علی را دوست داشتند؛ از این رو حضرت علی نیازی احساس نکرد که در آن عصر مبارک  به این حدیث استدلال نماید تا این‌که در عهد خلافتش برخی ایشان را مبغوض دانستند، در این هنگام حضرت علی رضی الله عنه به این حدیث احتجاج کرد که به حکم پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم  باید مرا دوست داشته باشید، نه دشمن؛ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمٰنِ بْنِ أَبِی لَیْلَىٰ قَالَ: شَهِدْتُ عَلِیًّا رَضِیَ اللهُ عَنْهُ فِی الرَّحَبَةِ یَنْشُدُ النَّاسَ: أَنْشُدُ اللهَ مَنْ سَمِعَ رَسُولَ اللهِ صَلَّىٰ اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»؟ قَالَ عَبْدُ الرَّحْمٰنِ: فَقَامَ اثْنَا عَشَرَ بَدْرِیًّا کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَىٰ أَحَدِهِمْ، فَقَالُوا: نَشْهَدُ أَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللهِ صَلَّىٰ اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ: «أَلَسْتُ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجِی أُمَّهَاتُهُمْ؟ فَقُلْنَا: بَلَىٰ یَا رَسُولَ اللهِ. قَالَ: فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، اللّٰهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ.» (مسند احمد: ۹۶۱)

عبدالرحمٰن بن ابولیلىٰ می‌گوید: در مکان رحبه با علی رضی الله عنه حضور داشتم که مردم را قسم می‌داد: به خدا سوگند می‌دهم، هر که از پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم  شنیده که در روز غدیر فرموده است: هر که من دوست او هستم، پس علی دوست اوست.

پس دوازده صحابی بدری بلند شدند و گفتند: گواهی می دهیم که از رسول الله صلىٰ الله علیه وسلم  شنیدیم که در روز غدیر خم فرمود: آیا من از مؤمنان نسبت به خودشان و همسران‌شان و مادران‌شان نزدیک‌تر نیستم؟ پس گفتیم: بلی یا رسول الله. آن‌حضرت فرمود: کسی که من دوست او هستم، علی دوست اوست؛ پروردگارا! دوست بدار کسی که او را دوست بدارد و دشمن دار کسی را که با او دشمنی کند.

در صحیح ابن حبان آمده که فاصله‌ی بین این گفته‌ی علی و وفات ایشان صد روز بوده است.

حدیث غدیر ربطی به خلافت ندارد

استدلال از این حدیث بر خلافت علی بعد از رسول صحیح نیست؛ به دلایل زیر:

۱- سبب ایراد این خطبه دفاع از شخصیت علی و بیان عظمت ایشان در امر دین، و علوّ رتبه‌ی وی در خدمت پیغمبر صلىٰ الله علیه وسلم  است نه تنصیص بر خلافت، خود حضرت علی و سایر صحابه از حدیث غدیر همین مطلب را فهمیده اند چنان‌که شرح آن گذشت.

۲- پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم با «فاء» تعقیب ولایت علی را بر ولایت خود عطف کرد و با «فاء» تعقیب، تراخی (یعنی ولایت حضرت علی بعد از وفات پیامبر صلیٰ الله علیه وسلم) ثابت نمی‌شود؛ چون معنی حرف عطف «فاء» تعقیب بدون تراخی است؛ یعنی: چون ولایت پیغمبر بر مسلمانان ثابت شد، پس باید ولایت علی بلافاصله  در حیات پیامبر بر آنان ثابت شود حال آن‌که هیچ کسی به این معتقد نیست که ولایت علی در زمان حیات رسول الله صلىٰ الله علیه وسلم  قائم بوده و یا در حکم “ولایت” با او شریک بوده است.

و اگر منظور اثبات ولایت بعد از وفات می‌بود، پس به جای «فَهٰذا»، «ثُمَّ هٰذا» می‌فرمود!

۳- دعای پیامبر صلیٰ الله علیه وسلم پس از جمله‌ی فوق: «اللّٰهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛ یعنی: خدایا! دوست داشته باش هر که را که او را دوست دارد و دشمن بدار کسی را که با او دشمنی می‌کند. به وضوح نشان می‌دهد که منظور پیامبر از «مولا» همان «دوست و یاور» بوده است.

