روز عاشورا؛ روز نابودی طاغوت و نجات یک امّت
نویسنده : Admin
13528858در این ماه بزرگ روزی نیک و پربرکت وجود دارد که دارای جایگاهی بزرگ و احترامی دیرینه می‌باشد، پیامبران در این روزه روزه می‌گرفتند، روز دیگری شناخته شده نیست که پیامبران مانند روز عاشوراء آن را روزه گرفته باشند، این امر بر فضیلت و جایگاه بزرگ آن دلالت می‌کند، عاشورا، روز پذیرش توبه است، روزی است که خداوند در آن توبه‌‌‌‌ی سیدنا آدم (علیه السلام) را پذیرفت، و در این روز بود که خداوند توبه‌‌‌‌ی قوم حضرت یونس را پذیرفت، چنان که حدیث پیامبر صَلَّی‌‌‌‌اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم به روایت امیر المؤمنین علی بن ابی‌‌‌‌طالب (رضی الله عنه) به آن اشاره می‌کند که پیامبر صَلَّی‌‌‌‌اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم فرمود: «إن کنتَ صائمًا شهرًا بعدَ رمضان فَصُم المحرمَ؛ فإنه شهرُ الله، وفیه یوم تاب الله فیه على قوم ویتوب على آخرین» اگر خواستی بعد از ماه مبارک رمضان در ماه دیگری روزه بگیری، پس ماه محرم را روزه بگیر؛ زیرا این ماه، ماه خداوند است، و در این ماه روزی است که خداوند در آن توبه‌‌‌‌ی قومی را پذیرفت، و توبه‌‌‌‌ی قومی دیگر را می‌پذیرد. [أخرجه الإمام أحمد فی مسنده والترمذی فی سننه (کتاب الصوم)]

این گفته‌‌‌‌ی پیامبر صَلَّی‌‌‌‌اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم که فرمود: «ویتوب على آخرین» تشویق و ترغیب مردم به تجدید توبه‌‌‌‌ی نصوح در روز عاشوراء به امید دستیابی به مغفرت و رحمت الهی می‌باشد به امید این‌‌‌‌که در این روز خداوند توبه‌‌‌‌ی همه را بپذیرد چنان‌‌‌‌که توبه‌‌‌‌ی مردم گذشته را پذیرفت. از خداوند می‌خواهیم توبه‌‌‌‌ی همه‌‌‌‌ی ما را بپذیرد و ما را مورد مغفرت و رحمت خویش قرار دهد و با هم بگوییم: (رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنْ الْخَاسِرِینَ) [اعراف: ۲۳]

 روز عاشوراء، روزی است که خداوند در آن سیدنا نوح (علیه السلام) را از غرق شدن نجات داد و کشتی وی بر بالای کوه جودی استقرار یافت و حضرت نوح جهت شکرگذاری و سپاس خداوند که او و ایمان‌‌‌‌دارانِ همراهش را نجات بخشیده بود، آن را روز گرفتند.

روز عاشوراء روزی است که خداوند حضرت موسی و قومش را از چنگال فرعون و اطرافیانش نجات داد، حضرت موسی و قومش آن را جهت شکر و سپاسگزاری از خداوند، روزه گرفتند.

امام بخاری و مسلم از عبدالله بن عباس (رضی الله عنهما) روایت کرده‌‌‌‌اند که گفت: رسول خدا (صَلَّی‌‌‌‌اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم) به مدینه آمد، یهودیان را دید که در روز عاشوراء روزه هستند، پیامبر (صَلَّی‌‌‌‌اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم) از آنان پرسید که امروز چرا روزه‌‌‌‌اید؟

گفتند: امروز روز بزرگی است، در این روز خداوند موسی و قومش را از دست فرعون نجات بخشید و فرعون و قومش را در آب دریا غرق نمود، حضرت موسی این روز را به شکرانه‌‌‌‌ی این نعمت بزرگ روزه گرفت، پس ما نیز [به پیروی از حضرت موسی و به شکرانه‌‌‌‌ی این نعمت بزرگ] روزه می‌گیریم.

پیامبر (صَلَّی‌‌‌‌اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم) فرمود: «فنحن أحق وأولى بموسى منکم» ما نسبت به موسی از شما بر حق‌‌‌‌‌تر و شایسته‌‌‌‌‌تر هستیم.، لذا رسول خدا (صَلَّی‌‌‌‌اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم) آن روز را روزه گرفت و به روزه‌‌‌‌ی آن فرمان داد.

و در مسند امام احمد چنین آمد است: «قالوا هذا الیوم الذی نجى الله عزّ وجل موسى (علیه السلام) وبنی إسرائیل من الغرق وأغرق فیه فرعون، وهذا یوم استوت فیه السفینة على الجودی، فصامه نوح وموسى علیهما السلام؛ شکرًا لله عز وجل. فقال النبی صلى الله علیه وسلم: «أنا أحق بموسى وأحق بصوم هذا الیوم، فأمر أصحابه بالصوم» گفتند: امروز روزی است که خداوند عزّ و جلّ موسی (علیه السلام) و بنی‌‌‌‌اسرائیل را از غرق شدن نجاب بخشید و فرعون را غرق گردانید، و امروز روزی است که کشتی حضرت نوح بر کوه جودی استقرار یافت، پس حضرت نوح و موسی جهت سپاس و تشکر از خداوند در این روز روزه گرفتند، پیامبر صَلَّی‌‌‌‌اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم فرمود: «ما شایسته‌‌‌‌تریم به موسی و ما شایسته‌‌‌‌تریم به این روز، پس به یارانش فرمان روزه گرفتن آن را داد»

به گفته‌‌‌‌ی عبدالله بن عباس رسول خدا صَلَّی‌‌‌‌اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم روزه‌‌‌‌ی این روز را جستجو می‌کرد چنان که عبدالله بن عباس می‌گوید: ندیدم که رسول خدا روزه‌‌‌‌ی روزی را تعقیب کند که بر دیگر روز‌ها فضیلت و برتری داشته باشد جز این روز یعنی روز عاشوراء و این ماه یعنی ماه رمضان [بخاری و مسلم]

ثابت شده است که رسول خدا در این روز روزه گرفته است و بر روزه این روز حریص بوده و یارانش را به روزه گرفتن این روز قبل از واجب شدن روزه‌‌‌‌ی ماه رمضان دستور داد، هم‌‌‌‌چنین بعد از واجب شدن روزه-ی ماه رمضان نیز در این روزه روزه می‌گرفت و حتی سالی که در وفات کرد نیز در این روز روزه گرفت.

 وقایع اتفاق افتاده‌‌‌‌ی این روز نیک و مژده‌‌‌‌‌ها و تأییدهایی که برای اهل حق و پیروان آن‌ها به همراه دارد و ارزشهای ایمانی نهفته در آنکه دل مؤمنین را پر می‌کند به یاد می‌آوریم، هم‌‌‌‌چنین منظره‌‌‌‌ی نجات مؤمنان به فرماندهی حضرت موسی علیه السلام در حالی که به خاطر حفظ دین و عقیده‌‌‌‌ و وابستگی‌‌‌‌شان به امر ربانی، از ظلم فرعون و لشکریان او فرا کرده بودند، به خاطر می‌سپاریم آنجا که خداوند می‌فرماید: (« وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (۵۲) فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ (۵۳) إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ (۵۴) وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (۵۵) وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ (۵۶) فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ (۵۷) وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ (۵۸) کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ (۵۹). (ما به موسی وحی کردیم که شبانه بندگان (مؤمن بنی‌اسرائیل) مرا (از مصر) کوچ بده. شما حتماً تعقیب می‌شوید. پس فرعون (مأمورانی) به شهر‌ها فرستاد تا (نیرو) جمع کنند (و جلو ایشان را بگیرند). این‌ها (که قصد فرار و تجمّع و تقویت در جای دیگری را دارند) گروه اندک و ناچیزی هستند. ‏آنان ما را بر سر خشم می‌آورند. ‏ما گروهی هستیم محتاط. و ما آنان را از باغ‌ها و چشمه‌سار‌ها بیرون راندیم. و (ایشان را) از میان گنج‌ها و کاخهای مجلّل (به در کردیم). این چنین (شد که بنی‌اسرائیل پیروز گشتند) و آن‌ها را میراث بنی‌اسرائیل کردیم.

