۱ - تعظیم بیت الله؛ زیرا از شعایر الله است، و تعظیم آن تعظیم خود خداوند، به حساب میآید.
۲ - تحقق معنی اجتماع؛ زیرا هر دولت و آیین یک اجتماعی دارند که دور و نزدیک در آن شرکت میکنند تا با یکدیگر آشنا گردند، و احکام دین و آیین را از یکدیگر یاد گیرند؛ تعظیم شعایر آن را به جا بیاورند، و حج میدان اجتماع مسلمانان، ظهور شوکت آنان، اجتماع جنودشان و بزرگداشت آیین آنهاست، و همین است منظور از قول خداوند که میفرماید: وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا [البقرة/۱۲۵]؛ «یاد بفرما وقتی که کعبه را مرجع مردم و باعث امن قرار دادیم».
موافقت به آنچه از حضرت ابراهیم علیه السلام به ارث رسیده است:
۳ - موافقت به آنچه از حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهما السلام مردم به ارث برده اند؛ زیرا این دو بزرگوار، پیشوا و امام آیین حنیفی، و مقررکنندهی شریعت آن، برای عرب میباشند. رسول خدا صلى الله علیه وسلم مبعوث شده است تا به وسیلهی او، این آیین غلبه یافته، کلمهی آن عالی گردد، همین است منظور قول خداوند: مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ [الحج/۷۸].
پس واجب است که از آنچه از این دو امام مستفیض شده مانند خصال فطرت و مناسک حج، نگهداری و محافظت شوند، همین است منظور از قول رسول خدا صلى الله علیه وسلم: «قِفُوا عَلَى مَشَاعِرِکُمْ فَإِنَّکُمْ عَلَى إِرْثٍ مِنْ إِرْثِ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ»؛ «بر مشاعر خویش وقوف کنید، زیرا بر ارث پدرتان ابراهیم قرار دارید».
رفق و نرمش با خاص و عام در حج:
۴ - اتفاقنمودن بر چیزی که نرمش از آن برای هر خاص و عام تحقق یابد، مانند فرودآمدن در میدان منی، گذراندن شب در مزدلفه؛ زیرا اگر روی این صلاح و اتفاق نمیشد، بر آنان سخت میگذشت، و اگر روی این تاکید نمیشد، همه بر آن، اجتماع و اتفاق نمیکردند؛ در حالت پراکندگی و انتشار، میماندند.
۵ - انجام اعمالی که اعلان دارد بر این که انجامدهندهی آنها شخص موحد، تابع حق، متدین به دین حنیفی و شکرگزار خدا بر آنچه بر نخستین پیروان این آیین عنایت فرموده است، مانند: سعی در میان صفا و مروه، میباشد..
حج ریشهای است در میان عرب:
۶ - اهل جاهلیت، حج به جا میآوردند، و حج ریشهی دین آنان بود، ولی بعداً چیزهایی در آن آمیختند که از حضرت ابراهیم علیه السلام منقول نبود، و این یک گونه اختلافی از آنان بود که در آن شریککردن غیر خدا به خدا وجود داشت، مانند تعظیمنمودن به اساف، نائله و مانند احرام بستن برای مناة طاغی، و مانند گفتنشان: «لا شَرِیکَ لَکَ إِلا شَرِیکا هُوَ لَکَ» اینگونه اعمال سزاوار بودند که از آنها جلوگیری شود و روی این تأکید گردد.
برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
ادامه مطلب