۴- اگر منظور پیامبر صلیٰ الله علیه وسلم از جمله‌ی: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهٰذا عَلِیٌ مَوْلَاهُ»، نصب آن جناب به «امامت» و «جانشینی» پس از خود بود، در دعای خود می‌فرمود: خدایا! هر کسی را که از او اطاعت می‌کند، دوست داشته باش و هر کسی را که از او اطاعت نمی‌کند، دشمن بدار.

۵- مردی به حسن بن الحسین گفت: آیا پیغمبر گفته است: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهٰذا عَلِیٌ مَوْلَاهُ»؟ گفت: بلی، پس سوگند یاد کرد که اگر پیغمبرِ ترا، مراد از این، سلطنت و امارت بود، برای امت روشن و واضح می‌گردانید؛ زیرا که مسلمانان هیچ نیکوخواهی چون پیغمبر صلىٰ الله علیه وسلم ندارند. واللّٰه که اگر خدای و رسول، علی را برای این کار اختیار می‌کردند، پس علی آن را ترک می‌کرد، بی آن‌که چندان جهد نماید که عذرش را نزد مسلمانان ظاهر می‌کرد، هیچ خطایی بزرگ‌تر از خطای وی نبود! ». (المعتمد)

۶- اگر منظور پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم  از مولىٰ ولایت و خلافت می‌بود، پس چنین می‌فرمود: مَنْ کُنْتُ وَالِیْهِ، ثُمَّ هٰذا عَلِیٌ وَالِیْهِ!

۷- چه طور ممکن است مسأله‌ی مهم امامت با لفظ «مولىٰ» که محتمل چند معناست! ثابت گردد در حالی که سبب ایراد آن چیزی غیر از امامت است و قبل از ایراد این حدیث هیچ گونه بحثی بر مسأله‌ی امامت صورت نگرفته تا قرینه‌ای بر آن باشد. از نظر عقل و شرع باید اصول دین با نصّ صریح و قطعی الدلالة قرآن ثابت بشود.

2727۸- اگر هدف از این جمله بیان امامت علی می‌بود، پس چنین امر مهم و سرنوشت سازی می‌بایستی چند روز قبل از آن و در مراسم حج و در حضور بیش از یک‌صد هزار نفر به طور صریح و در خطبه‌ی عرفه بیان می‌شد، چون در آن‌جا غیر از حجاج مدینه؛ حجاج مکه، یمن، نجد، طایف و… حضور داشتند و در محل غدیر سه ـ چهار کیلومتری جحفه که در ۱۸۳ کیلومتری مکه قرار دارد، تنها ساکنان مدینه و مناطق هم‌جوار همراه پیامبر صلیٰ الله علیه وسلم بودند و مکیان در مکه مانده بودند و افراد سایر مناطق، در حال بازگشت به محل‌های خود بودند و مسأله‌ی جانشینی پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم  کمتر از تعیین رهبر و رئیس جمهور نیست که در مسیر سفر با نطق مبهم و سربسته تعیین شود!

۹- اگر منظور پیامبر صلیٰ الله علیه وسلم از حدیث غدیر خم، نصب علی علیه السلام به امامت و جانشینی پس از خود بود، بعد از واقعه‌ی غدیر خم  در مدینه نیز حداقل یک‌بار به این موضوع اشاره می‌کرد و آن را مورد تاکید قرار می‌داد.

۱۰- از خطبات متعدد حضرت علی رضی الله عنه در نهج البلاغة به صراحت معلوم می‌شود که ایشان خود را خلیفه‌ی بلافصل و متعین از جانب رسول خدا صلىٰ الله علیه وسلم  نمی‌دانستند و به جای استناد از حدیث بالا در خطبه‌ی شماره‌ی «۱۹۶» می‌فرمایند: «وَاللّٰهُ مَا کَانَتْ لِی فِی الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ، وَ لَا فِی الْوِلَایَةِ إِرْبَةٌ، وَ لـکِنَّکُمْ دَعَوْتُمُوْنِی إِلَیْهِمَا، وَ حَمَلْتُمُونِی عَلَیْهَا»؛ به خدا سوگند من نه به خلافت رغبتی داشتم و نه در ولایت اشتهایی؛ ولی شما مرا به‌سوی آن دعوت کردید و مرا به آن وادار کردید.