 هنگامی که ایمان‌‌‌‌داران فرمان خداوند را استجابت کردند، فرعون طغیانگر آنان را تحت تعقیب قرار داد و به دنبال آنان خارج شد تا این‌‌‌‌که نزدیک بود در کنار دریا آنان را دریابد، قرآن منظره‌‌‌‌ی مبارزه بین حق و باطل را برای ما حکایت می‌کند آنجا که پیروان هر دو گروه، به صف ایستاده بودند و راه روشن و بیان گردیده بود، به سخنان خداوند گوش فرا ده که می‌فرماید: «فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ (۶۰) فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ (۶۱) قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ (۶۲) فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ (۶۳) وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِینَ (۶۴) وَأَنْجَیْنَا مُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ (۶۵) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ (۶۶) إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۶۷) وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۶۸). (فرعون و فرعونیان) بنی‌اسرائیل را تعقیب کردند و به هنگام طلوع آفتاب بدیشان رسیدند. هنگامی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: ما (در چنگال فرعونیان) گرفتار می‌گردیم (و هلاک می‌شویم). ‏‏ (موسی) گفت: چنین نیست. پروردگار من با من است. (قطعاً به دست دشمنم نمی‌سپارد و به راه نجات) رهنمودم خواهد کرد. ‏به دنبال آن به موسی پیام دادیم که عصای خود را به دریا بزن. (وقتی عصا را به دریا زد) دریا از هم شکافت، و هر بخشی همچون کوه بزرگی گردید. و در آنجا دیگران را (نیز به موسی و بنی‌اسرائیل) نزدیک گرداندیم. موسی و جملگی همراهان او را نجات دادیم. ‏‏سپس دیگران را غرق کردیم. ‏بی‌گمان در این (ماجرای نجات مؤمنان و غرق کافران) درس عبرت بزرگی است ولی اکثر آنان ایمان نیاوردند. ‏بی‌گمان پروردگار تو با عزّت و توانا، و با محبّت و مهربان است.)

براي خواندن متن كامل به ادامه مطلب مراجعه كنيد


ادامه مطلب
بازدید : 40
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

آرامش زندگی در قناعت است
نویسنده : Admin
A1orQ5OCAAAO92Qرسول اکرم صلى الله علیه وسلم در جمع صحابه ارشاد فرمودند که چه کسی از میان شما هست که این چند نصیحت را از من یاد بگیرد و بر آن‌ها عمل بکند و به دیگران برساند؟ حضرت ابوهریره رضی الله عنه از جمع صحابه فرمود: من حاضرم که پند و نصایح شما را یاد گرفته و عمل نمایم و به دیگران هم برسانم. آن‌گاه رسول الله صلى الله علیه وسلم دست ایشان را گرفت و پنج نصیحت به ایشان نمود:

اوّل: «اتَّقِ الْمَحَارِمَ تَکُنْ أَعْبَدَ النَّاسِ»؛ از محرمات پرهیز کن، پرهیزگارترین مردم می‌شوی.

دوم: «وَارْضَ بِمَا قَسَمَ اللهُ لَکَ تَکُنْ أَغْنَى النَّاسِ»؛ راضی و خشنود باش به آنچه که خدا برای تو تقسیم کرده، غنی‌ترین مردم می‌گردی. یعنی: قناعت را اختیار کن و در دنیا نسبت به نعمتی که خداوند به تو داده راضی و خشنود باش و بدان که راحتی از قناعت به دست می‌آید.

رسول الله صلى الله علیه وسلم می‌فرمایند: «لَو أَنَّ لابْنِ آدَمَ وَادیانِ مِن ذَهَبٍ لابْتَغى ثَانیاً، وَلَو أُعْطِیَ ثَانِیاً لابْتَغَى ثَالثاً، وَلا یَمْلَأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إلَّا التُّرابُ، وَیَتُوبُ اللهُ عَلى مَن تَابَ»؛ بر طبیعت انسان آن اندازه حرص غالب است که اگر دو رودخانه پر از طلا داشته باشد که مثل آب جاری باشد، سومی را طلب می‌کند که ای کاش سه تا می‌بودند، چه خوب بود بقیه وسایل و مال و اموال به جای خود که اگر رودخانه‌ها پر از طلا داشته باشد! آرزوی بیشتر می‌کند و شکم انسان را غیر از خاک گور چیز دیگری پر نمی‌کند؛ وقتی در قبر گذاشته شود و شکمش پر از خاک شود، شاید سیر گردد، ولی با مال دنیا سیر نمی‌شود.

اما برای انسان راحتی و سکون حاصل نمی‌شود مگر با قناعت! رسول الله صلى الله علیه وسلم می‌فرمایند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ أَسْلَمَ، وَرُزِقَ کَفَافًا، وقَنَّعَهُ اللهُ بِمَا آتَاهُ»؛ کسی کامیاب و پیروز است که خداوند اسلام و مسلمانی را نصیبش کند و روزیِ به اندازه‌ی کافی داده شود (نه بدهکار و نه دست به گدایی دراز کند) و الله تعالی او را قانع و خشنود بگرداند؛ یعنی به آنچه الله تعالی به او رزق داده، به همان راضی باشد.

رسول الله صلى الله علیه وسلم نیز چنین دعا می‌کردند: «اللّٰهُمَّ قَنِّعْنِی بِمَا رَزَقْتنِی»؛ خدایا مرا به آنچه داده‌ای قانع و خشنود بگردان، «وَاخْلُفْ عَلَیَّ کُلَّ غَائِبَةٍ بِخَیْرٍ»؛ و عوض آن‌چه به من ندادی چیزی بده که برای من بهتر باشد.

در حدیث دیگری می‌آید که رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: «خَصْلَتَانِ مَنْ کَانَتَا فِیهِ کَتَبَهُ اللهُ شَاکِرًا صَابِرًا، وَمَنْ لَمْ یَکُونَا فِیهِ، لَمْ یَکْتُبْهُ اللهُ شَاکِرًا وَلَا صَابِرًا»؛ دو خصلت‌اند که اگر در وجود هر شخصی دیده شوند الله تعالی او را جزو بندگان شکرگزار و صبور می‌نویسد و هر کس که این دو صفت در وجود او دیده نشوند الله تعالی او را جزو بندگان شاکر و نه صابر نمی‌نویسد؛ بلکه جزو بندگانی است که ناشکر و بی‌صبراند.

اولین صفت در قناعت این است: «مَنْ نَظَرَ فِی دِینِهِ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَهُ فَاقْتَدَى بِهِ»؛ هر شخصی که در دین از خود بالاتر را بنگرد و به آنان اقتدا کند که فرمانبردار خدا و نمازگزار و شب‌خیز اند و به کسی آزار نمی‌رسانند. نگاه کند که آنان چه عمل خیری انجام می‌دهند، او هم همان اعمال را انجام بدهد.

دوم اینکه: «وَنَظَرَ فِی دُنْیَاهُ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَهُ»؛ در معامله‌ی دنیا پایین‌تر از خود را بنگرد. اگر منزلی دارد بنگرد به حال کسی که منزل او از این ضعیف‌تر است یا دیگری اصلا منزل ندارد، نگاه کند که چه نعمت‌هایی دارد و کسانی هستند که این نعمت‌ها را ندارند، سلامتی دارد، به مریضی بنگرد تا قدر عافیت را بداند و شکر خدا را به جای بیاورد که الله تعالی وضع زندگی مرا از فلان بهتر کرده است.

پس بنده‌ای که در دین بالاتر از خود و در دنیا پایین‌تر از خود را بنگرد، الله تعالی او را جزو شاکران و صابران می‌نویسد و دقیقا مقام ایشان را حاصل می‌کند.

اما: «وَمَنْ نَظَرَ فِی دِینِهِ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَهُ»؛ اگر کسی در دین پایین‌تر از خود را بنگرد؛ مثلاً من اگر گاهی اوقات به مسجد نمی‌روم، ولی فلانی اصلاً به مسجد نمی‌رود یا فلانی به نماز نمی‌رسد و من بهترم که هنوز به یک رکعت می‌رسم! یا اینکه: «وَنَظَرَ فِی دُنْیَاهُ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَهُ»؛ در امور دنیا بالاتر از خود را بنگرد؛ مثلاً مالِ فلانی از من بیشتر است، خانه و کاشانه‌اش از خانه‌ی من بهتر است، خدا به او همه چیز داده، به من چه داده؟! الله تعالی این شخص را جزو ناسپاسان و بی‌صبران می‌نویسد.

رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَکُمْ وَانْظُرُوا إِلَى مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ أَجْدَرُ أَنْ لَا تَرُدُّوا نِعْمَةَ الله»؛ کسانی را که از شما بالاتراند، نگاه نکنید و به کسانی‌که از شما پایین‌تراند، بنگرید تا نعمت‌های الهی را تحقیر نکنید.

الله تعالی بندگانش را از نظر ثروت و… یکسان ننموده است؛ اگر نگاه شخص به «مَنْ هُوَ فَوْقَهُ» باشد، نعمات الهی حقیر شمرده می‌شوند، پس نعمتی را که خداوند به تو داده، حقیر مشمار. رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: «قناعت انسان را سیر می‌کند.» ولی با مال دنیا و… قناعت و سیری به دست نمی‌آید. در حدیث می‌آید: «وقتی که خداوند به انسان صحت و سلامتی و امنیت و رزق مختصری داد گویا دنیا را به او داده است.» شخصی به حضرت عبدالله بن مبارک گفت: من در محله ثروتمندان زندگی می‌کردم، سکون و آرامش نداشتم؛ زیرا که از آن‌ها پایین‌تر بودم، از آن‌جا کوچ کرده به محله دیگری رفتم که در درجه‌ی پایین‌تری از من قرار داشتند، خداوند متعال مرا سکون و آرامش نصیب نمود.