و در خطبه‌ی شماره‌ی «۹۱» آمده است: و مِن کلام له علیه السلام لما أراده الناس علىٰ البیعة بعد قتل عثمان رضی الله عنه: «دَعُونِی وَالْتَمِسُوا غَیْرِی … وَ اعْلَمُوْا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُم رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أَصْغُ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ، وَ إِنْ تَرَکْتُمُوْنِی فَأَنَاْ کَأَحَدِکُمْ وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّیْتُمُوْهُ أَمْرَکُمْ، وَ أَنَاْ لَکُمْ وَزِیْراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیْراً.» وقتی که مردم پس از عثمان خواستند با علی علیه السلام بیعت کنند، فرمود: مرا رها کنید و دیگری را جستجو کنید … بدانید اگر من خواسته‌ی شما را اجابت کنم، طبق علم خود به شما حکومت می‌کنم و به گفته‌ی گوینده و سرزنش کننده، گوش نمی‌دهم؛ و اگر مرا رها کنید، پس من مانند یکی از شما هستم. و همانا علی نسبت به کسی که شما او را متولّی امر خلافت قرار بدهید، شنونده‌تر و فرمان‌بردارتر خواهد بود و من اگر برای شما وزیر باشم، بِه از آن است که امیر باشم.

و در خطبه‌ی شماره‌ی «۵» آمده: و من کلام له علیه السلام لما قبض رسول اللّه صلىٰ الله علیه وسلم  و خاطبه العباس و أبوسفیان …؛ از سخنان آن‌حضرت است هنگامی که پیغمبر خدای از دنیا رفت، عباس و ابوسفیان خطاب به او گفتند که اگر اجازه بدهد، برای او از مردم بیعت بگیرند، فرمودند: مردم! شما امواج آشوب را از طریق کشتی‌های نجات بشگافید! و قدم از راه مخالفت بیرون نهاده بر منزل سلامت راه بردارید. تاج‌های مفاخرت را از سر بر زمین نهید (یعنی: خلافت ابوبکر را بپذیرید و بر او فخر نکنید به این‌که او تیمی است و شما از بنی‌هاشم هستید). و این (امر که برای من از مردم بیعت بخواهید)، به منزله‌ی آشامیدن آب گندیده و بدبو، و خوردن لقمه‌ایست گلوگیر! و آن کسی که میوه‌ی نارس را نابهنگام از درخت بچیند، مانند کسی است که از زمین دیگری زراعت کند (یعنی: هنوز وقت خلافت من نیست).

نویسنده: عبدالحکیم سیدزاده

منبع:سنت آنلاين

لینک ثابت
بازدید : 53
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

بازگشت مولانا عبدالحمید از سفر حج
نویسنده : Admin

 شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید صبح امروز، از سفر حج بیت الله الحرام بازگشته و وارد شهر زاهدان شدند.

شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید که سه شنبه (9 مهر 1392) به منظور ادای حج تمتع رهسپار حرمین شریفین شده بودند، صبح امروز دوشنبه (29 مهر 1392) در میان استقبال باشکوه مردم زاهدان، که در فرودگاه تجمع کرده بودند، وارد این شهر شده و دعای مختصری نمودند.
مولانا عبدالحمید پس از ورود به شهر زاهدان، بلافاصله به مسجد جامع مکی زاهدان، که خیل عظیمی از مشتاقان و شیفتگان علم و علما در آن حضور بهم رسانده بودند، تشریف آوردند.
شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید در جمع پرشور استقبال کنندگان طی کلماتی مختصر به بیان جایگاه حج بیت الله الحرام و سرزمین حرمین شریفین پرداخته و با بیانی شیوا و جذاب مناسک حج را به تصویر کشیدند.
ایشان در پایان سخنان خود "ارتباط با الله تعالی"، "چنگ زدن به قرآن و سنت"، "دوری از گناهان"، "استقامت در دین" و "وحدت و انسجام" را از مهمترین پیام‏های حج برای مسلمانان برشمرد.
پایان بخش این دیدار معنوی، دعای مخلصانه و عاجزانه حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید بود.