پس غیر از قناعت هیچ راهی برای آرامش انسان وجود ندارد.

مولانا محمّد دهقان (خطبه‌های جمعه: ۱۷ آبان ۱۳۹۲)

منبع: سنت آنلاين

لینک ثابت
بازدید : 81
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

مادری به لطافت باران
نویسنده : Admin
sunnatonline 1425زمین، زمینـه هـر چه نامردی است

زمان، زمانه احساس تلخ دلسردی است

چه آمدست بـه ابـر کـریم بـاران‌زا؟

که ‌جنگلی ‌همه ‌در ‌‌معرض ‌تب ‌و ‌زردی ‌است

پر است عرصه ز خیل شغالان و روباهان

پلنگ ‌بیشه! ‌‌خدا ‌را ‌چه ‌جای ‌خونسردی ‌‌است؟

از ظهور اسلام تا به امروز، برای لکه‌دار نمودن دین مبین اسلام و فرزندان آن، معاندان بسیاری زبان‌های ناپاکشان را به سبّ و لعن آنان گشوده و قلم‌های نامبارکشان را ناجوانمردانه بر صفحة کاغذ به حرکت درآورده‌اند؛ امّا کدری هیچ وقت به آب زلال و جاری راه پیدا نخواهد کرد، و همانا خداوند وعده کرده است که قلم‌های چنین کسانی شکسته خواهد شد و زبان‌هایشان به ضرر خودشان خواهد چرخید، آن‌جاکه می‌فرماید: «یرِیدون لیطفئوا نور اللّه بأفواههم واللّه متمّ نوره و لو کره الکافِرون»[صف: ۸]؛ می‌خواهند نور [آیین] خدا را با دهان‌هایشان خاموش کنند، ولی خدا نور و [آیین] خود را کامل می‌گرداند، هرچند کافران دوست نداشته باشند. و ابوسعید ابوالخیر چه زیبا گفته است: هر آن شمعی که ایزد برفروزد/ کسی که‌ش (که آن را) پف کند سبلت (سبیلش) بسوزد.

می‌خواهم از بانویی سخن بگویم که شاید بگویید او که أظهرمن‌الشمس است و دیگر جایی برای گفتن از او برایت باقی نمانده است. او کسی نیست جز مادرم أمّ‌المؤمنین عایشة صدّیقه، همان کسی که خداوند برائت و پاکدامنی او را در سورة نور از بالای هفت آسمان اعلام نمود و هشدار داد: «و لولا إِذْ سمعتموه قلتم مَّا یَکُون لنا أَن نَّتَکلّم بهذا سبحانک هذا بهتان عظیم یعظکم اللّه أن تعودوا لمثله أبداً إن کنتم مؤمنین» [نور: ۱۶ـ۱۷]؛ چرا نمی‌بایستی وقتی که آن [بهتان] را می‌شنیدید، می‌گفتید: ما را نسزد که زبان بدین تهمت بگشاییم، سبحان‌الله! این بهتان بزرگی است! خداوند نصیحت‌تان می‌کند که اگر مؤمن‌اید نکند هرگز چنین کاری را تکرار کنید [و خویشتن را آلوده به چنین معصیتی سازید؛ چراکه ایمان راستین با تهمت دروغین سر سازگاری ندارد].

چون مؤمن آیینة مؤمن است ـ اگر قبول افتد ـ نیاز دیدم یادی کرده باشم، شاید دلی بلرزد و اشکی بچکد و بازگشتی صورت گیرد و ادای دینی شود، وگرنه خداوند خودش از ایشان با کلماتی دفاع نموده است که هرگز بشری را یارای خلق چنان کلمات و عباراتی نبوده و تا قیامت نیز نخواهد بود.

آری! می‌خواهم از تو بگویم ای مادری که پاک‌تر از زلال باران و شبنمی، مادری که قرآن کریم از هفت آسمان زمزمه‌گر برائت توست، تویی که بی‌حکمت نبود آن زمان که حکیم کریم، هادی سُبُل، سرخیل رُسُل، سکاندار کشتی حیات، حضرت محمّد مصطفی ـ صلّی‌الله علیه وسلّم ـ از سخن گفتن با تو التهاب درونش را فرومی‌نشاند، می‌فرمود: «کلّمینی یا حمیرا». آن‌که عالم مست گفتش آمدی/ کلّمینی یا حمیرا می‌زدی.

برادر و خواهر مسلمانم! در توصیف مادرم برای تو باید بگویم که قرن‌هاست پژوهشگران و محقّقین راستین اسلام در ابهام و گیجی شناخت آن بانوی فرزانه و بی‌نظیر مانده‌اند. مادرم عایشه بزرگ‌بانویی است که از چهارده قرن پیش تاکنون برای تمامی دنیا ثابت کرده است که زن می‌تواند عالم‌تر از مردها باشد طوری که از او کسب علم نمایند، و می‌تواند مردتر از مردان باشد تا جایی که به او اقتدا نمایند و او سیاستمدار و مبارز باشد.

او نقشی را در تاریخ  برجای گذاشت که پژواک آن در تمامی عصرها به گوش می‌رسد. فارغ‌التحصیل رسمی هیچ مدرسه و دانشگاهی نبوده، امّا آثارش همواره همچون سایر نصوص ادبی در دانشکده‌های ادبیات تدریس می‌شود. فتاوایش در دانشکده‌های شریعت در کنار احادیث نبوی خوانده می‌شود، و تمامی مدرّسان و محقّقان تاریخ عرب و اسلام، کارها و آثار او را در تحقیقات و پژوهش‌هایشان لحاظ می‌کنند. بانویی که بزرگی و شهرتش دنیا را پر کرده است؛ چرا که پروردگار سبحان مواهب منحصربه‌فردی را به او ارزانی داشته است که به هیچ زن دیگری عطا نشده است.

او در زمانه‌ای پا به عرصة وجود نهاد که قحطی ایمان و فقدان عاطفه و غربت انسان، فضایی وحشت‌انگیز ساخته بود. دست‌های خشونت و ستم، دخترکان معصوم را به جرم بی‌گناهی در خاک سیاه و سرد می‌کاشت. جایی که زن دشنام بزرگ آفرینش و ننگ نشسته بر پیشانی خانواده به‌شمار می‌آمد. امّا با لطف و عنایت آن لایزال مهربان در چنین محیطی او در خانواده‌ای به دنیا آمد که همای سعادت و ایمان بر آن سایه افکنده بود. در خانه‌ای مملو از صدق و صفا و ایمان. خانه‌ای که قبل از دیگران پرتوهای آفتاب نبوّت بر آن تابیده و نور توحید و یکتاپرستی در آن ظاهر شده بود. و مادرم عایشه بزرگ‌بانوی اسلام در چنین خانواده‌ای، هیچ روزی از روزهای زندگی مبارکش را غیرمسلمان سپری ننموده و در مقابل هیچ معبودی جز خدای یگانه سر تعظیم فرود نیاورده بود؛ ‌چنان‌که خودش از کودکیش می‌گوید: «از زمانی که به سن تمیز رسیدم، پدر و مادرم را پیرو دین اسلام یافتم».(صحیح بخاری)

کودکیش را تحت سرپرستی پدری گذراند که صدق و صداقت با نام او معنا یافت؛ همان پیر فرزانه‌ای که خداوند متعال واژة «صاحب» و همراه را در قران کریم برازندة نام او کرد، آن‌جا‌که می‌فرماید: «إلاَّ تنصروه فقد نصره اللّه إِذْ أخْرجَهُ الَّذین کفروا ثانی اثْنین إذْ هُمَا فی الغار إذْ یقول لصَاحبه لاتحْزن إنّ اللّه معنا فأنزل اللّه سکینته علیهِ و أیّده بجُنود لمْ‌تروها و جعل کلمة الّذِین کفروا السّفْلى و کلمة اللّهِ هی الْعُلیا و اللّه عَزیز حکیم»[توبه:۴۰]؛ اگر پیغمبر را یاری نکنید [خدا او را یاری می‌کند، همان‌گونه که قبلاً] خدا او را یاری کرد، آن‌گاه که کافران او را [از مکّه] بیرون کردند، درحالی‌که او دوّمین نفر بود [و تنها یک نفر به همراه داشت که رفیق دلسوزش ابوبکر بود]. هنگامی‌که آن دو در غار [ثور جای گزیدند و در آن سه روز ماندگار] شدند [ابوبکر نگران شد که از سوی قریشیان به جان پیغمبر گزندی رسد،] در این هنگام پیغمبر خطاب به رفیقش گفت: غم مخور که خدا با ما است [و ما را حفاظت و کمک می‌کند و از دست قریشیان می‌رهاند و به عزّت و شوکت می‌رساند. در این وقت بود که] خداوند آرامش خود را بهرة او ساخت [و ابوبکر از این پرتو الطاف، آرام گرفت] و پیغمبر را با سپاهیانی [از فرشتگان در همان زمان و همچنین بعدها در جنگ بدر و حُنین] یاری داد که شما آنان را نمی‌دیدید، و سرانجام سخن کافران را فروکشید [و شوکت و آیین آنان را ازهم گسیخت] و سخن الهی پیوسته بالا بوده است [و نور توحید بر ظلمت کفر چیره شده است و مکتب آسمانی، مکتب‌های زمینی را از میان برده است] و خدا باعزّت است [و هرکاری را می‌تواند بکند و] حکیم است [و کارها را به‌جا و از روی حکمت انجام می‌دهد].

براي خواندن متن كامل به ادامه مطلب مراجعه كنيد


ادامه مطلب
بازدید : 59
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

"محدودیت‏های عبادت را برای اهل‏ سنت برطرف کنید"
نویسنده : Admin
سازمان دیده ‌بان حقوق بشر طی گزارشی با بیان این مطلب که "پایان دادن به تبعیض‏های مذهبی باید از نخستین اولویت‏های دولت دکتر روحانی باشد."، بر لزوم تحقق وعده های انتخاباتی دولت روحانی در زمینه ارتقای آزادی‏های مذهبی تاکید کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین به نقل از سایت سازمان دیده ‌بان حقوق بشر، این سازمان ضمن تاکید بر پایان دادن به تبعیضات مذهبی، خطاب به دولت روحانی گفت: "محدودیت‏های عبادت را برای اهل سنت برطرف کنید."
"سارا لی وتسون"، رئیس بخش خاورمیانه سازمان حقوق بشر در این زمینه گفته است: «اهل سنت ایران باید اجازه داشته باشند آزادانه به عبادت بپردازند، همان طور که هم‏دینان شیعه آنها از چنین حقی برخوردار هستند. پایان دادن به تبعیض‏های مذهبی باید از نخستین اولویت‏های رئیس جمهور روحانی باشد."
این سازمان ضمن تاکید بر "بهبود اوضاع اقلیت‏های مذهبی در ایران" می افزاید: «اهل سنت باید از آزادی کامل برای اقامه نماز و دیگر مراسم و مسایل دینی در مساجد خود در تهران و دیگر شهرستان‏ها برخوردار باشند.»
دکتر روحانی در راستای وعده های انتخاباتی خود در زمینه رسیدگی به حقوق اقوام و مذاهب،  حجة الاسلام علی یونسی را به عنوان دستیار ویژه خود در امور اقوام و مذاهب منصوب کرد.
سازمان دیده بان حقوق بشر در قسمتی از گزارش خود به دیدار و گفتگوی یکی از فعالان اهل سنت ایران با مشاور ویژه دکتر روحانی در امور اقوام و مذاهب، که به دنبال ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری نماز عید قربان اهل سنت در تهران برگزار شد، اشاره می نماید که در این دیدار بر لزوم رفع عواملی که مانع دستیابی اهل سنت به حقوق کامل و قانونی می شوند، تاکید شده است.
این سازمان حقوق بشری در ادامه به نقل از "لقمان ستوده"، یکی از اعضاء جماعت دعوت و اصلاح ایران آورده است: از سال 2010 پلیس امنیتی تهران مرتباً اعضای هیئت‏های امنای نمازخانه ‏ها، به ویژه [در منطقه] صادقیه را احضار کرده تا به آنها اطلاع دهد که در روز عید اجازه تجمع و برگزاری نماز را ندارند. ستوده گفت: مسئولین نیروی انتظامی به اعضای هیئت‏ها گفته ‏اند که این محدودیت‏ها توسط شورای تأمین استان تهران وضع گردیده، و حداقل در یک مورد، به نظر می‏ رسد که دستور از جانب شورای امنیت کشور صادر شده باشد.
در این گزارش همچنین آمده است: «شیخ حسن امینی، یکی از روحانیون و فعالان ایرانی برجسته حقوق سنی‏ها‏‏ به سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر گفت محدودیت‏ها‏‏ی اِعمال شده بر نمازخانه‏ ها‏‏ در سال‏ها‏‏ی اخیر برخی از نمازگزاران سنی را بر آن داشته است که نماز عید خود را در مکان‏ها‏‏ی نامعین، از جمله منازل افراد و یا اماکن خصوصی دیگر برگزار کنند.»
رئیس بخش خاورمیانه سازمان حقوق بشر، ممانعت از برگزاری اقامه نماز اهل سنت در مساجدشان را‌ مغایر با وعده های دولت روحانی در زمینه بهبود اوضاع اقلیت‏های مذهبی در کشور دانسته است.

گفتنی است اهل سنت ایران بخش قابل توجهی از جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، و تعداد آنها در تهران حدود یک میلیون نفر برآورد شده است. این در حالی است که اهل سنت ساکن تهران حتی از داشتن یک مسجد برای برگزاری نماز و مراسم دینی و مذهبی خویش محروم اند.
سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارش خود با اشاره به این موضوع، آورده است: «نمایندگان مناطق سنی‌نشین در ایران بارها از مجلس شورای اسلامی خواسته اند نسبت به تاسیس "حداقل یک مسجد برای اهل تسنن" اقدام کنند؛ درخواستی که تا کنون به آن رسیدگی نشده است.»
منبع:سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 43
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

باید از قیام، رشادت، شجاعت و از خودگذشتگی امام حسین الگو بگیریم
نویسنده : Admin
مولانا عبدالحمید با توصیف حادثه عاشورا و شهادت امام حسین به عنوان یک حادثه بسیار تلخ، بر لزوم الگوگیری از  قیام، رشادت، دلیری، شجاعت و از خودگذشتگی امام حسین تاکید کرد.

امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبه های روز جمعه ( 17 آبان 1392) خاطرنشان کرد: در ماه محرم خداوند حضرت حسین را با یزید ظالم مورد آزمایش قرار داد، و نشان داد که یزید فردی ناتوان، نالایق و ناشایست بود و لیاقت رهبری مسلمانان را نداشت. این آزمایش بزرگی برای مسلمانان آن زمان بود.
مدیر حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان گفت: یزید دو لکه سیاه و ننگ در تاریخ بشریت به جای گذاشت؛ یکی واقعه حرّه که وقتی اهل مدینه با یزید بیعت نکردند یزید به مدینه حمله ور شد و چنان جنایتی آفرید که تاریخ وی را نخواهد بخشید و هیچ کس نمی تواند این واقعه اسفناک را توصیف کند. او انسانیت را شرمسار کرد. واقعه دوم، جنایت او در صحرای کربلا بود. امام حسین برای جنگ نیامده بود و اگر برای جنگ می آمد با 72 تن نمی آمد. اهل کوفه امام حسین را دعوت کردند و گفتند یزید فرد ناشایستی است و باید فرزند رسول الله متولی امور مسلمین باشد زیرا او می تواند عدالت را اجرا کند. آنها با مسلم بن عقیل که نماینده حضرت حسین بود بیعت کرده بودند اما وقتی حضرت حسین به طرف کوفه آمد و عبیدالله بن زیاد با لشکرش آمد اهل کوفه ترسیدند و حاضر نشدند حضرت حسین را نصرت و یاری کنند.
وی افزود: وقتی یزیدیان خواستند حسین را اسیر کنند ایشان سر تسلیم فرود نیاورد و گفت ما ذلت را نمی پذیریم. بگذارید به مدینه برگردم و اگر نمی گذارید تا آخرین قطره خون با شما می جنگم و اسیر شما نمی شوم. آنها گفتند تنها راه نجات شما اسارت است.
امام جمعه اهل سنت زاهدان ادامه داد: در کربلا چنان واقعه ای رخ داد که تا قیامت کسی آن را فراموش نمی کند و در این واقعه امام حسین و یارانش مظلومانه در صحرای کربلا شهید شدند و خداوند امام حسین را سربلند کرد که شهادت را نصیب ایشان گردانید.
رئیس شورای هماهنگی مدارس علوم دینی اهل سنت سیستان و بلوچستان گفت: شهادت مایه عزت و افتخار انسان است و شهید مقام بسیار بالایی دارد. امام حسین با همه همراهانش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و بعد از این زندگی و حیات، زندگی شهیدان را کسب کردند، اما یزید و یزیدیان ماندند و رسوا شدند. حیثیت خود و دیگران را بردند.
مولانا عبدالحمید با یادآوری سرنوشت یزید گفت: یزید مدت زیادی نماند و حکومتش زیاد دوام نیاورد و مبتلا به مریضی شد و مرد و تمام کسانی که به حضرت حسین ظلم کرده بودند خداوند آنها را با ذلت و خواری از دنیا برد و رسوا شدند. آنها انسانی را شهید کرده بودند که در دل همه جای داشت.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: همه مردم به امام حسین افتخار می کردند زیرا چهره او چهره ای بود که رسول الله آن را بوسیده بود و او فرزند حضرت رسول و حضرت علی و حضرت زهرا بود.  
مولانا عبدالحمید افزود: کدام مسلمان می تواند با حسین و همراهان پاک طینت او محبت نداشته باشد! یزیدیان برای حکومت و قدرت جنایت کردند و خون ریختند. نفرین بر چنین قدرت و زندگی و دنیایی که انسان بخواهد از روی چنین خون‏های پاکی رد شود.
امام جمعه اهل سنت زاهدان اظهار داشت: ما معتقدیم قیام امام حسین برای اجرای عدالت و برقراری دین و خدمت به مردم بود. و زمانی که ایشان دیدند قدرت به دست افراد نااهل و نالایق افتاده قیام کردند. حسین هرگز برای کشورگشایی و گرفتن حکومت و قدرت قیام نکرد، بلکه می خواست در دنیا انصاف و عدالت برقرار شود و اسلام ضایع نشود و مسلمانان متضرر نشوند. قیام ایشان در جهت امر به معروف و نهی از منکر و خدمت به اسلام و در جهت خیر؛ و قیام در مقابل  ظلم و استبداد و دیکتاتوری بود؛ قیام در مقابل کسی که حاضر نبود صدای مردم را بشنود و با کسی مشورت کند؛ قیام در مقابل فردی خودرأی، مستبد، دیکتاتور و خودکامه بود که در حقیقت یک سلطان جائر بود نه یک حاکم دلسوز. امام حسین در چنان شرایطی قیام کرد و به درجه رفیع شهادت رسید.
مولانا عبدالحمید گفت: همه اهل بیت خصوصا کسانی که صحابه هم بودند، جایگاه ویژه ای در قلوب مسلمانان دارند. اهل سنت وجماعت به اهل بیت عشق می ورزند و همه اهل بیت را دوست دارند. در بین اهل سنت کسانی نیستند که نسبت به اهل بیت بی تفاوت باشند و با آنها محبت نداشته باشند. اهل بیت جزو مشترکات همه مسلمانان هستند؛ که شیعه و سنی آنها را دوست دارند.
امام جمعه اهل سنت زاهدان افزود: همانگونه که صحابه جزو مقدسات اهل سنت هستند، اهل بیت نیز از مقدسات اهل سنت اند و حرمت این بزرگان برای ما دین و هدایت است.
وی اظهار داشت: آنچه که برای مسلمانان مهم است این است که ما به سیرت این بزرگان عمل کنیم. بدون شک این بزرگان برای ما الگو و نمونه هستند و آنها رهبران راه ما هستند.