سني آنلاين

لینک ثابت
بازدید : 62
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

تسلیم شدن کامل در مقابل دستورات شریعت، مهمترین درس حج است
نویسنده : Admin

مولانا عبدالغنی، معاونت آموزشی دارالعلوم زاهدان، به جایگاه ویژه دهه ذو الحجه و فریضه حج و قربانی در این ماه اشاره کرد و ضمن بیان برخی از پیام‏ها و درس‏های حج، "تسلیم شدن کامل در مقابل دستورات شریعت" را از مهمترین درس این عبادت برزگ  برشمرد.

مولانا عبدالغنی، در مراسم نماز جمعه اهل سنت زاهدان در خطبه های جمعه (19 مهر 1392) با تلاوت آیات ابتدایی سوره مبارکه "الفجر" به ایام دهه ذوالحجة اشاره کرد و خاطرنشان نمود: ایام و لیالی دهه ذی الحجة ایام خاص و ویژه ای هستند. این ایام به اندازه ای فضیلت دارند که الله تعالی به آنها سوگند یاد کرده است. مفسرین می فرمایند: مراد از "الفجر" روز دهم ذی الحجة است. و مراد از "لیال عشر" ده شب اول ذی الحجة است. معمولا به چیزی قسم یاد می شود که دارای ارزش و جایگاه ویژه ای باشند و برای جایگاه دهه ذی الحجة همین بس که الله تعالی به آنها قسم یاد کرده است.
ایشان در ادامه سخنان خود به مقایسه ایام ماه مبارک رمضان با ماههای حج پرداخت و گفت: ماه مبارک رمضان از بزرگترین و با فضیلت ترین ماههای سال هستند که این ماه با پرداخت صدقه فطر و عید فطر به پایان می رسد و پس از اتمام ماه مبارک رمضان، بلافاصله ماههای حج، که شوال، ذی القعده و ده روز از ماه ذی الحجه هستند، آغاز می شود. ایام ماههای حج که حدود 70 روز هستند نیز با صدقه که همان قربانی است، به پایان می رسند.
مولانا عبدالغنی "حج" و "قربانی" را از بزرگترین اعمال در این ماهها دانست و اظهار داشت: اگر چه تمام دستورات شریعت موافق عقل و فطرت هستند، اما یکی از درس‏ها و پیام‏هایی که احکام و دستوراتی از قبیل حج و قربانی و دیگر دستورات شریعت برای مسلمانان دارد این است که اگر در جایی فلسفه عقلی بعضی از احکام و دستورات شریعت را درنیافتیم، باید به وحی اطمینان کرده و زندگی خود را در مسیر وحی آسمانی قرار دهیم، اگر چه فلسفه آن احکام را ندانستیم. آیه «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا» [احزاب: 36] به هیمن موضوع تصریح دارد که اگر خدا و رسولش امر و دستوری را صادر کردند، مردان و زنان مؤمن اجازه ندارند از اختیار و هوای نفس خودشان پیروی کنند، بلکه باید تابع وحی باشند.