اسلام دستور داده که در وقت مصیبت باید صبر کرد
مولانا عبدالحمید در ادامه افزود: اگر برخی از برادران شیعه فکر می کنند اهل سنت نسبت به امام حسین و دیگر اهل بیت بی تفاوت بوده و از واقعه کربلا متاثر نیستند این ناشی از عدم شناخت آنها نسبت به اهل سنت است، زیرا ما اهل بیت را بزرگان خود می دانیم و آنها سرمشق و الگوی ما هستند و در کتاب‏های ما فضایل اهل بیت به کثرت وارد شده است. و در خطبه عربی جمعه همیشه حضرات حسنین به عنوان سردار جوانان اهل بهشت و فاطمه زهرا به عنوان سیده زنان اهل بهشت یاد می شوند.
امام جمعه اهل سنت زاهدان اظهار داشت: اگر ما مثل برادران شیعه عزاداری نمی کنیم این به علت بی تفاوتی نسبت به اهل بیت نیست، بلکه ما معتقدیم که اسلام دستور داده در وقت مصیبت باید صبر کرد و نباید بی صبری نمود.
وی ادامه داد: اگر ما هر کدام از عزیزان خود را از دست بدهیم لباس ما تغییر نمی کند و لباس سیاه به تن نکرده ایم و این جزو فرهنگ ماست.

مولانا عبدالحمید در پایان سخنان خود ترور دادستان زابل را محکوم کرد و گفت: این ترور توسط هر کس و با هر انگیزه ای انجام گرفته باشدٰ با شدت تمام محکوم است.
وی در پایان به دستگاه قضایی و خانواده و بستگان دادستان زابل تسلیت گفته و برای شهید موسی نوری رفع درجات را مسئلت نمود.
منبع:سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 46
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

راه مقابله با ترور مشارکت دادن اقلیت‌ها در مدیریت است
نویسنده : Admin
علی یونسی مشاور رئیس جمهور در امور اقلیتها با اشاره به ترور دادستان زابل، خواستار مشارکت اقلیت‌های مذهبی به خصوص اهل سنت در تصمیمات ملی شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، علی یونسی مشاور رئیس جمهور در امور اقلیت‏ها در حاشیه مراسم تشییع مرحوم حبیب الله عسگراولادی در خصوص اقدامات لازم برای پیشگیری از عملیات های تروریستی در جمع خبرنگاران ضمن تسلیت به خانواده دادستان زابل که چند روز پیش توسط تروریست‏ها به شهادت رسید گفت: این ترورها ادامه عملیات تروریستی گروههای سلفی وابسته به القاعده است.
یونسی اظهار داشت: بیش از هر چیزی باید اقلیت‏های مذهبی مخصوصا اهل سنت را در تصمیم گیری‏های محلی و ملی مشارکت دهیم.
وی گفت: مرحله دوم این است که تمام نیروهای امنیتی متحد و همکار هم باشند و اختلاف را کنار بگذارند و با هماهنگی کامل با گروههای تروریستی مبارزه کنند.
یونسی خاطرنشان کرد: نیروهای امنیتی ما  با اتحاد و هماهنگی می توانند این گونه حوادث را خنثی کنند تا ملت ایران شاهد این گونه حوادث تروریستی نباشند.
یونسی با بیان اینکه پیشگیری مهمترین مبحث این گونه حوادث تروریستی است، گفت: برای پیشگیری باید مردم را در مدیریت مشارکت دهیم و اشراف اطلاعاتی از جمله اقدامات مهم و مورد نیاز است.

وی همچنین در پاسخ به این سئوال که آیا برنامه های خود را در زمینه اقوام و اقلیت‏ها ارائه داده اید یا خیر، گفت: بنده برنامه های خود را آماده کرده ام و به رئیس جمهور نیز ارائه کرده ام، امیدوارم این برنامه ها تصویب و اجرا شود.

منبع: سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 46
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

مطلع صبح یقین
نویسنده : Admin

478575478

ای مه رخسار تو، مطــلع صبــــح یقین      غاشیه‌ی[۱] کبریات، شهپر روح الامین
آینــه‌دار رخــــت عارض ماه تمــــام      تکیه‌گه منبرت، پایه‌ی چرخ برین
سایه‌ی قد تو دید در چمــــن دلبــــری     کزسرخجلت بماند سرو سهی[۲] بر زمین
از گل رخسارتست لاله‌ی سیــــراب را      قطره‌‌ی آبی که هست بر جگر آتشین
خط جبین تو بود‌آن‌که‌شـــدست آشکار     بر ورق کاینات نقش رسول امین
آدم خاکی که بود پیــــش‌روِ انبیــــا     داغ قبول تو داشت بر سر لوح جبین
شحنه‌ی حکم ترا تیر قضــــا در کمـــان    بازوی امر ترا تیغ قدر بر کمین
زیر رکاب توانــــد شاه‌ســــواران ملک    غاشیه‌داران تو کارگزاران دین
خاتم اقبال تســت آن‌که به مُهــــر قبول    خشک و تر کاینات داشت به زیر نگین
بی تو کجا پی برد در حــرم کبــــریا      صوفی پرهیزگار زاهد خلوت نشین
خاک کف پای تست دامن آخر زمـــان     دست تو زان برفشاند بر دو جهان آستین
مدعیان نشنوند نعــــت کمــــال تو را     لایق هر گوش نیست دانه‌ی دُرّ ثمین

سبحــه‌ی کروبیــان ورد ثنای تو بــــاد
تا که به صبح نشور[۳] بر تو کنند آفرین[۴]

شاعر: شیخ کمال الدین خجندی
سنت آنلاين
 
 

[۱]. غاشیه: پوشش، پرده، روپوش زین اسب.

[۲]. سهی: راست ایستاده، کشیده.

[۳]. نشور: زنده شدن مردگان در روز قیامت.

[۴]. دیوان کمال خجندی: ۷٫

 
لینک ثابت
بازدید : 90
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

تکذیب ادعای خبرگزاری تسنیم مبنی بر مصاحبه با مولانا عبدالحمید
نویسنده : Admin

دفتر شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید ادعای خبرگزاری تسنیم مبنی بر مصاحبه مولانا عبدالحمید با این خبرگزاری را تکذیب کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید، خبرگزاری تسنیم با انتشار مطلبی به نقل از امام جمعه اهل سنت زاهدان در مورد روز 13 آبان، ‌مدعی شد که با مولانا عبدالحمید مصاحبه نموده است.
دفتر امام جمعه اهل سنت زاهدان با "جعلی" و "ساختگی" خواندن این مصاحبه،‌ انجام هر نوع مصاحبه با خبرگزاری مذکور را تکذیب نموده، و گردانندگان این خبرگزاری و تمامی اصحاب رسانه را به رعایت صداقت، راستگویی، تقوا و مدنظر قرار دادن روز قیامت، که همه انسان‏ها باید در قبال کوچکترین اعمال خویش پاسخگو باشند، توصیه می نماید.
گفتنی است متاسفانه اخیرا برخی از سایت‏ها و خبرگزاری‏ها اخلاق مطبوعاتی و موازین رسانه ای را زیر پا گذاشته و سخنان غیرواقع را به برخی شخصیت‏ها منتسب می کنند، در حالی که این اقدام از لحاظ اخلاقی، ‌شرعی و قانونی جرم سنگینی است.
منبع:سنی آنلاین

لینک ثابت
بازدید : 47
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

معیار سنجش ایمان
نویسنده : Admin
032011«فَإِنْ آَمَنُوا بِمِثْلِ مَا آَمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللهُ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ٭ صِبْغَةَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ» [البقرة/۱۳۷، ۱۳۸]

«پس اگر ایمان آوردند به آنچه که شما به آن ایمان دارید (و به همان طریقی که شما ایمان دارید) پس شکی نیست که هدایت یافتند و اگر رو بگردانند پس بدون شک آنها در مخالفت‌اند. پس برای تو در مقابلشان الله کافی است. و او است بزرگترین شنوا و دانا. (پذیرفتیم) رنگ الله را، و کیست زیباتر از رنگ الله و ما فقط او را عبادت گذاریم».

در پرتو آیات

در جهان هر چیز ابزار سنجش دارد که توسط آن خوبی و بدی، سنگینی و سبکی، حجم، طول و عرض و … اندازه‌گیری می‌شود. در این آیت خداوند متعال ابزار سنجش و ترازوی ایمان را معرفی می‌کند که آن ابزار، «ایمان اصحاب رسول رضوان‌ الله علیهم اجمعین» است. کسانی که توسط خود رسول‌الله صلى الله علیه وسلم قلب‌شان تزکیه، عمل‌شان خالص و ایمان‌شان به حدی مکمل شده است که معیار و الگوی دیگران قرار گرفته است. چنان‌چه خداوند می‌فرماید که اهل کتاب (و هم‌چنان همه‌ی مردم بعدی) اگر به همان صورت ایمان بیاورند که شما ای اصحاب رسول صلى الله علیه وسلم ایمان آورده‌اید، به همین صورت در ایمان و اعتقاد پخته و راسخ و خالص و مخلص، وفادار با رسول‌ الله صلى الله علیه وسلم، محافظ دین الله، و مبلغ آن قرار بگیرند، پس هدایت یافته‌اند و الا … نه. بنابراین، کسی که عقیده، عمل، عبادت، اخلاق و معاشرت او مخالف عقاید و اعمال و … اصحاب باشد و حتى معتقد باشد که خود اصحاب پیامبر صلى الله علیه وسلم منافق، غاصب، ظالم، و خائن بوده‌اند، او از نظر خداوند و قرآن، خودش ایمان ندارد، و از هدایت خیلی به دور است. و اگر دقت شود این نوع افراد در حقیقت نسبت به پیامبر صلى الله علیه وسلم توهین می‌کنند که او نتوانسته شاگردان خودش را درست تربیت کند؛ بلکه از آن هم بالاتر رفته، گفته‌ی خدا را دارند تکذیب می‌کنند؛ گویا این نوع فرد در حقیقت می‌گوید: این گفته‌ی الله دروغ است و اصحاب همگی یا اکثریت قریب به تمامشان افراد ناشایسته بوده‌اند.

نویسنده: مولانا محمدابراهیم دامنی (از کتاب آیات منتخبات)

لینک ثابت
بازدید : 58
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 6

کسب و کارگری عار نیست
نویسنده : Admin
kkasb«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ٭ فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ وَاذْکُرُوا اللهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [الجمعة: ۹، ۱۰]، وعن عائشة رضی الله عنها قالت: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: «إِنَّ مِنْ أَطْیَبِ مَا أَکَلَ الرَّجُلُ مَا کَسَبَ بِیَدِهِ».

آیه‌ی نهم سوره‌ی جمعه بیانگر این است که زمانی که برای نماز جمعه اذان گفته می‌شود، با شتاب به سوی ذکر خدا بروید. متأسفانه در این باره امروز بسیار کوتاهی می‌شود. الله تعالى در ادامه می‌فرماید: «وَذَرُوا الْبَیْعَ»؛ هر نوع معاملات و کار را کنار بگذارید. فقهاء می‌نویسند که هر نوع کار بعد از اذان جمعه ناجایز و حرام است. الله تعالى در آیه‌ی دهم می‌فرماید: «فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ»؛ اول ذکر خدا را انجام دهید وقتی از آن فارغ شدید پس در زمین منتشر بشوید و فضل و نعمت الله تعالى را طلب کنید. بعد از ادای فریضه امر به کسب حلال نمود و فرمود: «وَاذْکُرُوا اللهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛ اگر می‌خواهید کامیاب شوید، الله تعالى را زیاد یاد کنید. در حدیث قدسی می‌آید که الله تعالى می‌فرماید: «بنده‌ای که همیشه به یادم هست من هم به یاد او هستم.» انسان در هیچ حال نباید از یاد الله تعالى فراموش شود و همه‌ی کارهایش را با ذکر و یاد الهی انجام دهد؛ پس این انسانی که همیشه به یاد خدا باشد، کامیاب است و الله تعالى در دنیا حاجاتش را زودتر برآورده می‌کند.

لذا طبق این آیه وظیفه‌ی ما این است که بعد از انجام فرایض باید به دنبال کسب حلال باشیم؛ هم‌چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم می‌فرمایند: «طَلَبُ الْحَلَالِ فَرِیضَةٌ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ.» پس این وظیفه‌ی هر فرد مسلمان است که بعد از انجام فرایض الهی به دنبال کسب حلال باشد؛ چرا که بیکاری نتیجه‌ی بسیار بدی دارد. انسانی که زحمت بکشد، سربار دیگران نمی‌شود، بلکه می‌تواند دست افتاده‌ای را هم بگیرد. پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم فرمودند: «پاک‌ترین رزقی که انسان می‌تواند آن را استفاده کند، همان است که آن را با دست خود کسب می‌کند.»

البته باید دقت کرد که کار خود را با دست خود از بین نبرد و در آن کوتاهی ننماید. خصوصا جوانان محترم باید خودشان زحمت کشیده و زیر منت کسی دیگر نباشند؛ آیا این حیف نیست که جوانی خانواده خود را مجبور به کسب و کار کند؛ آیا کارگری عار است و اعتیاد عار نیست! چه اشکال دارد که کسانی که مدارک بالای تحصیلی دارند و هنوز استخدامشان فراهم نشده است، به کارگری بپردازند؟!

اگر تاریخ و احادیث پیامبر صلى الله علیه وسلم را بنگریم که انبیاء علیهم السلام و اولیای کرام از چه راهی کسب معاش کرده‌اند، متوجه خواهیم شد که کسب و کار عار نیست؛ بلکه عار، تنبلی است. در احادیث آمده است: حضرت داود علیه الصلاة والسلام زمانی‌که جهت دعوت و تبلیغ برای مردم می‌رفت، برگ نخل و… به همراه داشت و از آنها چیزهایی می‌ساخت و می‌فروخت و همچنین پسرش حضرت سلیمان با وجود این‌که پادشاهی تمام کره‌ی زمین در دست ایشان بود، نان جو می‌خورد، ولی به مردم بهترین چیزها را می‌داد. حضرت زکریا تاجر و حضرت ادریس خیاط بودند. رسول خدا صلى الله علیه وسلم می‌فرماید: «هیچ پیامبری نیست که چوپانی نکرده باشد.» امروزه ما چوپانان را به چشم حقارت می‌نگریم؛ از پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم سؤال شد: آیا شما هم چوپانی کرده‌اید؟ فرمودند: «بله.» حضرت لقمان که الله تعالى در قرآن ذکر می‌کند هم خیاطی می‌کردند. روزی پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم دست کارگری را بوسه دادند که این نتیجه را می‌رساند که نباید کسب و کار را عار بدانیم. حضرت عمر رضی الله عنه در زمان خود انسان‌‌های بیکار را تنبیه می‌نمودند. در زمان رسول خدا صلى الله علیه وسلم فقیری نزد ایشان آمد و سؤال کرد، چیزی که در اختیار پیامبر صلى الله علیه وسلم بود به ایشان دادند. مدتی بعد دوباره آمد، پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمودند: در خانه چه داری؟ گفت: هیچی! یک ظرف دارم. فرمودند: بیاورش. وقتی آن را آورد، پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمود: این را چه کسی به دو درهم می‌خرد؟ شخصی آن را خرید، پیامبر هر دو درهم را به او داده و فرمودند: با یکی برای خانواده‌ات چیزی تهیه کن و با دیگری تیشه‌ای خرید کن و بیاور. وقتی تیشه را آورد پیامبر صلى الله علیه وسلم با دست خود دسته‌ی آن را وصل کردند و به او دستور دادند که هیزم جمع کند و بفروشد.