ایشان خاطرنشان کرد: یکی از اعمال حج، وقوف در عرفات است که حاجی باید به میدان عرفات رفته و از صبح تا شام در صحرای عرفات به دعا و تضرع بپردازد و این وقوف در عرفات دارای اجر و ثواب بسیار زیادی است، اما نکته ای که اینجا قابل توجه است این است که اگر انسانی در غیر از روز نهم ذی الحجه (روز عرفه) به میدان عرفات رفته و در آنجا وقوف نماید، این وقوف هیچ اجر و ثوابی را برایش به دنبال ندارد. و یا اینکه در حدیث آمده است که یک نماز در مسجدالحرام از نظر فضیلت با صدهزار نماز در جاهای دیگر برابری می کند، اما حجاج در روز هشتم ذی الحجه به بعد مکه مکرمه را ترک کرده و به منا و عرفات و مزدلفه رفته و بعد از طواف دوباره 3 روز در منا توقف می کنند، اگر یک حاجی با این استدلال که نماز در مکه مکرمه چنان فضیلت دارد از رفتن به منا و مزدلفه و عرفات اجتناب نماید، این کار او صحیح نبوده و ماندن و نماز خواندن در مکه مکرمه برایش هیچ اجر و پاداشی ندارد، بلکه حاجی باید بر خلاف میل خود از دستور وحی پیروی کند.
معاونت آموزشی دارالعلوم زاهدان تاکید کرد: یکی از فلسفه و درس‏های حج این است که مسلمان باید هر آنچه که الله تعالی دستور داده است را بدون چون و چرا انجام دهد. وقتی الله تعالی به حضرت ابراهیم دستور می دهد که فرزندش را قربانی نماید، حضرت ابراهیم دنبال فلسفه و دلیل این دستور نمی گردد، فقط با فرزندش مشورت می کند، البته هدف از این مشورت این نیست که اگر اسماعیل موافقت نکرد این کار را انجام ندهد، بلکه می خواهد ایمان حضرت اسماعیل را نیز محک بزند. حضرت اسماعیل نیز بدون درخواست دلیل و فلسفه این کار، بدون درنگ می گوید: « يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» [الصافات: 102] ای پدر، هر آنچه دستور پروردگار است را اجرا کن و اگر خدا توفیق دهد، من را صبور و بردبار خواهی یافت.
ایشان تسلیم در مقابل دستورات الهی را "سنت ابراهیمی" توصیف کرد و گفت: درسی که از حج و قربانی می گیریم این است که در مقابل دستورات الله تعالی تسلیم باشیم. معنای اسلام و مسلمان نیز تسلیم شدن است. لذا ما باید از تمام دستورات الهی اطاعت و پیروی نماییم.
مولانا بدری در بیان فضایل قربانی گفت: در روایات صحیح آمده است که وقتی انسان قربانی را ذبح می کند، هنوز خون قربانی بر زمین نریخته است که در بارگاه الهی قبول می شود. البته شرایط و ضوابط قربانی باید رعایت شود، الله تعالی می فرماید: «لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ» [حج: 37]
مولانا عبدالغنی در ادامه سخنان خود به روزۀ روز عرفات اشاره کرد و گفت: پیامبر اکرم- صلی الله علیه وسلم- در مورد روزۀ روز عرفات فرموده اند که روزه در این روز، گناهان یک سال گذشته را معاف می فرماید. البته توجه داشته باشید که روایاتی که در آنها از اعمالی که موجب عفو گناهان می شوند، ذکری به میان آمده، منظور گناهان صغیره هستند و شرط عفو گناهان کبیره، توبه و استغفار و معافی خواستن در مورد حقوق الناس است.
ایشان همچنین "تکبیرات تشریق"، "نماز عید" و "قربانی" را از دیگر اعمال روزهای پایانی دهه ذی الحجه عنوان کرد.