هدف این است که انسان این چند روز زندگی را بر پای خود بایستد و از دست رنج خود بخورد. حضرت عائشه رضی الله عنها می‌گوید: پدرم تا زمانی که خلیفه نبود، تاجرترین فرد قریش بود (یعنی قبل از اسلام و بعد از اسلام تاجر بودند تا زمان خلافت)؛ اینجا بود که به وسیله‌ی همین کسب و تجارتش برای رسول الله صلى الله علیه وسلم خدمات بسیاری انجام دادند که پیامبر فرمودند: «هیچ کسی برای من نیکی‌ای انجام نداده مگر این‌که عوضش را به او داده‌ام به جز ابوبکر که مزد او را الله تعالى بدهد.» حتى روزی که خلیفه شد باز هم پارچه‌هایش را برداشت تا به بازار برود، حضرت عمر رضی الله عنه مانع شد و گفت: وظیفه‌ی مردم را بر عهده گرفته‌ای و نمی‌توانی کار بکنی، باید به مسلمانان برسی و چیزی از بیت المال برای خودت بردار. وی به مزد اندکی از بیت المال قناعت کرد و زندگی بسیار ساده‌ای برای خود ساخته بود؛ باری همسرش از وی تقاضای حلوا کرد، او گفت: حقوقم همین قدر است اگر می‌توانی چیزی از آن برداری و پس انداز کنی تا برای خود حلوایی بسازی، پس چنین کن. همسرش کم کم چیزی پس‌انداز کرد تا حلوا بخرد، وقتی حضرت ابوبکر رضی الله عنه متوجه شد، همان اندازه‌ای را که همسرش توانسته بود پس‌انداز کند، از حقوق خویش کم نمود. با وجود این، وقتی زمان وفاتش فرا رسید به فرزندانش وصیت کرد تا زمینش را بفروشند و در عوض حقوقش از بیت المال، به بیت المال برگردانند.

مولانا عبدالکریم حسین‌پور (خطبه‌های جمعه دهم آبان ۱۳۹۲)

منبع: سنت آنلاين

لینک ثابت
بازدید : 135
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

شهادت امیر المؤمنین عمر فاروق رضی الله عنه
نویسنده : Admin

omar800-copyشهادت حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ از آن مصایبی است که تلافی نشده و نخواهد شد؛ روزی که او مشرف به اسلام شد، شوکت و عزت دین الٰهی روز به روز افزون گشت و در دوران خلافتش چنان کارهایی را انجام داد که چشم فلک نظیر آن‌ها را ندیده است و روزی که ایشان دنیا را بدرود گفتند، اقبال، مسلمانان را ترک کرد.

حادثه‌ی شهادت ایشان مختصراً از این قرار است:

وقتی که از آخرین حج خود برگشتند، در وادی محصب چادر خود را پهن کرده بر آن دراز کشید. همین که به سوی ماهتاب نظر انداخت، درخشندگی و تدویر آن برای آن جناب واضح شد، فرمود: ببینید این در ابتدا ضعیف بوده و تدریجاً بزرگ شده و کامل گردیده؛ حال همه‌ی چیزها در دنیا همین است.

باز دعا کرد: بار خدایا! رعیت من افزون گشته و من ضعیف شده‌ام. خداوندا! پیش از این‌که از من نسبت به امور خلافت قصور و کوتاهی پیش بیاید، مرا از جهان ببر.

بعد از ورود به مدینه، در خواب دید که مرغی ‌قرمز رنگ سه بار به شکم مبارکش منقار زد؛ وی این خواب را برای مردم بیان نموده و فرمود: وقت مرگ من نزدیک است.

بعد از این روزی حسب معمول زودتر برای نماز فجر به مسجد تشریف برد؛ تازیانه در دست داشت و مردم خوابیده را به وسیله‌ی تازیانه‌ی خویش بیدار می‌کرد. وقتی در مسجد وارد شد، به درست کردن صف‌ها دستور ‌داد و نماز را شروع می‌فرمود و در نماز سوره‌های درازی می‌خواند، در آن روز هم آن جناب همین طور کرد؛ همین که نماز را شروع کرده و فقط تکبیر گفت، یک کافر مجوسی به نام «ابولؤلؤ» غلام مغیره بن شعبه – رضی الله عنه – که خنجری زهرآلود در دست داشت و در محراب پنهان شده بود، به وسیله‌ی همین خنجر سه ضربه‌ی کاری بر شکم مبارک ایشان زد.

آن جناب بیهوش شده و بر زمین افتاد. حضرت عبدالرحمٰن بن عوف ـ رضی الله عنه ـ جلو رفته و به جای ایشان امامت فرمود و نماز را مختصر خوانده، سلام داد.[۱] ابولؤلؤ خواست که به نحوی از مسجد بیرون رفته و بگریزد، اما صفوف نماز به مثل دیواری حایل بود که عبور از آن کار آسانی نبود؛ بنابراین او شروع به جرح صحابه ـ رضی الله عنهم ـ کرد که سیزده صحابی مجروح شدند که از آن جمله هفت نفر نتوانستند، جان سالم به در برند در این اثنا نماز به پایان رسید و ابولؤلؤ دستگیر شد و چون خود را اسیر یافت با همان خنجر خودکشی کرد.

واقعه‌ی بسیار وخیمی بود، اما هیچ کسی نماز را نشکست و نماز با کمال اطمینان به پایان رسید. بعد از نماز، مردم حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ را برداشته و به منزل رسانیدند. پس از مدت کوتاهی که ایشان به هوش آمدند، در همان حال نماز صبح را ادا فرمود. اوّل از همه پرسید: قاتل من کیست؟

حضرت عباس ـ رضی الله عنه ـ فرمودند: ابولؤلؤ کافر مجوسی.

این را شنیده به آواز بلند تکبیر خواند تا جایی که صدایش به بیرون از خانه رفت و فرمود: خدا را شکر که شهادت من به دست کافری قرار گرفت.[۲]

روزی ابولؤلؤ نزد حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ رفت و از مغیره شکایت کرد که بر من مالیات سنگینی مقرر کرده است، شما دستور بفرمایید تا مقداری را کم کند. ایشان از مقدار مالیات سؤال کرد و فرمود: چه شغلی داری؟

گفت: من سنگ آسیاب می‌سازم.

پس آن جناب فرمود: این مالیات نسبت به شغل تو زیاد نیست؛ زیرا غیر از تو کسی دیگر این شغل را انجام نمی‌دهد.

باز آن جناب فرمود: برای من هم یک جفت سنگ آسیا درست کن.

گفت: خیلی خوب، برای شما چنان سنگ آسیایی درست می‌کنم که در تمام جهان مشهور گردد.

آن جناب فرمود: ببینید این برده مرا به قتل تهدید می‌کند.

شخصی عرض کرد: یا امیر المؤمنین! دستور بفرمایید تا الآن او را مؤاخذه کنیم.

آن جناب فرمود: آیا پیش از جرم سزا داده شود؟!

از آن وقت ابولؤلؤ در فکر ساختن خنجر و زهر آلود کردن آن برآمده بود.

حادثه‌ی شهادت فاروق اعظم ـ رضی الله عنه ـ تمام مدینه را پریشان کرد؛ تمام مهاجرین و انصار به دور او نشسته و می‌گفتند: کاش عمرهای ما به تو داده می‌شد و تو برای خدمت اسلام باقی گذاشته می‌شدی.

برای مداوا و معالجه‌ی آن جناب تلاش بسیاری انجام گرفت، اما هیچ تدبیری مؤثر نشد. وقتی صحابه ـ رضی الله عنهم ـ از زندگی ایشان مأیوس گشتند، همه به حسرت عجیبی مبتلا شدند. در محضر ایشان حضور یافته و عرض می‌کردند: یا امیر المؤمنین! خداوند به تو جزای خیر بدهد؛ شما از کتاب الله پیروی کرده و بر سنت پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ عمل کردید.

بعد از این، آن جناب حضرت صهیب ـ رضی الله عنه ـ را به جای خود امام نماز مقرر کرده و فرمود: بعد از درگذشت من ظرف سه روز خلیفه را انتخاب کنید. سپس به فرزند خویش حضرت عبدالله ـ رضی الله عنه ـ دستور داد که نزد حضرت ام المؤمنین عایشه ـ رضی الله عنها ـ رفته و از طرف من سلام برسان و بگو: آرزوی دل من این است که به همراه دو رفیقم، دفن شوم و اگر در این برای شما زحمت یا نقصانی رخ می‌دهد، جنت البقیع برایم بهتر است.

چنان که حضرت عبدالله بن عمر ـ رضی الله عنه ـ رفت و به ام المؤمنین پیام را رساند. ایشان در جواب فرمودند: این‌جا را من برای خود گذاشته بودم، اما او را بر خود ترجیح خواهم داد.

وقتی که این خوش‌خبری را حضرت عبدالله آورد، آن جناب بسیار مسرور شده و فرمود: بزرگ‌ترین آرمان من همین بود؛ خدا را شکر که این را هم تکمیل فرمود.

سپس حالت نزع شروع شد و در همین حال نوجوانی حاضر شد که ازارش، از شتالنگ پایین بود، به او فرمود: برادرزاده! ازار را از شتالنگ بالا بزن که به سبب آن لباس نظیف می‌ماند و از خدا هم اطاعت می‌شود.

وقتی که جنازه‌ی آن جناب برای نماز آورده شد، حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ فرمود: من قبلاً همین‌طور گمان می‌کردم که مدفن شما دو تا، با رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ یک‌جا خواهد شد؛ زیرا از آن‌حضرت ـ صلى الله علیه وسلم ـ شنیده بودم که در هر امری شما دو نفر را با هم ذکر می‌کرد.

حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ می‌فرمود: من از خدا می‌خواستم که خدایا! اعمال‌نامه‌ی مرا مانند اعمال‌نامه‌ی عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ بگردان.

در روز چهارشنبه، بیست و هفتم ماه ذوالحجة مجروح شدند و بعد از پنج روز، در روز یک‌شنبه، یکم محرم به سن ۶۳ سالگی به مقام رفیع شهادت نایل آمد ـ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ وَأَرْضَاهُ ـ.

حضرت صهیب ـ رضی الله عنه ـ نماز جنازه را خواندند و در روضه‌ی مخصوص نبوی ـ صلى الله علیه وسلم ـ، کنار ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ دفن شدند. در این روضه‌ی مقدس فقط سه قبر وجود دارد؛ اوّل رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ ، دوم ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ که سر آن برابر به دوش اقدس است؛ سوم قبر حضرت عمر فاروق ـ رضی الله عنه ـ که در جانب پایین قرار گرفته است. شکل و ترتیب هر سه مرقد مطهر به شرح زیر است:

11111

 نویسنده: مولانا عبدالشکور فاروقی  لکهنوی

ترجمه: مولانا سید محمد یوسف حسین‌پور


[۱] جای تأمل است که چنین واقعه‌ی بزرگی پیش آمد، لیکن هیچ مسلمانی نماز را نشکست.

[۲] سخنان تفصیلی حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ از این قرار است: خدا را سپاس که قاتلم کسی نیست که یک بار برای خدا سجده کرده باشد و بتواند با آن یک سجده، به پیشگاه خدا اقامه‌ی دلیل کند. یقین می‌دانستم که هیچ فرد عرب به قتل من اقدام نخواهد کرد. (اسد الغابة: ۴/۴۷)

منبع: سنت آنلابن

لینک ثابت
بازدید : 58
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

حکیم الله محسود، رهبر طالبان پاکستان کشته شد
نویسنده : Admin

حکیم الله محسود”، فرمانده طالبان پاکستان، در جریان حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی به وزیرستان شمالی کشته شده است.

يک هواپيمای بدون سرنشين آمريکايی روز جمعه (۱۰ آبان، ۱ نوامبر) به سوی خودروی رهبر طالبان پاکستان چهار موشک شليک کرد.
منابع امنیتی پاکستان روز شنبه 2-11-2013 از کشته شدن “حکیم‌ الله محسود”، رهبر طالبان این کشور در حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی، خبر دادند.
در اين حمله دست‌کم پنج تن ديگر نیز کشته شدند.
پیشتر گزارش های متعددی از کشته شدن حکیم الله مسعود توسط منابع امنیتی پاکستان داده شده بود اما پس از مدتی از سوی طالبان تکذیب می شد اما این بار ارتش پاکستان و گروه طالبان پاکستان هر دو صحت خبر را تایید کردند.
آمریکا برای سر حکیم‌الله محسود جایزه ‌ای پنج میلیون دلاری تعیین کرده بود. مقامات آمریکایی او را متهم می‌ کردند که یکسری عملیات تروریستی را علیه آمریکاییان و منافع این کشور سازماندهی و هدایت کرده است.

لینک ثابت
بازدید : 44
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

جایگاه آزادی بیان در فرهنگ اسلام
نویسنده : Admin
آزادی بیان در فرهنگ و تمدن اسلام از حقوق و اختیارات بدیهی و مسلّم هر فرد بشمار می آید. در تمدن اسلامی هر فرد این حق را دارد که در مسائل فردی و اجتماعی رأی و نظریه ای را که درست و صواب تشخیص می دهد اختیار نموده و آن را در جامعه بیان کند. به عبارت دیگر در تمدن اسلامی هر شخص در بیان افکار، احساسات و عقاید خویش آزاد است. البته این آزادی بیان منوط بر این است که تضییع حقوق دیگران را در پی نداشته باشد.


آزادی بیان حق شرعی هر مسلمان است
آزادی بیان در فرهنگ و تمدن اسلامی از حقوق ثابت و اولیه هر مسلمان است، زیرا شریعت اسلام به این حق اذعان نموده و آن را به رسمیت شناخته است، و هر چیزی که از سوی شریعت اسلام برای افراد جامعه ثابت شده باشد هیچ فردی نمی تواند آن را نقض و سلب نموده و یا اینکه در صدد انکار آن بر آید.
 آزادی بیان علاوه از اینکه از حقوق فردی است، جزو وظایف مسلمانان نیز به شمار می رود، چه آنکه خداوند متعال نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر را از وظایف مسلمانان قرار داده است و عمل به این وظیفه شرعی بدون برخورداری از حق آزادی بیان امکان پذیر نخواهد بود. به عبارت دیگر آزادی بیان وسیله ای است برای اقامۀ واجبی همچون امر به معروف و نهی از منکر و هر آنچه که عمل بر واجب منوط بر آن باشد آن وسیله نیز واجب است.
دین اسلام آزادی بیان و عقیده را در تمام امور دنیوی، اعم از فردی و اجتماعی، جایز قرار داده است. نظرخواهی پیامبر اکرم- صلی الله علیه وسلم- از حضرت سعد بن معاذ و سعد بن عباده- رضی الله عنهما- در موضوع مصالحه با قبیله غطفان بر یک سوم محصول مدینه نمونه بارزی از آزادی بیان و اظهار نظر در اسلام است.
این روایت در المعجم الکبیر طبرانی اینگونه آمده است: عن أبي هريرة  قال: جاء الحارث الغطفاني إلى النبي  فقال: يا محمد، شاطرنا تمر المدينة. قال: "حَتَّى أَسْتَأْمِرَ السُّعُودَ". فبعث إلى سعد بن معاذ، وسعد بن عبادة، وسعد بن الربيع، وسعد بن خيثمة، وسعد بن مسعود ، فقال: "إِنِّي قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ الْعَرَبَ قَدْ رَمَتْكُمْ عَنْ قَوْسٍ وَاحِدَةٍ، وَأَنَّ الْـحَارِثَ يَسْأَلُكُمْ أَنْ تُشَاطِرُوهُ تَمْرَ الْـمَدِينَةِ، فَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَدْفَعُوا إِلَيْهِ عَامَكُمْ هَذَا حَتَّى تَنْظُرُوا فِي أَمْرِكُمْ بَعْدُ". قالوا: يا رسول الله، أوحيٌ من السماء فالتسليم لأمر الله، أو عن رأيك أو هواك، فرأينا تبع لهواك ورأيك؟ فإن كنت إنما تريد الإبقاء علينا؛ فوالله! لقد رأيتنا وإياهم على سواء ما ينالون منا تمرة إلا بشرى أو قرى [رواه الطبرانی، المعجم الكبير (5416)، زاد المعاد 3/ 240]
حضرت ابوهریره- رضی الله عنه- می فرماید: یک کشاورز غطفانی نزد پیامبر اکرم- صلی الله علیه وسلم- آمد و عرض کرد: ای محمد، ما را در خرمای مدینه شریک کن. آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- فرمود: باید با سعود (جمع سعد) مشورت کنم. سپس سعد بن معاذ، سعد بن عبادة، سعد بن ربیع، سعد بن خیثمه، و سعد بن مسعود را فرا خواند و خطاب به آنها فرمود: من می دانم که قوم عرب شما را به صورت متحد و یکپارچه قرار داده است. این کشاورز آمده و خواستار شراکت در خرمای مدینه از سوی شماست. با یکدیگر مشورت نمایید، اگر می خواهید محصول امسال خود را به او بدهید. آنها عرض کردند: ای پیامبر خدا، اگر این موضوع وحی آسمانی است ما تسلیم دستور خدا هستیم و نیز اگر نظر و خواسته شما بر این است خواسته و نظر ما تابع خواسته شماست، اما اگر می خواهید مصالح ما را نیز در نظر بگیرید، سهم ما و آنها را در این محصول مساوی و برابر قرار بدهید. و هیچ چیزی از سوی ما به آنها نمی رسد مگر با خرید یا مهمانی.
برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
بازدید : 44
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

صفحات وبلاگ
تعداد صفحات : 26

قالب وبلاگ