مولانا عبدالغنی در پایان سخنان خود در خصوص عیدگاه اهل سنت زاهدان اظهار داشت: اگر چه بنا بر وعده های مسئولین انتظار داشتیم که نماز عید را در عیدگاه جدید برگزار کنیم، اما با توجه به اینکه در مورد محل عیدگاه جدید هنوز جمع بندی کامل صورت نگرفته و امید است که در اعیاد آینده نماز را در عیدگاه جدید اقامه نماییم، لذا نماز عید قربان امسال در محل سابق برگزار خواهد شد.

منبع:سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 87
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

برگزاری نماز عید در سراسر کشور حق مسلّم اهل‏ سنت است
نویسنده : Admin
مولانا محمد حسن گرگیج، امام جمعه اهل سنت آزادشهر طی سخنانی در مراسم نماز جمعه این شهرستان از برخی اعمال سلیقه ها در ممانعت از برگزاری نمازهای عید در سال‏های گذشته انتقاد کرده و برگزاری نماز عید در سراسر ایران اسلامی را "حق مسلّم" اهل سنت ایران دانستند.

حضرت مولانا گرگیج در بخش پایانی خطبه جمعه امروز اظهار داشتند: ما اهل سنت ایران از وزارت کشور و از تمام استانداری‏ها و فرمانداری‏های کل کشور و نیروی انتظامی می خواهیم با برادران اهل سنت در  برگزاری نماز عید سعید قربان، کمال همکاری را داشته باشند و تسهیلاتی را در اختیار آنها بگذارند و از اعمال سلیقه پرهیز نمایند و مانع برگزاری نماز عید نباشند. برگزاری نماز عید در کشور اسلامی ایران حق مسلم اهلسنت می باشد.
مولانا گرگیج فرمودند: اینها فقط دو رکعت نماز می خوانند، این دو رکعت نه زمین را به آسمان می برد و نه آسمان را به زمین می کشد. قطعا بدانید این نماز نماد وحدت و به نفع جمهوری اسلامی است.
ایشان در ادامه سخنان خود فرمودند: افراد نمازگذار با خود اسلحه حمل نمی کنند و قصد کودتا و ایجاد انقلابی دیگر ندارند.
مدیر محترم حوزه فاروقیه گالیکش افزودند: بگذارید اهل سنت، خواه ایرانی و یا مهاجر، آزادانه نماز عید را برگزار نمایند. بگذارید عزیزان مهاجر از کشور اسلامی ایران خاطره خوبی داشته باشند. یقینا این برادان دعاگوی شما هستند.
شیخ التفسیر مولانا گرگیج خاطرنشان کردند: در سال‏های گذشته ما امام جماعت شناخته شده به شهرستان‏ها برای برگزاری نماز عید فرستادیم ولی  متاسفانه سلیقه ای عمل شد و مانع برگزاری نماز عید شدند. حتی در یکی از شهرستانها  فقط یک رکعت نماز خوانده شده و نیروی انتظامی مانع رکعت دوم گردید.

اهل سنت در کل دنیا حتی در آمریکا و کشورهای غیراسلامی نماز عید را برگزار می کنند
 امام جمعه محبوب اهل سنت آزادشهر در ادامه سخنان خود فرمودند: همان طور که همه مشاهده می کنید امروز در کل دنیا  حتی در آمریکا و سایر کشورهای غیراسلامی  مسلمانان شیعه و سنی طبق عقیده خود آزادانه نماز عید برگزار می کنند، اما اینجا که جمهوری اسلامی ایران است چرا اهل سنت نتواند نماز عید بخواند و با ممانعت پلیس و نیروی انتظامی مواجه شوند.

منبع: سایت بت شکن

سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 50
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

توهین اشغالگران اسرائیلی به رسول الله صلی الله علیه وسلم
نویسنده : Admin
867862879اشغالگران اسرائیلی روز دوشنبه اقدام به نوشتن شعارهایی توهین آمیز نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وسلم و رسم ستاره­ی نماد یهودیان بر دیوار یکی از مساجد در شهر “بیت إکسا” در شمال شهر قدس نمودند و همچنین دو خودرو مربوط به مسلمانان را در این شهر به آتش کشیدند.

یکی از ساکنان شهر بیت إکسا به نام احمد غیث ۴۵ ساله گفت: این برای اولین بار است که آنها اختصاصا شعارهایی را علیه رسول خدا بر دیوار مساجد می­نویسند و افزود آنها در گذشته خودروهای ما را آتش زده و شعارهایی را علیه ما می­نوشتند اما اختصاصا به رسول خدا صلی الله علیه وسلم توهین نکرده بودند. وی گفت که یک خودروی گشت مرزی صبح در این منطقه حضور داشت اما به این موضوع اعتنایی نکرد و سریعا از محل دور شد.

بیشتر اراضی شهر “بیت إسکا” در جریان ساخت و ساز شهرک مسیحی ­نشین راموتو و دیوار جدا کننده توسط یهودیان مصادره شده است. در این شهر نزدیک به ۱۷۰۰ فلسطینی سکونت می­کنند.

منبع: اخبار جهان اسلام

سنت آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 58
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

صفحات وبلاگ
تعداد صفحات : 26

قالب وبلاگ